فریاد علی(ع)

فریاد علی(ع)

صدای تو پس از ۱۴۰۰ سال هنوز می آید
فریاد علی(ع)

فریاد علی(ع)

صدای تو پس از ۱۴۰۰ سال هنوز می آید

خطبه شماره 36

و من خطبه له علیه السلام [5] فی تخویف اهل النهروان [6] فانا نذیر لکم ان تصبحوا صرعی باثناء هذا النهر ، و باهضام هذا الغائط ، [7] علی غیر بینه من ربکم ، و لا سلطان مبین معکم : [8] قد طوحت بکم الدار ، و احتبلکم المقدار [9] و قد کنت نهیتکم عن هذه الحکومه فابیتم علی اباء المنابذین ، حتی صرفت رایی الی هواکم ، [10] و انتم معاشر اخفاء الهام ، سفهاء الاحلام ، [11] و لم آت لا ابا لکم بجرا ، و لا اردت لکم ضرا

ترجمه

[5] خطبه ای است که امام برای اعلام خطر به خوارج نهروان در مورداشتباهاتشان ایراد فرموده است نکند بی دلیل کشته شوید [6] شما را از این بیم می دهم : نکند بدون دلیلی از پروردگارتان [7] و با دستی تهی از مدرک روشن جسد شما در کنار این نهر و در این گودال بیفتد . [8] دنیا شما را در گمراهی پرتاب کرده و مقدراتی [ که به دست شما فراهم شده ] شما را آماده مرگ ساخته است . [9] من شما را از این حکمیت نهی کردم ولی با سرسختی مخالفت نمودید و فرمان مرا پشت سر انداختید تا به دلخواه شما تن دردادم [10] ای گروه کم عقل و ای کم فکرها [11] من کار خلافی انجام نداده بودم و نمی خواستم به شما زیان برسانم

خطبه شماره 35

و من خطبه له علیه السلام [7] بعد التحکیم و ما بلغه من امر الحکمین و فیها حمد الله علی بلائه ، ثم بیان سبب البلوی الحمد علی البلاء [8] الحمد لله و ان اتی الدهر بالخطب الفادح ، و الحدث الجلیل [9] و اشهد ان لا اله الا الله لا شریک له ، لیس معه اله غیره [10] و ان محمدا عبده و رسوله ، صلی الله علیه و آله سبب البلوی [11] اما بعد ، فان معصیه الناصح الشفیق العالم المجرب تورث الحسره ، [12] و تعقب الندامه و قد کنت امرتکم فی هذه الحکومه امری ، [1] و نخلت لکم مخزون رایی ، لو کان یطاع لقصیر امر [2] فابیتم علی اباء المخالفین الجفاه ، و المنابذین العصاه ، حتی ارتاب الناصح بنصحه ، [3] و ضن الزند بقدحه ،فکنت انا و ایاکم کما قال اخو هوازن :[4] امرتکم امری بمنعرج اللوی فلم تستبینوا النصح الا ضحی الغد

ترجمه

[7] این خطبه را امام ( ع ) پس از خاتمه جریان حکمین ایراد فرموده است از سخن ناصح سرپیچی مکنید [8] ستایش مخصوص خداوند است هر چند روزگار پیشامدهای سنگین و خطیر و حوادث بزرگ پیش آورد . [9] گواهی می دهم معبودی جز خداوند یگانه نیست شریک ندارد و معبودی با او نیست [10] و گواهی می دهم محمد ( ص ) بنده و فرستاده او است . [11] اما بعد : نافرمانی از دستور نصیحت کننده مهربان دانا و باتجربه باعث حسرت می شود [12] و پشیمانی به دنبال دارد . من فرمان خویش را در مورد حکمیت به شما گفتم 000 [1] و نظر خالص خود را در اختیار شما گذاردم اگر کسی گوش به سخنان قیصر می داد [2] اما شما همانند مخالفان جفاکار و نافرمانان پیمان شکن امتناع ورزیدید تا به آنجا که نصیحت کننده در پند خویش گویا به تردید افتاد [3] و از پند و اندرز خودداری نمود . مثال من و شما همچون گفتار برادر هوازن است که گفت : [4] من در سرزمین منعرج اللوی دستور خود را دادم ولی این نصیحت تنها فردا ظهر آشکار شد

خطبه شماره 34

و من خطبه له علیه السلام [1] فی استنفار الناس الی اهل الشام بعد فراغه من امر الخوارج ، و فیهایتافف بالناس ، و ینصح لهم بطریق السداد [2] اف لکم لقد سئمت عتابکم ارضیتم بالحیاه الدنیا من الاخره عوضا ? و [3] بالذل من العز خلفا ? اذا دعوتکم الی جهاد عدوکم [4] دارت اعینکم ، کانکم من الموت فی غمره و من الذهول فی سکره [5] یرتج علیکم حواری فتعمهون ، و کان قلوبکم مالوسه ، [6] فانتم لا تعلقون ما انتم لی بثقه سجیس اللیالی ، [7] و ما انتم برکن یمال بکم ، و لا زوافر عز یفتقر الیکم [8] ما انتم الا کابل ضل رعاتها ، فکلما جمعت من جانب انتشرت من آخر ، [9] لبئس لعمر الله سعر نار الحرب انتم تکادون و لا تکیدون ، [10] و تنتقص اطرافکم فلا تمتعضون ، لا ینام عنکم و انتم فی غفله ساهون ، [11] غلب و الله المتخاذلون و ایم الله انی لاظن بکم ان لو حمس الوغی ، [12] و استحر الموت ، قد انفرجتم عن ابن ابی طالب انفراج الراس [13] و الله ان امرا یمکن عدوه من نفسه یعرق لحمه ، [14] و یهشم عظمه ، و یفری جلده ، لعظیم عجزه ، [15] ضعیف ما ضمت علیه جوانح صدره انت فکن ذاک ان شئت [16] فاما انا فوالله دون ان اعطی ذلک ضرب بالمشرفیه تطیر منه فراش الهام 10] و تطیح السواعد و الاقدام ، و یفعل الله بعد ذلک مایشاء [2] طریق السداد [3] ایها الناس ان لی علیکم حقا ، و لکم علی حق : فاما حقکم علی [4] فالنصیحه لکم ، و توفیر فیئکم علیکم و تعلیمکم کیلا تجهلوا[5] ] و تادیبکم کیما تعلموا واما حقی علیکم فالوفاء بالبیعه ، [6] و النصیحه فی المشهد و المغیب و الاجابه حین ادعوکم ، و الطاعه حین آمرکم

ادامه مطلب ...

خطبه شماره 33

و من خطبه له علیه السلام [6] عند خروجه لقتال اهل البصره ، و فیها حکمه مبعث الرسل ،ثم یذکر فضله و یذم الخارجین [7] قال عبد الله بن عباس رضی الله عنه : دخلت علی امیر المؤمنین علیه السلام بذی قار [8] و هو یخصف نعله ، فقال لی : ما قیمه هذا النعل ? [9] فقلت : لا قیمه لها فقال علیه السلام : و الله لهی احب الی من امرتکم ، [10] الا ان اقیم حقا ، او ادفع باطلا ، ثم خرج فخطب الناس فقال : [1] حکمه بعثه النبی [2] ان الله بعث محمدا صلی الله علیه و آله ، و لیس احد من العرب یقرا کتابا ، [3] و لا یدعی نبوه ، فساق الناس حتی بواهم محلتهم [4] ، و بلغهم منجاتهم ، فاستقامت قناتهم ، و اطمانت صفاتهم فضل علی [5] اما و الله کنت لفی ساقتها حتی تولت بحذافیرها : [6] ما عجزت و لا جبنت ، و ان مسیری هذا لمثلها ، [7] فلانقبن الباطل حتی یخرج الحق من جنبه توبیخ الخارجین علیه [8] مالی و لقریش و الله لقد قاتلهم کافرین ، و لاقاتلنهم مفتونین ، [9] و انی لصاحبهم بالامس ، کما انا صاحبهم الیوم و الله ما تنقم منا قریش [10] الا ان الله اختارنا علیهم ، فادخلناهم فی حیزنا ، فکانوا کما قال الاول : [11] ادمت لعمری شربک المحض صابحا و اکلک بالزبد المقشره البجرا [12] و نحن و هبناک العلاء و لم تکن علیا ، و حطنا حولک الجرد و السمرا

ادامه مطلب ...

خطبه شماره 32

و من خطبه له علیه السلام [7] و فیها یصف زمانه بالجور ، و یقسم الناس فیه خمسه اصناف ، ثم یزهدفی الدنیا معنی جور الزمان [8] ایها الناس ، انا قد اصبحنا فی دهر عنود ، و زمن کنود ، [9] یعد فیه المحسن مسیئا ، و یزداد الظالم فیه عتوا ، لا ننتفع بما علمنا ، [10] و لا نسال عما جهلنا ، و لا نتخوف قارعه حتی تحل بنا اصناف المسیئین [11] و الناس علی اربعه اصناف : منهم من لا یمنعه الفساد فی الارض [12] الا مهانه نفسه ، و کلاله حده ، و نضیض وفره ، و منهم المصلت لسیفه ، [1] و المعلن بشره ، و المجلب بخیله و رجله ، قد اشرط نفسه ، [2] و اوبق دینه لحطام ینتهزه ، او مقنب یقوده ، [3] او منبر یفرعه و لبئس المتجر ان تری الدنیا لنفسک ثمنا ، [4] و مما لک عند الله عوضا و منهم من یطلب الدنیا بعمل الاخره ، [5] و لا یطلب الاخره بعمل الدنیا ، قد طامن من شخصه ، و قارب من خطوه ، [6] و شمر من ثوبه ، و زخرف من نفسه للامانه [7] و اتخذ ستر الله ذریعه الی المعصیه و منهم من ابعده عن طلب الملک ضؤوله نفسه [8] و انقطاع سببه ، فقصرته الحال علی حاله ، فتحلی باسم القناعه ، [9] و تزین بلباس اهل الزهاده ، و لیس من ذلک فی مراح و لا مغدی [10] الراغبین فی الله [11] و بقی رجال غض ابصارهم ذکر المرجع ، و اراق دموعهم خوف المحشر ، [12] فهم بین شرید ناد ، و خائف مقموع ، و ساکت مکعوم ، [13] و داع مخلص ، و ثکلان موجع قد اخملتهم التقیه [14] و شملتهم الذله ، فهم فی بحر اجاج افواههم ضامزه ، [15] و قلوبهم قرحه ، قد وعظوا حتی ملوا ،[16] و قهروا حتی ذلوا ، و قتلوا حتی قلوا [1] التزهید فی الدنیا [2] فلتکن الدنیا فی اعینکم اصغر من حثاله القرخ ، و قراضه الجلم ، [3] و اتعظوا بمن کان قبلکم ، قبل ان یتعظ بکم من بعدکم ، [4] وارفضوها ذمیمه ، فانها قد رفضت من کان اشغف بها منکم [5] قال الشریف رضی الله عنه : اقول : و هذه الخطبه ربما نسبها من لا علم له الی معاویه ، وهی من کلام امیر المؤمنین علیه السلام الذی لا یشک فیه ، و این الذهب من الرغام و این العذب من الاجاج و قد دل علی ذلک الدلیل الخریت و نقده الناقد البصیر عمرو بن نحر الجاحظ ، فانه ذکر هذه الخطبه فی کتاب [[ البیان و التبیین ] ] و ذکر من نسبها الی معاویه ، ثم تکلم من بعدها بکلام فی معناها ، جملته انه قال : و هذا الکلام بکلام علی علیه السلام اشبه ، و بمذهبه فی تصنیف الناس ، و فی الاخبار عما هم علیه من القهر و الاذلال ، و من التقیه و الخوف ، الیق قال : و متی و جدنا معاویه فی حال من الاحوال یسلک فی کلامه مسلک الزهاد ، و مذاهب العباد

ادامه مطلب ...

خطبه شماره 31

و من کلامه له علیه السلام [1] لما انفذ عبد الله بن عباس الی الزبیر یستفیئه الی طاعته قبل حرب الجمل [2] لا تلقین طلحه ، فانک تلقه تجده کالثور عاقصا قرنه [3] یرکب الصعب و یقول : هو الذلول و لکن الق الزبیر ، [4] فانه الین عریکه ، فقل له : یقول لک ابن خالک : عرفتنی بالحجاز [5] و انکرتنی بالعراق ، فما عدا مما بدا [6] قال السید الشریف : و هو علیه السلام اول من سمعت منه هذه الکلمه ، اعنی : [[ فما عدا مما بدا ] ]

ترجمه

[1] یکی از سخنان امام ( ع ) که در روز جنگ جمل قبل از آغاز جنگ به هنگامی که ابن عباس را به سوی زبیر فرستاد و از او دعوت به اطاعت کرد فرموده است . [2] با طلحه ملاقات مکن که اگر ملاقاتش کنی وی را همچون گاوی خواهی یافت که شاخهایش اطراف گوشهایش پیچ خورده باشد [3] او بر مرکب سرکش هوا و هوس سوار می شود و می گوید : مرکبی رام است . [4] بلکه با زبیر ارتباط بگیر که نرمتر است به او بگو پسر دائیت می گوید : در حجاز مرا شناختی [5] و در عراق نشناخته انگاشتی چه شد که از پیمان خود بازگشتی ؟ [6] سیدرضی می گوید : جمله کوتاه و پرمعنای . فماعدا ممابدا . [ چه شد که از گذشته برگشتی ؟ ] برای نخستین بار از امام شنیده شده است و پیش از او از کسی این سخن شنیده نشده است

خطبه شماره 30

و من کلام له علیه السلام [11] فی معنی قتل عثمان و هو حکم له علی عثمان و علیه و علی الناس بما فعلوا و براءه له من دمه [12] لو امرت به لکنت قاتلا ، او نهیت عنه لکنت ناصرا ، [13] غیر ان من نصره لا یستطیع ان یقول : خذله من انا خیر منه ، [14] و من خذله لا یستطیع ان یقول : نصره من هو خیر منی و انا جامع لکم امره ، [15] استاثر فاساء الاثره ، و جزعتم فاساتم الجزع ، [16] و لله حکم واقع فی المستاثر و الجازع

ترجمه

[11] از سخنانی است که امام ( ع ) در مورد قتل عثمان فرموده است [12] اگربه کشتن او فرمان داده بودم قاتل محسوب می شدم و اگر آنها را بازمی داشتم از یاورانش به شمار می آمدم [13] اما کسی که او را یاری کرده نمی تواند بگوید از کسانی که دست از یاریش برداشتند بهترم [14] و کسانی که دست از یاریش برداشتند نمی توانند بگویند یاورانش از ما بهترند من جریان عثمان را برایتان خلاصه می کنم : [15] استبداد ورزید چه بد استبدادی و شما ناراحت شدید و از حد گذراندید [16] و خداوند در این مورد حکمی دارد که درباره مستبدان و افراط گران جاری می شود [ و هر کدام به واکنش اعمال نادرست خود گرفتار می شوند

خطبه شماره 29

و من خطبه له علیه السلام [4] بعد غاره الضحاک بن قیس صاحب معاویه علی الحاج بعد قصه الحکمین وفیها یستنهض اصحابه لما حدث فی الاطراف [5] ایها الناس ، المجتمعه ابدانهم ، المختلفه اهواؤهم ، [6] کلامکم یوهی الصم الصلاب ، و فعلکم یطمع فیکم الاعداء [1] تقولون فی المجالس : کیت و کیت ، فاذا جاء القتال قلتم : حیدی حیاد [2] ما عزت دعوه من دعاکم ، و لا استراح قلب من قاساکم ، [3] اعالیل باضالیل ، و سالتمونی التطویل ، دفاع ذی الدین المطول [4] لا یمنع الضیم الذلیل و لا یدرک الحق الا بالجد [5] ای دار بعد دارکم تمنعون ، و مع ای امام بعدی تقاتلون ? [6] المغرور والله من غررتموه ومن فاز بکم فقد فاز- والله - بالسهم الاخیب ،[7] ومن رمی بکم فقد رمی بافوق ناصل اصبحت والله لا اصدق قولکم ، [8] و لا اطمع فی نصرکم ، و لا اوعد العدو بکم ما بالکم ? [9] ما دواؤکم ? ما طبکم ? القوم رجال امثالکم اقولا بغیر علم [10] و غفله من غیر ورع و طمعا فی غیر حق ?

ادامه مطلب ...

خطبه شماره 28

و من خطبه له علیه السلام [5] و هو فصل من الخطبه التی اولها [[ الحمد لله غیر مقنوط من رحمته ] ]و فیه احد عشر تنبیها [6] اما بعد ، فان الدنیا ادبرت ، و آذنت بوداع ، [7] و ان الاخره قد اقبلت و اشرف باطلاع ، الا و ان الیوم المضمار ، [8] و غدا السباق ، و السبقه الجنه ، و الغایه النار ، افلا تائب من خطیئته قبل منیته [9] الا عامل لنفسه قبل یوم بؤسه [10] الا و انکم فی ایام امل من ورائه اجل ، فمن عمل فی ایام امله قبل حضور اجله [11] فقد نفعه عمله ، و لم یضرره اجله و من قصر فی ایام امله قبل حضور اجله ، [12] فقد خسر عمله ، و ضره اجله الا فاعملوا فی الرغبه کما تعملون فی الرهبه ، [13] الا و انی لم ار کالجنه نام طالبها ، [14] و لا کالنار نام هاربها ، الا و انه من لا ینفعه الحق یضره الباطل ، [15] و من لا یستقیم به الهدی ، یجر به الضلال الی الردی [16] الا و انکم قد امرتم بالظعن ، و دللتم علی الزاد ، و ان اخوف ما اخاف علیکم اثنتان : [1] اتباع الهوی ، و طول الامل ، فتزودوا فی الدنیا من الدنیا [2] ما تحرزون به انفسکم غدا [3] قال السید الشریف رضی الله عنه و اقول : انه لو کان کلام یاخذ بالاعناق الی الزهد فی الدنیا ، و یضطر الی عمل الاخره لکان هذا الکلام ، و کفی به قاطعا لعلائق الامل ، و قادحا زناد الاتعاخ و الازدجار ، و من اعجبه قوله علیه السلام : [[ الا و ان الیوم المضمار و غدا السباق ، و السبقه الجنه و الغایه النار ] ] فان فیه مع فخامه اللفظ ، و عظم قدر المعنی ، و صادق التمثیل ، و واقع التشبیه سرا عجیبا ، و معنی لطیفا ، و هو قوله علیه السلام : [[ السبقه النار ] ] کما قال : [[ السبقه الجنه ] ] ، لان الاستباق انما یکون الی امر محبوب ، و غرض مطلوب ، و هذه صفه الجنه و لیس هذا المعنی موجودا فی النار ] ] نعوذ بالله منها فلم یجز ان یقول :[[ و السبقه النار ] ] بل قال : [[ و الغایه النار ] ] : لان الغایه قد ینتهی الیها من لا یسره الانتهاءالیها ومن یسره ذلک فصلح ان یعبر بها عن الامرین معا فهی فی هذا الموضع کالمصیر و المال ، قال الله تعالی : [[ قل تمتعوا فان مصیرکم الی النار ] ] و لا یجوز فی هذا الموضع ان یقال : سبقتکم بسکون الباء الی النار ، فتامل ذلک ، فباطنه عجیب ، و غوره بعید لطیف و کذلک اکثر کلامه علیه السلام و فی بعض النسخ : و قد جاء فی روایه اخری [[ و السبقه الجنه ] ] بضم السین و السبقه عندهم : اسم لما یجعل للسابق اذا سبق من مال او عرض ، و المعنیان متقاربان ، لان ذلک لا یکون جزاء علی فعل الامر المذموم و انما یکون جزاء علی فعل الامر المحمود

ادامه مطلب ...

خطبه شماره 27

و من خطبه له علیه السلام [1] و قد قالها یستنهض بها الناس حین ورد خبر غزو الانبار بجیش معاویه فلم ینهضوا و فیها یذکر فضل الجهاد ، و یستنهض الناس ، و یذکر علمه بالحرب ، و یلقی علیهم التبعه لعدم طاعته فضل الجهاد [2] اما بعد ، فان الجهاد باب من ابواب الجنه ، فتحه الله لخاصه اولیائه ، [3] و هو لباس التقوی ، و درع الله الحصینه ، و جنته الوثیقه [4] فمن ترکه رغبه عنه البسه الله ثوب الذل ، و شمله البلاء ، [5] ودیث بالصغار و القماءه ، و ضرب علی قلبه بالاسهاب [6] و ادیل الحق منه بتضییع الجهاد ، و سیم الخسف ، و منع النصف استنهاض الناس [7] الا و انی قد دعوتکم الی قتال هؤلاء القوم لیلا و نهارا ، و سرا و اعلانا [8] و قلت لکم : اغزوهم قبل ان یغزوکم ، فوالله ما عزی قوم قط فی عقر دارهم الا ذلوا [9] فتواکلتم و تخاذلتم حتی شنت علیکم الغارات ، [10] و ملکت علیکم الاوطان و هذا اخو غامد و قد وردت خیله الانبار ، [11] و قد قتل حسان بن حسان البکری ، و ازال خیلکم عن مسالحها ، [12] و لقد بلغنی ان الرجل منهم کان یدخل علی المراه المسلمه ، و الاخری المعاهده ، [13] فینتزع حجلها و قلبها و قلائدها ورعثها ، [1] ما تمتنع منه الا بالاسترجاع و الاسترحام [2] ثم انصرفوا وافرین ما نال رجلا منهم کلم ، و لا اریق لهم دم ، [3] فلو ان امرا مسلما مات من بعد هذا اسفا ما کان به ملوما ، [4] بل کان به عندی جدیرا، فیا عجبا عجبا و الله یمیت القلب [5] و یجلب الهم من اجتماع هؤلاء القوم علی باطلهم ، و تفرقکم عن حقکم [6] فقبحا لکم و ترحا ، حین صرتم غرضا یرمی : یغار علیکم و لا تغیرون ، [7] و تغزون و لا تغزون ، و یعصی الله و ترضون [8] فاذا امرتکم بالسیر الیهم فی ایام الحر قلتم : هذه حماره القیظ ، [9] امهلنا یسبخ عنا الحر ، و اذا امرتکم بالسیر الیهم فی الشتاء [10] قلتم : هذه صباره القر ، امهلنا ینسلخ عنا البرد ، [11] کل هذا فرار من الحر و القر ، فاذا کنتم من الحر و القر تفرون [12] فانتم و الله من السیف افر البرم بالناس [13] یا اشباه الرجال و لا رجال حلوم الاطفال ، و عقول ربات الحجال ، [14] لوددت انی لم ارکم و لم اعرفکم معرفه و الله جرت ندما ، و اعقبت سدما [15] قاتلکم الله لقد ملاتم قلبی قیحا ، و شحنتم صدری غیظا ، [16] و جرعتمونی نغب التهمام انفاسا ، [17] و افسدتم علی رایی بالعصیان و الخذلان ، حتی لقد قالت قریش : [1] ان ابن ابی طالب رجل شجاع و لکن لا علم له بالحرب [2] لله ابوهم و هل احد منهم اشد لها مراسا و اقدم فیها مقاما منی [3] لقد نهضت فیها و ما بلغت العشرین ، و هانذا قد ذرفت علی الستین [4] و لکن لا رای لمن لا یطاع

ادامه مطلب ...

خطبه شماره 26

و من خطبه له علیه السلام [1] و فیها یصف العرب قبل البعثه ثم یصف حاله قبل البیعه له العرب قبل البعثه [2] ان الله بعث محمدا صلی الله علیه و آله و سلم نذیرا للعاملین ، [3] و امینا علی التنزیل ، و انتم معشر العرب علی شر دین ، و فی شر دار ، [4] منیخون بین حجاره خشن ، و حیات صم ، تشربون الکدر [5] و تاکلون الجشب و تسفکون دماءکم ، و تقطعون ارحامکم [6] الاصنام فیکم منصوبه ، و الاثام بکم معصوبه [7] و منها صفته قبل البیعه له [8] فنظرت فاذا لیس لی معین الا اهل بیتی ، فضننت بهم عن الموت ، [9] و اغضیت علی القذی ، و شربت علی الشجا ، [10] و صبرت علی اخذ الکظم ، و علی امر من طعم العلقم [11] و منها : و لم یبایع حتی شرط ان یؤتیه علی البیعه ثمنا ، [12] فلا ظفرت ید البائع ، و خزیت امانه المبتاع ، فخذوا للحرب اهبتها ، [13] و اعدوا لها عدتها ، فقد شب لظاها ، و علا سناها . [14] واستشعروا الصبر ، فانه ادعی الی النصر

ادامه مطلب ...

خطبه شماره 25

و من خطبه له علیه السلام [6] و قد تواترت علیه الاخبار باستیلاء اصحاب معاویه علی البلاد ، و قدم علیه عاملاه علی الیمن ، و هما عبید الله بن عباس و سعید بن نمران لما غلب علیهما بسر بن ابی ارطاه ، فقام علیه السلام علی المنبر ضجرا بتثاقل اصحابه عن الجهاد ، و مخالفتهم له فی الرای ، فقال : [7] ما هی الا الکوفه ، اقبضها و ابسطها ، ان لم تکونی الا انت ، [8] تهب اعاصیرک فقبحک الله و تمثل یقول الشاعر : [1] لعمر ابیک الخیر یا عمرو اننی علی و ضر و من ذا الاناء قلیل ثم قال علیه السلام : [2] انبئت بسرا قد اطلع الیمن ، و انی و الله لاظن ان هؤلاء القوم سیدالون منکم [3] ] باجتماعهم علی باطلهم ، و تفرقکم عن حقکم ، [4] و بمعصیتکم امامکم فی الحق و طاعتهم امامهم فی الباطل ، [5] و بادائهم الامانه الی صاحبهم و خیانتکم و بصلاحهم فی بلادهم و فسادکم [6] فلو ائتمنت احدکم علی قعب لخشیت ان یذهب بعلاقته [7] اللهم انی قد مللتهم و ملونی ، و سئمتهم و سئمونی فابدلنی بهم خیرا منهم ، [8] و ابدلهم بی شرا منی ، اللهم مث قلوبهم کما یماث الملح فی الماء ، [9] اما و الله لوددت ان لی بکم الف فارس من بنی فراس بن غنم [10] هنالک ، لو دعوت ، اتاک منهم فوارس مثل ارمیه الحمیم [11] ثم نزل علیه السلام من المنبر [12] قال سید الشریف : اقول : الارمیه جمع رمی و هو السحاب ، و الحمیم ها هنا : وقت الصیف ، و انما خص الشاعر سحاب الصیف بالذکر لانه اشد جفولا ، و اسرع خفوفا ، لانه لا ماء فیه ، و انما یکون السحاب ثقیل السیر لامتلائه بالماء ، و ذلک لا یکون فی الاکثر الا زمان الشتاء ، و انما اراد الشاعر و صفهم بالسرعه اذا دعوا ، و الاغاثه اذا استغیثوا ، و الدلیل علی ذلک قوله : [[ هنالک ، لو دعوت ، اتاک منهم ] ]

ادامه مطلب ...

خطبه شماره 24

و من خطبه له علیه السلام [1] و هی کلمه جامعه له ، فیها تسویغ قتال المخالف ، و الدعوه الی طاعه الله ، و الترقی فیها لضمان الفوز [2] و لعمری ما علی من قتال من خالف الحق ، و خابط الغی ، [3] من ادهان و لا ایهان فاتقوا الله عباد الله ، و فروا الی الله من الله ، [4] وامضوا فی الذی نهجه لکم ، و قوموا بما عصبه بکم ، [5] فعلی ضامن لفلجکم آجلا ، ان لم تمنحوه عاجلا

ترجمه

[1] یکی از سخنانی است که امام ( ع ) ایراد فرموده و در آن اجازه جنگ با دشمنان خداوند آمده است سستی در مبارزه با گمراهان روا نیست : [2] به جان خودم سوگند در مبارزه با مخالفان حق و آنان که در گمراهی غوطه ورند [3] آنی مدارا و سستی نمی کنم پس ای بندگان خدا از خدا بترسید و از خدا به سوی خدا فرار کنید [ از غضبش به سوی رحمتش ] [4] و از راهی که به سوی شما گشوده بروید و به آنچه از وظائف برای شما تعیین کرده است قیام نمائید [5] اگر چنین کنید علی ضامن پیروزی شما است و اگر امروز به آن نرسید در آینده به آن خواهید رسید

خطبه شماره 23

ان المال و البنین حرث الدنیا ، و العمل الصالح حرث الاخره ، [14] و قد یجمعها الله تعالی لاقوام ، فاحذروا من الله ما حذرکم من نفسه ، [1] و اخشوه خشیه لیست بتعذیر ، و اعملوا فی غیر ریاء و لا سمعه ، [2] فانه من یعمل لغیر الله یکله الله لمن عمل له [3] نسال الله منازل الشهداء ، و معایشه االسعداء و مرافقه الانبیاء [4] تادیب الاغنیاء [5] ایها الناس ، انه لا یستغنی الرجل و ان کان ذا مال عن عترته ، [6] و دفاعهم عنه بایدیهم و السنتهم ، و هم اعظم الناس حیطه من ورائه ، [7] و المهم لشعثه ، و اعطفهم علیه عند نازله اذا نزلت به [8] و لسان الصدق یجعله الله للمرء فی الناس خیر له من المال یرثه غیره [9] و منها : الا لا یعدلن احدکم عن القرابه یری بها الخصاصه [10] ان یسدها بالذی لا یزیده ان امسکه و لا ینقصه ان اهلکه ، [11] و من یقبض یده عن عشیرته ، فانما تقبض منه عنهم ید واحده ، [12] و تقبض منهم عنه اید کثیره ، و من تلن حاشیته یستدم من قومه الموده [13] قال السیدالشریف : اقول : الغفیره ها هنا الزیاده و الکثره من قولهم للجمع الکثیر الجم الغفیروالجماء الغفیر و یروی [[ عفوه من اهل او مال ] ] و العفوه : الخیار من الشی ء ، یقال : اکلت عفوه الطعام ، ای خیاره و ما احسن المعنی الذی اراده علیه السلام بقوله : [[ و من یقبض یده عن عشیرته ] ] الی تمام الکلام ، فان الممسک خیره عن [ نهج البلاغه م 5 ] عشیرته انما یمسک نفع ید واحده ، فاذا احتاج الی نصرتهم ، و اضطر الی مرافدتهم ، قعدوا عن نصره ، و تثاقلوا عن صوته ، فمنع ترافد الایدی الکثیره ، و تناهض الاقدام الجمه
ادامه مطلب ...

خطبه شماره 22

و من خطبه له علیه السلام [3] حین بلغه خبر الناکثین ببیعته و فیها یذم عملهم و یلزمهم دم عثمان و یتهددهم بالحرب ذم الناکثین [4] الا و ان الشیطان قد ذمر حزبه ، و استجلب جلبه ، [5] لیعود الجور الی اوطانه ، و یرجع الباطل الی نصابه [6] و الله ما انکروا علی منکرا ، و لا جعلوا بینی و بینهم نصفا دم عثمان [7] و انهم لیطلبون حقا هم ترکوه ، و دما هم سفکوه : [8] فلئن کنت شریکهم فیه فان لهم لنصیبهم منه ، و لئن کانوا ولوه دونی ، [9] فما التبعه الا عندهم ، و ان اعظم حجتهم لعلی انفسهم ، یرتضعون اما قد فطمت ، [10] و یحیون بدعه قد امیتت یا خیبه الداعی من دعا [11] و الام اجیب و انی لراض بحجه الله علیهم و علمه فیهم التهدید بالحرب [1] فان ابوا اعطیتهم حد السیف و کفی به شافیا من الباطل ، و ناصرا للحق [2] و من العجب بعثهم الی ان ابرز للطعان و ان اصبر للجلاد [3] هبلتهم الهبول لقد کنت و ما اهدد بالحرب ، و لا ارهب بالضرب [4] و انی لعلی یقین من ربی ، و غیر شبهه من دینی

ترجمه

[3] آنگاه که خبر پیمان شکنان به او رسید این خطبه را ایراد فرمود : [4] آگاه باشید شیطان حزب و طرفداران خویش را بسیج کرده و سپاه خود را گرد آورده است [5] تا بار دیگر ستم را به جایش برگرداند و باطل را به جایگاه نخستینش بازفرستد . [6] بخدا سوگند آنها هیچ منکری از من سراغ ندارند انصاف را بین من و خود حاکم نساختند . [7] آنها حقی را مطالبه می کنند که خود آن را ترک گفته اند انتقام خونی را می خواهند که خود ریخته اند [8] اگر [ در ریختن این خون ] شریکشان بوده ام پس آنها نیز سهیمند و اگر تنها خودشان مرتکب شده اند [9] کیفر مخصوص آنها است . مهمترین دلیل آنان به زیان خودشان تمام می شود از پستانی شیر می خواهند که مدتها است خشکیده [10] بدعتی را زنده می کنند که زمانها است از بین رفته . چه دعوت کننده ای ؟ [11] و چه اجابت کنندگانی ؟ من به کتاب خدا و فرمانش درباره آنها راضیم . [1] اما اگر از آن سر باززنند لبه شمشیر تیز را در اختیار آنها قرار می دهم و این کار برای درمان باطل و یاری حق کفایت می کند [2] شگفتا از من خواسته اند که در برابر نیزه هاشان حاضر گردم و در مقابل شمشیر آنان شکیبائی ورزم [3] سوگواران در سوگشان بگریند من کسی نبودم که به نبرد تهدید شوم و یا از ضرب شمشیر بهراسم [4] من به پروردگار خویش یقین دارم و در دین و آئین خود گرفتار شک و تردید نیستم