و من خطبه له علیه السلام [14] خطبها عند علمه بغزوه
النعمان بن بشیر صاحب معاویه لعین التمر ، وفیها یبدی عذره ، و یستنهض
الناس لنصرته [15] منیت بمن لا یطیع اذا امرت و لا یجیب اذا دعوت ، لا ابا
[ نهج البلاغه م 6 ] لکم [1] ما تنتظرون بنصرکم ربکم ? اما دین یجمعکم ، و
لا حمیه تحمشکم [2] اقوم فیکم مستصرخا و انادیکم متغوثا ، [3] فلا تسمعون
لی قولا ، و لا تطیعون لی امرا ، حتی تکشف الامور عن عواقب المساءه ، [4]
فما یدرک بکم ثار ، و لا یبلغ بکم مرام ، دعوتکم الی نصر اخوانکم [5]
فجرجرتم جرجره الجمل الاسر ، و تثاقلتم تثاقل النضو الادبر ، [6] ثم خرج
الی منکم جنید متذائب ضعیف [7] [[کانما یساقون الی الموت و هم ینظرون ] ]
[8] قال السید الشریف : اقول : قوله علیه السلام : [[ متذائب ] ] ای مضطرب
، من قولهم : تذاءبت الریح ، ای اضطرب هبوبها و منه سمی الذئب ذئبا ،
لاضطراب مشیته
ترجمه
[14] هر چه
شما را دعوت می کنم اجابت نمی کنید [15] گرفتار مردمی شده ام که هر گاه
فرمانشان دهم اطاعت نمی کنند و چون دعوتشان نمایم اجابت نمی نمایند . ای
بی اصلها [1] در یاری پروردگارتان منتظر چه هستید ؟ آیا دین ندارید که شما
را گرد آورد ؟ و یا غیرتی که شما را به خشم وادارد ؟ [2] در میان شما
بپاخاسته ام هر چه فریاد می کشم و از شما یاری می طلبم [3] سخن مرا نمی
شنوید و از دستورم اطاعت نمی نمائید تا چهره واقعی کارهای بد آشکار گردد
[4] نه با شما می توان انتقام خونی گرفت و نه با کمک شما به هدف می توان
رسید شما را به یاری برادرانتان دعوت کردم [5] همانند شتری که از درد
بنالد آه و ناله سر دادید و یا همانند حیوانی که پشتش زخم باشد کندی کردید
[6] تنها گروه کمی به سوی من شتافتند اما آنها نیز افراد مضطرب و ناتوانی
بودند [7] که گویا آنها را به سوی مرگ می برند در حالی که آن را با چشم
خود می نگرند [8] سیدرضی می گوید : متذائب یعنی مضطرب از تذائبت الریح [
بادهای مختلف وزید ] گرفته شده و اینکه عرب به گرگ ذئب می گوید آن نیز از
همین ماده است زیرا به هنگام راه رفتن یکنوع اضطراب در او دیده می شود