فریاد علی(ع)

فریاد علی(ع)

صدای تو پس از ۱۴۰۰ سال هنوز می آید
فریاد علی(ع)

فریاد علی(ع)

صدای تو پس از ۱۴۰۰ سال هنوز می آید

ابوبکر یار غار پیامبر نبود!

از بزرگترین مشکلات اساسی اهل سنت و وهابیون این است که هیچگاه نخواسته اند بپندارند که تحریفات واقعی و عظیمی در مکتبشان رخ داده است. یکی از این مشکلات و معضلات دروغی است که در مورد یار غار پیامبر به خورد اهل سنت داده اند، تا جاییکه اهل تشیع نیز آن را باور کرده اند.
اعتقاد اهل تسنن در این است که در زمان هجرت به همراه پیامبر(ص)، کسی نبود جز ابوبکر.
اما در کتب خود اهل سنت هم چنین چیزی بیان نشده و آن را رد کرده اند. به همین دلیل نگاهی می اندازیم به کتب اهل سنت در این باره:


درکتاب البدایه و النهایه جلد 3 صفحه 176 آمده است که ابن بکر یا بطور کاملتر عبدالله بن بکر بن اریقط راهنما و همراه پیامبر بوده که به همراه حضرت رسول(ص) به سمت مدینه در حرکت بودند. شاید برخی بگویند که نفر سوم ابوبکر بوده است. اما باید بدانند که قرآن همان دو نفر را اعلام نموده است. در آیه 40 سوره توبه اشاره شده است که دو تن در غار حاضر بوده اند و پیامبر به همراه خود گفته که نترس که خداوند با ماست. بنابراین نمی توانسته ابوبکر هم به همراه پیامبر باشد.
از سویی دیگر شما در هیچ کجا نخواهید دید که ابوبکر به این فضیلت اعتراف کند و بگوید که وی همراه پیامبر در غار قرار داشته است. کما اینکه وی در سقیفه به کمتر از این اشاره کرده است و گفته: «نحن عشیرة رسول اللّه و اوسط العرب أنسابا و لیست قبیلة من قبائل العرب الا و لقریش فیها ولادة». شما می توانید این مطلب را به وضوح در کتاب البدایه و النهایه جلد 6 صفحه 205 مشاهده کنید.
باز هم می توان مدارک و دلایل دیگری را نیز در کتب اهل سنت دید. مثلاً در کتاب لسان المیزان جلد 5 صفحه 115 عسقلانی گفته است که از تابعین کسانی بوده اند که منکر ارتباط داشتن آیه غار با ابوبکر بوده اند. مانند ابوجعفر مؤمن طاق.
از مهمترین مدارک که می توان به آن اشاره کرد، سخن عائشه دختر ابوبکر است که در کتب صحیح بخاری جلد 6 صفحه 42 و تاریخ ابن اثیر جلد 3 صفحه 199 و البدایه و النهایه جلد 8 صفحه 96 و همچنین در الاغانی جلد 16 صفحه 90 به آن اشاره کرد این است که عائشه گفته است که هیچ آیه ای در وصف ما نازل نشده است.
از سویی دیگر در صحیح بخاری جلد 1 صفحه 128 و کتاب الاذان جلد 4 صفحه 240 و کتاب الاحکام باب إستقضاء الموالی و استعمالهم، سنن البیهق جلد 3 صفحه 89 و فتح الباری جلد 13 صفحه 179 و جلد 7 صفحات 261 و 307 اشاره می کند که ابوبکر در هنگام رسیدن پیامبر از سفر مکه به مدینه ـ زمان هجرت ـ در مدینه از وی استقبال کرده و در نماز جماعت گروه اول مهاجرین هم شرکت کرده است. این یعنی اینکه وی نمی توانسته همزمان در دو جا، یعنی هم در سفر همراه پیامبر باشد و هم اینکه در مدینه در نماز جماعت شرکت کرده باشد.
البته موارد دیگری هم وجود دارد که می توان به این دو مورد نیز اشاره کرد: اول اینکه در کتاب البدایه و النهایه جلد 6 صفحه 205 اظهار شده است که اصلاً پیامبر در غار تنها بوده و نیز در کتاب فتوح البدان جلد 1 صفحه 64 آمده که قیافه شناسی که همراه مشرکین بوده است، فقط جای پای پیامبر را تشخیص داده که این موضوع از سوی یحیی بن معین در کتاب تهذییب الکمال جلد 29 صفحه 26 قابل قبول دانسته شده است.
با این تفاسیر متوجه می شویم که حقیقت این است که اصلاً ابوبکر در غار همراه پیامبر نبوده و این دروغی بیش نیست که ابوبکر را در غار گذارده اند و گفته اند که پایش را مار گزیده است و او بخاطر پیامبر فریاد نزده است. باید بدانیم که تمام این دروغها بخاطر این است که برای ابوبکر فضیلت بتراشند و او را با مولای متقیان علی(ع) برابر کنند. در حالیکه کتبشان اعتراف می کند که این فضیلت هم از آن ابوبکر نبوده است.
به هر حال چه بخواهیم و چه نخواهیم و به هر دیدی نگاه کنیم، ابوبکر یار غار پیامبر نیست!

برای بحث و گفتگو در این مورد به سایت http://pakhsh-iran.com مراجعه فرمایید.

فضیلت تراشی به دروغ برای ابوبکر

در این پست می خواهیم چند مورد دیگر از شبهات و ایرادات را بررسی کنیم.

اول اینکه برخلاف اعتقاد عده ای از برادران اهل تسنن که فکر میکنند اولین کسی که به اسلام روی آورده است و مسلمان شده، ابوبکر بوده است، در خود کتب اهل تسنن این اعتقاد وجود ندارد و خلاف آن اثبات شده است.

در کتاب تاریخ طبری جلد 1 صفحه 540 آمده است: «محمد بن سعد، قلت لأبی، أکان ابوبکر اولکم اسلاماً؟ فقال: لا و لقد اسلم قبله اکثر من خمسین.» و نیز در کتاب فتح الباری جلد 7 صفحه 29 آمده است:«.... فقد کان حینئذ جماعة ممن أسلم لکنهم کانوا یخفونه من أقاربهم»

جعل اولین مسلمان برای ابوبکر به آن دلیل صورت گرفته است که برای ابوبکر فضیلت تراشیده شود. در حالیکه در کتب اهل سنت نیز این واقعیت آمده است که علی(ع) اولین ایمان آورنده به فرمان پیامبر بوده است. در نامه محمد بن ابوبکر که در شرح نهج البلاغه جلد 3 صفحه ی 188 آمده، چنین بیان می شود: «فکان اوّل من أجاب و أناب و آمن و صدّق و وافق فأسلم، وسلّم، اخوه و ابن عمه علی و هو السابق المبرز فی کلِّ خیر، اوّل الناس إسلاماً» و نیز ابولیقظان در کتاب المستدرک علی الصحیحین جلد 3 صفحه 278 آورده است: «اِنَّ خالد بن سعید بن العاص أسلم قبل أبی بکر الصدیق» و نیز در تاریخ طبری جلد 1 صفحه 540 آمده که: «محمد بن سعد، قلت لأبی: أکان ابوبکر اوّلکم اسلاما فقال: لا ولقد اسلم قبله أکثر من خمسین» یعنی: «ابوبکر اولین کسى نبود که مسلمان شد، بلکه قبل از او بیش از پنجاه نفر مسلمان شدند» بنابراین باید بدانیم که جماعتی قبل از ابوبکر به اسلام روی آوردند و او به هر نحوی که حساب کنیم، اولین مسلمان محسوب نمی شود.

از دیگر نکات جالب این است که اهل تسنن ادعا دارند که ابوبکر در جنگهای صدر اسلام رشادت ها به خرج داده است. در حالیکه ابوبکر در جنگها و جهاد هیچ نقشى نداشته، حتى یک بار دست به شمشیر نبرده است و یک تیر به طرف دشمن نیانداخته و قطره اى از خون کفار را به زمین نریخته است؛ چنانچه در شرح نهج البلاغه جلد 3 صفحه 293 از ابوجعفر اسکافى چنین نقل شده: «لم یرم ابوبکر بسهم قط و لاسلّ سیفاً و لا اراق دماً» و این در حالیست که با نبود سند تاریخی در مورد جنگهای ابوبکر، فخر رازی در تفسیر خود جلد 10 صفحه 173 مدعی است که: جهاد ابوبکر افضل تر از جهاد علی است!!!! جای تعجب است که جهاد نکرده ی ابوبکر را افضل تر از جهاد علی(ع) می دانند. وقتی که فضیلتی در ابوبکر نباشد، باید هم برای ابوبکر فضیلت بتراشند. معلوم نیست که کدام یک اشتباه کرده اند؟ اما هر کدام که اشتباه کرده باشند، پایه ای از اهل سنت سست خواهد شد.

برخی اعتقاد دارند که خلافت ابوبکر بر پایه اجماع بوده است. اما جالب است که بدانید در کتاب المحلی جلد 9 صفحه 345 از امام ابن حزم آمده است که: «لعنة اللّه على کل اجماع یخرج منه علی بن أبیطالب ومن بحضرته من الصحابة» و این نشاندهنده ی این است که اجماعی نبوده و علی(ع) و یارانش با این خلافت مخالفت داشته اند. به همین خاطر مشهور است که: «حضرت على(رضی الله عنه)و یاران ایشان ضمن آنان نبوده، و چنین اجماعى مورد لعنت خداوند است».

در کتب دیگری هم این مطلب عنوان شده است که خلافت ابوبکر نه با اجماع بوده و نه با شورا و فقط با رأی یک نفر یعنی عمر بن خطاب بوده. از آن جمله می توان به این موارد اشاره کرد: ابویعلى حنبلى مى گوید: لا تنعقد الا بجمهور أهل العقد والحل من کل بلد، لیکون الرضا به عاماً، والتسلیم لإمامته اِجماعاً. وهذا مذهب مدفوع ببیعة أبی بکر على الخلافة بأختیار من حضرها ولم ینتظر ببیعته قدوم غائب عنها در الاحکام السلطانیة صفحه 33 و نیز قرطبى مى گوید: «فإن عقدها واحد من أهل الحلّ والعقد فذلک ثابت ویلزم الغیر فعله، خلافاً لبعض الناس حیث قال: لاینعقد الا بجماعة من أهل الحلِّ والعقد، ودلیلنا: أنَّ عمر عقد الببعة لأبی بکر» در کتاب جامع أحکام القرآن جلد 1 صفحه 272 و یا «غزالی امام الحرمین مى گوید: اعلموا أنه لا یشترط فی عقد الإمامة الاجماع بل تنعقد الامامة وإن لم تجمع الأمة على عقدها، والدلیل علیه أن الأمامة لما عقدت لأبی بکر ابتدر لإمضاء أحکام المسلمین ولم یتأن لانتشار الأخبار الى من نأی من الصحابة فی الأقطار ولم ینکر منکر، فاذا لم یشترط الاجماع فی عقد الإمامة، لم یثبت عدد معدود ولا حدّ محدود. فالوجه الحکم بأنَّ الأمامة تنعقد بعقد واحد من أهل الحلِّ والعقد.» در کتاب الارشاد فی الکلام صفحه 424 و همچنین عضد الدین ایحى: واذا ثبت حصول الإمامة بالأختیار والبیعة فاعلم أن ذلک لایفتقر الى الإجماع، اذ لم یقم علیه دلیل من العقل والسمع بل الواحد والإثنان من أهل الحلِّ والعقد کاف، لعلمنا أن الصحابة مع صلابتهم فی الدین اکتفوا بذلک، کعقد عمر لأبی بکر، وعقد عبد الرحمن بن عوف لعثمان ولم یشترطوا اجتماع من فی المدینة فضلا عن اجتماع الأُمة، هذا ولم ینکر علیه أحدُ، وعلیه انطوت الأعصار الى وقتنا هذا.» در المواقف فی الکلام جلد 8 صفحه 351 و نیز ابن العربی المالکی (543): قال: «لایلزم فی عقد البیعة للأمام أن تکون من جمیع الأنام بل یکفی لعقد ذلک إثنان أو واحد.» در شرح سنن الترمذی جلد 13صفحه 229 مراجعه کنید. با این تفاسیر چگونه می توان گفت که برای خلافت اجماعی بوده و یا مسلمین به این خلافت ابوبکر راضی بوده اند، در حالیکه کتب اهل سنت برخلاف این موضوع را نشان می دهد. این چگونه اجماع و شورایی است که در کتب اهل سنت رد شده است؟ خوب است که عقلانی به این موضوع نگاه کنیم.

برای بحث در مورد این موضوع به سایت پخش عضو شده و در تالار گفتمان به بحث و مناظره بپردازید.