و من خطبه له علیه السلام [7] و فیها یصف زمانه بالجور ، و یقسم الناس فیه خمسه اصناف ، ثم یزهدفی الدنیا معنی جور الزمان [8] ایها الناس ، انا قد اصبحنا فی دهر عنود ، و زمن کنود ، [9] یعد فیه المحسن مسیئا ، و یزداد الظالم فیه عتوا ، لا ننتفع بما علمنا ، [10] و لا نسال عما جهلنا ، و لا نتخوف قارعه حتی تحل بنا اصناف المسیئین [11] و الناس علی اربعه اصناف : منهم من لا یمنعه الفساد فی الارض [12] الا مهانه نفسه ، و کلاله حده ، و نضیض وفره ، و منهم المصلت لسیفه ، [1] و المعلن بشره ، و المجلب بخیله و رجله ، قد اشرط نفسه ، [2] و اوبق دینه لحطام ینتهزه ، او مقنب یقوده ، [3] او منبر یفرعه و لبئس المتجر ان تری الدنیا لنفسک ثمنا ، [4] و مما لک عند الله عوضا و منهم من یطلب الدنیا بعمل الاخره ، [5] و لا یطلب الاخره بعمل الدنیا ، قد طامن من شخصه ، و قارب من خطوه ، [6] و شمر من ثوبه ، و زخرف من نفسه للامانه [7] و اتخذ ستر الله ذریعه الی المعصیه و منهم من ابعده عن طلب الملک ضؤوله نفسه [8] و انقطاع سببه ، فقصرته الحال علی حاله ، فتحلی باسم القناعه ، [9] و تزین بلباس اهل الزهاده ، و لیس من ذلک فی مراح و لا مغدی [10] الراغبین فی الله [11] و بقی رجال غض ابصارهم ذکر المرجع ، و اراق دموعهم خوف المحشر ، [12] فهم بین شرید ناد ، و خائف مقموع ، و ساکت مکعوم ، [13] و داع مخلص ، و ثکلان موجع قد اخملتهم التقیه [14] و شملتهم الذله ، فهم فی بحر اجاج افواههم ضامزه ، [15] و قلوبهم قرحه ، قد وعظوا حتی ملوا ،[16] و قهروا حتی ذلوا ، و قتلوا حتی قلوا [1] التزهید فی الدنیا [2] فلتکن الدنیا فی اعینکم اصغر من حثاله القرخ ، و قراضه الجلم ، [3] و اتعظوا بمن کان قبلکم ، قبل ان یتعظ بکم من بعدکم ، [4] وارفضوها ذمیمه ، فانها قد رفضت من کان اشغف بها منکم [5] قال الشریف رضی الله عنه : اقول : و هذه الخطبه ربما نسبها من لا علم له الی معاویه ، وهی من کلام امیر المؤمنین علیه السلام الذی لا یشک فیه ، و این الذهب من الرغام و این العذب من الاجاج و قد دل علی ذلک الدلیل الخریت و نقده الناقد البصیر عمرو بن نحر الجاحظ ، فانه ذکر هذه الخطبه فی کتاب [[ البیان و التبیین ] ] و ذکر من نسبها الی معاویه ، ثم تکلم من بعدها بکلام فی معناها ، جملته انه قال : و هذا الکلام بکلام علی علیه السلام اشبه ، و بمذهبه فی تصنیف الناس ، و فی الاخبار عما هم علیه من القهر و الاذلال ، و من التقیه و الخوف ، الیق قال : و متی و جدنا معاویه فی حال من الاحوال یسلک فی کلامه مسلک الزهاد ، و مذاهب العباد
ترجمه
[7] در این خطبه از ستمگری زمان اصناف مردم و زهد در دنیا سخن به میان آمده است زیر نقاب آخرت دنیا را می طلبند [8] ای مردم ما در روزگاری کینه توز و زمانی پر کفران واقع شده ایم [9] نیکوکار را بد کردار می شمارد و بر ستم و سرکشی ظالمان می افزاید از دانش خود بهره نمی گیریم [10] و از آنچه نمی دانیم پرسش نمی کنیم از حوادث و فتنه های آینده تا بر ما هجوم نیاورده اند وحشتی نداریم . [11] در چنین شرایطی مردم چهار گروهند : عده ای اگر دست به فساد نمی زنند به خاطر این است که : [12] روحشان ناتوان و شمشیرشان کند و امکانات مالی در اختیار آنها نیست . گروه دیگر آنانند که شمشیر کشیده اند [1] و شر و فساد خویش را آشکارا اعلام می دارند لشکرهای خود از سواره و پیاده گرد آورده و خویشتن را آماده کرده اند [2] دین شان را برای این تباه ساخته اند که ثروتی بیندوزند و یا فرماندهی جمعیتی را برای خود فراهم سازند [3] و یا به منبری صعود کرده برای مردم خطبه بخوانند چه بد تجارتی است که انسان دنیا را بهای خویشتن ببیند [4] و به جای نعمتها و رضایت پروردگار در آخرت زندگی این جهان را برگزیند . گروه سوم کسانی هستند که : [ از زیر نقاب ] کارهای آخرتی دنیا را می طلبند [5] و آخرت را به وسیله کارهای این جهان نمی طلبند خود را کوچک و متواضع جلوه می دهند گامها را کوتاه برمی دارند [6] دامن لباس خویش را جمع می نمایند خویشتن را به زیور ایمان داران می آرایند [ خود را به شعار مردان صالح آراسته اند ] [7] و پوشش خدائی را وسیله معصیت قرار داده اند . گروه چهارم آنانند که پستی و بی وسیله ای آنان را از رسیدن به جاه و مقام بازداشته [8] و دستشان از همه جا کوتاه شده و خود را به زیور قناعت آراسته اند [9] و به لباس زاهدان زینت داده اند [ اما حقیقت این است ] که در هیچ زمان نه به هنگام شب و نه به هنگام روز در سلک زاهدان راستین نبوده اند . [10] راغبان به خدا [ در این میان ] [11] گروهی باقی مانده اند که : یاد قیامت چشمهاشان را فروافکنده و ترس بازپسین اشکشان را جاری ساخته [12] اینان [ به خاطر سخنان حقی که می گویند ] یا از جامعه رانده شده اند و در خاموشی و تنهائی فرورفته اند ویا ترسان و مقهور مانده و یا لب از گفتار فروبسته اند [13] و بعضی هم مخلصانه به کار دعوت به سوی خدا پرداخته اند عده ای هم گریان و دردناکند که تقیه آنان را از چشم مردم انداخته است [14] و ناتوانی وجودشان را فراگرفته [ اینان به کسانی می مانند ] که در دریای نمک غوطه ورند دهانشان بسته [15] و قلب شان مجروح است [ آنقدر ] نصیحت کرده اند که خسته شده اند [16] از بس مغلوب شده اند ناتوان گشته اند و از بس کشته داده اند به کمی گرائیده اند 000 [1] بی اعتنائی و زهد در دنیا [2] ای مردم دنیا در چشم شما باید کم ارزش تر از پوست درخت و اضافیهای مقراضهائی که با آن پشم حیوانات را می چینند بوده باشد [3] از پیشینیان پند بگیرید پیش از آنکه آیندگان از شما پند بگیرند [4] این جهان پست و مذموم را رها کنید زیرا که افرادی را که از شما شیفته تر نیست به آن بوده اند رها ساخت [5] سیدرضی می گوید : بعضی از نادانان این خطبه را به معاویه نسبت داده اند ولی بدون تردید این خطبه از سخنان امیرمؤمنان است : طلا کجا و خاک کجا ؟ آب گوارا و شیرین کجا و آب نمک کجا ؟ دلیل بر این مطلب سخن عمروبن بحر جاحظ است که ماهر در ادب و نقاد بصیر سخن می باشد او این خطبه را در کتاب البیان والتبیین آورده و گفته است : آن را به معاویه نسبت داده اند سپس اضافه کرده که این خطبه به سخن امام ( ع ) و به روش او در تقسیم مردم شبیه تر است و اوست که به بیان حال مردم از غلبه ذلت تقیه و ترس واردتر است سپس می گوید : تاکنون چه موقع دیده ایم که معاویه در یکی از سخنانش مسیر زهد پیش گیرد و راه و رسم بندگان خدا را انتخاب کند ؟
یک ثانیه از عمر همین یک شب یلدا
باعث شده تا صبح به یمنش بنشینیم
ده قرن ز عمر پسر فاطمه طی شد
یک شب نشد از هجر ظهورش بنشینیم
به امید ظهور منجی آخرالزمان (عج) حضرت بقیه الله الاعظم امام زمان مهدی موعود