و من خطبه له علیه السلام [6] و قد تواترت علیه الاخبار باستیلاء اصحاب معاویه علی البلاد ، و قدم علیه عاملاه علی الیمن ، و هما عبید الله بن عباس و سعید بن نمران لما غلب علیهما بسر بن ابی ارطاه ، فقام علیه السلام علی المنبر ضجرا بتثاقل اصحابه عن الجهاد ، و مخالفتهم له فی الرای ، فقال : [7] ما هی الا الکوفه ، اقبضها و ابسطها ، ان لم تکونی الا انت ، [8] تهب اعاصیرک فقبحک الله و تمثل یقول الشاعر : [1] لعمر ابیک الخیر یا عمرو اننی علی و ضر و من ذا الاناء قلیل ثم قال علیه السلام : [2] انبئت بسرا قد اطلع الیمن ، و انی و الله لاظن ان هؤلاء القوم سیدالون منکم [3] ] باجتماعهم علی باطلهم ، و تفرقکم عن حقکم ، [4] و بمعصیتکم امامکم فی الحق و طاعتهم امامهم فی الباطل ، [5] و بادائهم الامانه الی صاحبهم و خیانتکم و بصلاحهم فی بلادهم و فسادکم [6] فلو ائتمنت احدکم علی قعب لخشیت ان یذهب بعلاقته [7] اللهم انی قد مللتهم و ملونی ، و سئمتهم و سئمونی فابدلنی بهم خیرا منهم ، [8] و ابدلهم بی شرا منی ، اللهم مث قلوبهم کما یماث الملح فی الماء ، [9] اما و الله لوددت ان لی بکم الف فارس من بنی فراس بن غنم [10] هنالک ، لو دعوت ، اتاک منهم فوارس مثل ارمیه الحمیم [11] ثم نزل علیه السلام من المنبر [12] قال سید الشریف : اقول : الارمیه جمع رمی و هو السحاب ، و الحمیم ها هنا : وقت الصیف ، و انما خص الشاعر سحاب الصیف بالذکر لانه اشد جفولا ، و اسرع خفوفا ، لانه لا ماء فیه ، و انما یکون السحاب ثقیل السیر لامتلائه بالماء ، و ذلک لا یکون فی الاکثر الا زمان الشتاء ، و انما اراد الشاعر و صفهم بالسرعه اذا دعوا ، و الاغاثه اذا استغیثوا ، و الدلیل علی ذلک قوله : [[ هنالک ، لو دعوت ، اتاک منهم ] ]
ترجمه
[6] هنگامی که اخبار متواتری به امام ( ع ) رسید که اصحاب معاویه برپاره ای از بلاد استیلا یافته اند و عبدالله بن عباس و سعیدبن نمران فرمانداران امام در یمن پس از شکست از بسربن ابی ارطاه به نزد امام برگشتند امام ( ع ) برای توبیخ اصحابش به خاطر کندی در جهاد و مخالفت با دستورات به منبر رفت و سخنان ذیل را ایراد فرمود : [7] [ در حقیقت با این روشی که شما در پیش گرفته اید ] غیر از کوفه در دست من نیست که آن را بگشایم یا ببندم اما ای کوفه اگر تنها تو [ سرمایه من در برابر دشمن ] باشی [8] آنهم با این همه طوفانها چهره ات زشت باد [ و می خواهم که نباشی ] پس از آن به قول شاعر متمثل شد : [ که تقریبا فارسی آن چنین می شود : ] [1] به جان پدرت سوگند ای عمرو که سهم اندکی از پیمانه و طرف دارم [2] سپس فرمود : به من خبر رسیده که بسر بر یمن تسلط یافته سوگند بخدا می دانستم اینها بزودی بر شما مسلط خواهندشد [3] زیرا آنان در یاری از باطلشان متحدند و شما در راه حق متفرقید [4] شما به نافرمانی از پیشوای خود در مسیر حق برخاسته اید ولی آنها در باطل خود از پیشوای خویش اطاعت می کنند [5] آنها نسبت به رهبر خود ادای امانت می کنند و شما خیانت ،آنها در شهرهای خود به اصلاح مشغولند و شما به فساد . [6] اگر من قدحی را به عنوان امانت به یکی از شما بسپارم از آن بیم دارم که بند آن را بدزدد . [7] بارالها [ از بس نصیحت کردم و اندرز دادم ] آنها را خسته و ناراحت ساختم و آنها نیز مرا خسته کردند من آنها را ملول و آنها مرا ملول ساختند به جای آنان افرادی بهتر به من مرحمت کن [8] و به جای من بدتر از من بر سر آنها مسلط نما . خداوندا دلهای آنها را آب کن همانطور که نمک در آب حل می شود [9] آگاه باشید بخدا سوگند دوست داشتم به جای شما هزار سوار از بنی فراس بن غنم داشته باشم [ تا با کمک آنها دشمنان را بر سر جای خود می نشاندم آنها چنانند که شاعر گفته ] : [10] چون آن ابر سریع السیر کم آب پی دشمن کشی بی صبر و بی تاب [11] سپس از منبر فرود آمد . [12] سیدرضی می گوید : ارمیه جمع رمی به معنی ابر است و حمیم به معنی فصل گرما و تابستان می باشد و اینکه شاعر آنها را به ابرهای تابستان تشبیه کرده برای این است که آنها سبکبارتر و سریعترند زیرا در آنها آب کم است و ابرهای سنگین به خاطر تراکم بخار و پر آب بودنشان به کندی حرکت می کنند و این اکثر در زمستان یافت می شود شاعر خواسته است با این تشبیه سرعت آنها را در هنگام مبارزه و کمک آنها را به هنگام استمداد منعکس سازد
با سلام
اولین باره که با وبلاگ شما آشنا می شم ، عالی بود ، به خصوص خطبههای از نهج البلاغه که واقعا آدم رو تکان می ده .
با تعدادی دیگر از فتاوای شرم آور در مذاهب اهل سنت در خدمت شما هستیم ،این بار ازدواج و نزدیکی با محارم از دیدگاه ابوحنیفه.
یا علی