فریاد علی(ع)

فریاد علی(ع)

صدای تو پس از ۱۴۰۰ سال هنوز می آید
فریاد علی(ع)

فریاد علی(ع)

صدای تو پس از ۱۴۰۰ سال هنوز می آید

در پاسخ افسانه شهادت...!25

کتاب الامامة و السیاسة

این کتاب بارها با نام مؤلف آن «ابن قتیبه دینورى» در مصر و سایر کشورها چاپ شده. چندین نسخه خطى از این کتاب در سراسر دنیا از جمله در کتابخانه هاى مصر، پاریس، لندن، ترکیه و هند موجود است. علاوه بر این بسیارى از علماى اهل سنت به تألیف این کتاب و صحت انتساب آن به «ابن قتیبه» تصریح داشته و در نقل روایات تاریخى به آن استناد کرده اند. این کتاب که در باره تاریخ خلافت اسلام و شرایط و حوادث آن نگاشته شده از جمله معروفترین کتابها در موضوع تاریخ اسلام است.

ـ «ابن عربى» ـ متوفاى 543 هـ .ق ـ در کتاب «العواصم من القواصم» ضمن نقل مطالبى از این کتاب به صحت انتساب آن به «ابن قتیبه» تصریح دارد. که ما متعاقباً سخن ابن عربى را در این باره خواهیم آورد.(1)

ـ «نجم الدین عمر بن محمد مکى» مشهور به «ابن فهد» در کتاب «اتحاف الورى باخبار ام القرى» در ذکر حوادث سال 93 هـ .ق مى نویسد: «و قال ابومحمد عبدالله بن مسلم ابن قتیبة فی کتاب الامامة و السیاسة...»(2) و سپس حکایت دستگیرى «سعیدبن جبیر» را به نقل از آن کتاب ذکر مى کند.


ـ «قاضى ابوعبدالله تنوزى» معروف به «ابن شباط» در کتاب «الصلة  السمطیه».(3)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ العواصم من القواصم، ابن عربى، ص248.

2 ـ اتحاف الورى باخبار ام القرى، ابن فهد، حوادث سال 93 هـ .ق.

3 ـ الصلة السمطیه، ابن شباط، فصل دوم، باب 34.


 

ـ «ابن حجر هیثمى» در کتاب تطهیر الجنان و اللسان».(1)

ـ «ابن خلدون» در کتاب «العبر و دیوان المبتدا و الخبر» معروف به «تاریخ ابن خلدون».(2)

ـ «تقى الدین فاسى مکى» در کتاب «العقد الثمین».(3)

ـ «شاه سلامة الله» در کتاب معرکة آراء».(4)

اظهارات شخصیتهاى فوق الذکر مؤید صحت انتساب کتاب «الامامة و السیاسة» به «ابن قتیبه» است.

بسیارى از اندیشمندان و محققان معاصر عرب نیز به این کتاب و تعلق آن به «ابن قتیبه» تصریح دارند از جمله:

ـ «جرجى زیدان» در کتاب «تاریخ آداب اللغة العربیة» مى نویسد: «الامامة و السیاسة، هو تاریخ الخلافة و شروطها بالنظر الى طلابها من وفاة النبى الى عهد  الامین و المأمون، طبع بمصر سنة 1900 و منه نسخ خطیة فی مکتبات باریس  و  لندن».(5)

ـ «فرید وجدى» در کتاب «دایرة المعارف القرن العشرین» مى نویسد: «اورد العلامة الدینورى فی کتابه الامامة و السیاسة...»(6)

و باز در جایى دیگر مى نویسد: «...کتاب الامامة و السیاسة لابى محمد عبدالله بن مسلم الدینورى المتوفى سنة 270 هـ .»(7)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تطهیر الجنان و اللسان، ابن حجر هیثمى، ص72.

2 ـ تاریخ ابن خلدون، ج2، ص166.

3 ـ العقد الثمین، تقى الدین فاسى مکى، ج6، ص72.

4 ـ معرکة الآراء، شاه سلامة الله، ص126.

5 ـ تاریخ آداب اللغة العربیة، جرجى زیدان، ج2، ص171.

6 ـ دایرة المعارف القرن العشرین، فرید وجدى، ج2، ص754.

7 ـ همان، ص749.


 

ـ «عمر رضا کحالة» در کتاب «معجم المؤلفین» ضمن معرفى ابن قتیبه این کتاب را در فهرست تألیفات او ذکر کرده است.(1)

ـ «یوسف إلیان سرکسى» در کتاب معجم المطبوعات العربیة» ضمن ارایه شرح زندگى «ابن قتیبه» از این کتاب او نام برده است.(2)

عده اى از بزرگان اهل سنت علیرغم قبول صحت انتساب این کتاب به «ابن قتیبه» و تأیید حقایق تلخ و ناگوارى که در آن از تاریخ صدر اسلام نقل شده، بر او ایراد گرفته اند که چرا وى به وظیفه پرده پوشى و سانسور حقایق و تحریف تاریخ عمل نکرده است! آنها اظهار داشته اند که او نیز همچون دیگران مى بایست از نقل این حقایق خوددارى مى کرد!!

ـ «ابن عربى» در کتاب «العواصم من القواصم» اظهار مى دارد:

«و من اشد شیئ على الناس جاهل عاقل او مبتدع محتال. فاما الجاهل فهو ابن قتیبة فلم یبق و لم یذر للصحابة رسماً فی کتاب الامامة و السیاسة ان صحّ جمیع ما فیه».(3)

از جمله سخت ترین و ناگوارترین امور در جامعه یکى اندیشمند ناآگاه و دیگرى بدعت گذار حیله گر است. اما اندیشمند ناآگاه همچون ابن قتیبه است که در کتاب «الامامة و السیاسة» رسم ]پرده پوشى[ را در مورد صحابه مراعات نکرده، اگر چه همه آنچه را که نقل کرده صحیح است.»

آنها معتقدند که بر مورخان و محدثان واجب است تا در هنگام مواجهه با اخبار مربوط به رفتارهاى سوء صحابه سکوت، کتمان و پرده پوشى کنند، به این عبارت «ابن حجر هیثمى» که در اعتراض به «ابن قتیبه» اظهار داشته توجه کنید:

«صرح ائمتنا و غیرهم فی الاصول بأنه یجب الامساک عمّا شجر بین الصحابة».

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ معجم المؤلفین، عمر رضا کحالة، ج2، ص297.

2 ـ معجم المطبوعات العربیة، یوسف الیان سرکیس، به نقل «عبدالله بن سبا و اساطیر اخرى، علامه عسکرى، ج1، ص337.

3 ـ العواصم من القواصم، ابن عربى، ص248.


 

پیشوایان ما و دیگر فِرَق تصریح دارند که بر همگان واجب است تا از نقل مشاجرات و درگیریهاى میان صحابه اجتناب کنند.

وقتى خوددارى از نقل مشاجرات صحابه واجب باشد، اجتناب از نقل ظلمها و تعدیات و صدماتى که به حضرت على(علیه السلام) و فاطمه اطهر(علیها السلام) و سایر اهل بیت(علیهم السلام)روا داشته اند در نزد آنها به طریق اولى واجب است.

«ابن حجر هیثمى» سپس در مورد «ابن قتیبه» و کتابش اظهار مى دارد:

«... مع تألیف صدرت من بعض المحدثین کابن قتیبه مع جلالته القاضیه بأنه کان ینبغى له ان لایذکر تلک الظواهر، فإن أبى الاّ أن یذکرها فلیبین جریانها على قواعد اهل السنة...»(1)

نظر به کتابهایى که بعضى از محدثان والامقام همانند ابن قتیبه ]در حوادث صدر اسلام [نوشته اند، شایسته این بود که وى از ذکر جزییات حوادث اجتناب مى نمود، و چنانچه ناچار از نقل آنها بوده مى بایست جریان این حوادث را مطابق قواعد اهل سنت تعدیل و تبیین مى نمود.

«ابن حجر» حتى سکوت و اجتناب را هم کافى نمى داند بلکه توصیه به «تحریف» و «تعدیل» حوادث تاریخى مى کند!

آیا شما از این پیشنهاد و توصیه «ابن حجر» چیزى جز «جواز تحریف تاریخ» استنباط مى کنید؟

جالب این است که جناب شیخ الاسلام مولوى عبدالحمید اسماعیل زهى، امام  جمعه اهل سنت زاهدان نیز در مصاحبه خویش متذکر شده اند: «... ما موظف  به حفظ حرمت صحابه هستیم. ما نمى گوییم که صحابه معصومند و گناه نمى کنند، اما نباید به جاى یادآورى خوبیها و اعمال صواب آنها، متذکر خطاهایشان باشیم...»(2)

سؤال من این است که مگر احترام صحابه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) باید از طریق مخدوش ساختن تاریخ و احادیث، تحریف واقعیات و جعل فضایل و مناقب دروغین براى

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همان.

2 ـ نشریه نداى اسلام، حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان، سال اول، شماره4، ص11.


 

آنها فراهم شود؟

راه صواب روى آوردن به طریق عدل و انصاف است. هریک از صحابه در حد معرفت، ایمان، تقوا و اخلاصى که کسب کرده و نشان داده اند کاملا مورد احترام  هستند.

اما اظهارات فوق به وضوح نشان مى دهد که در نزد آنان کتمان حقایق و حذف واقعیات تاریخى مربوط به رفتارهاى سوء برخى صحابه نسبت به خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و اجتناب از ذکر آنها در کتابها رسم و سنت و از جمله اصول و واجبات  است!!

با این اوصاف قضاوت انسانهاى آزاد اندیش و حق طلب نسبت به کتابهایى که با این انگیزه و اعتقاد تألیف شده چه خواهد بود؟

امیدوارم که این توضیح نسبتاً مفصل، پاسخگوى شبهه مورد  نظر  باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد