( صادق هدایت )
پاسخ:
نگاهی به نت و سرچی کوچک، مشخص می شود که نویسنده ی ناشی، جز اینکه با دروغ هایی بخواهد چهره ی اسلام را مخدوش کند، چیز دیگری در نظرش نبوده!!
کلاً اندیشمندی بنام دنیس دیروت وجود خارجی ندارد!! آنچه که نویسنده ی ناشب منظورش بوده، دنیس دیدرو بوده که بخاطر کم سوادی و لجاجت، قلم و کاغذ را برداشته و اینچنین بند را آب داده!
دیدرو که یک رمان نویس است، نظریه اش را بر اساس درگیریش با کشیشان مسیحی داده و فلسفه اش نیز خریدار چندانی ندارد! به هر حال جمله ی درست یا غلطش، مرتبط به جامعه ی دینی خودش بوده و او درباره ی اسلام نگفته! چرا که بزرگترین فلاسفه ی جامعه اسلامی، خود از علمای اسلام بوده اند، همچون ملاصدرا
رابرت گرین اینگر سول (۱۸۳۲- ۱۸۹۹) که سخنوری قهار در جامعه ی آمریکا به سخن پرداخته! با توجه به زندگی وی در آمریکا، مشخص است که وی نیز درباره ی مسیحیت سخن گفته و نمی توان ایرادات او را به اسلام وارد دانست!
سوزان ارتس چهره ای ناشناخته!! معلوم نیست که این شخصیت کیست؟! با سرچی کوتاه در نت متوجه می شوید که جز دو سه جمله کوتاه، هیچ چیز خاصی از زندگینامه وی بدست نمی آید!!! کما اینکه سخنان وی نیز با توجه به نامش، مربوط به جهان اسلام نیست!
جومو کیانتا (۱۸۹۱-۱۹۷۸) اولین رئیس جمهور کنیا، که مشخص می کند سخنانش در رابطه با کشیش ها و مسیحیت است! چرا که فریاد او در این گفته، مشخص می کند که بعد از تبلیغات مسیحی و گرویدن مردم به مسیحیت، این گفته بیان شده است. بنابراین ارتباطی به اسلام ندارد!
ناپلئون بناپارت! همگان او را بخوبی می شناسید! اعتراف می کند که در جامعه ای مسیحی، از دین برای ساکت نگه داشتن مردم استفاده کرده است! کما اینکه اسلام برخلاف نظریه مسیحیت، پذیرش سکوت از طرف جامعه را در قبال ظلم ننگ می داند!
تا اینجا تمام کسانی که نام برده شد، همگی مسیحی و روشنفکران غرب بوده اند که گفته هایشان به جامعه خودشان برمی گردد.
و اما صادق هدایت، تنها نویسنده ای که در جامعه اسلامی زندگی کرده است! این سخن وی به روشنی مشخص می کند که وی حتی به اندازه ی دو خط از اسلام سواد ندارد! چرا که حتی کودکان نیز می دانند که رسول الله ص فرموده: از زمان تولد تا لحظه مرگ، علم بیاموزید (ز گهواره تا گور دانش بجوی) و یا در جایی دیگر می فرماید: علم را حتی اگر در چین (یعنی نقطه ای دور) باشد، جستجو کنید! و یا اینکه در حکمی می فرماید: هر اسیر به ۱۰ مسلمان سواد بیاموزد، آزاد است!
و در روایتی داریم که حضرت وارد مسجد شد؛ دید عده ای در حال عبادتند و عده ای در حال مباحثه علمی! پس به جمع مباحثه کنندگان علمی رفت!
با چنین شرایطی، چگونه باید باور کنم که صادق هدایت یک اندیشمند است؟! وی که حتی از ابتدایی ترین احادیث نیز آگاهی ندارد!!!!
چندی است که می بینم تعدادی از قلیلی از مردم به پیروی از اهل خلاف(وهابیون و اهل تسنن) بر روحانیون و علمای شیعه ایراد وارد می کنند که: «چگونه است که آخوند جماعت هر چه دلش می خواهد درباره اسلام، فتوا صادر می کند؟!!!» و چه افسوس که این افراد از علوم اسلامی بی خبرند و آنقدر فریاد می زنند که خود نیز باور می کنند.
و اما یک مرجع و عالِم اسلامی چگونه و از کجا فتوایی را صادر می کند؟ آیا وی اجازه دارد که از خود و با نظر شخصی اعلام فتوا نماید یا خیر؟!
بسیاری از شما می دانید خمس چیست! یک پنجم از مالی که شما در یک سال کاری پس انداز نموده و از آن استفاده ننموده اید و نیازی به استفاده از آن هم ممکن است نداشته باشید (مثلاً قصد خرید خانه برای خلاصی از اجاره نشینی ندارید) در میان عامه مردم نیز به مال امام شهرت دارد.
یکی از مصارف مال امام(ع) یا همان خمس در تربیت روحانیت و علمای اسلامی است که بتوانند از احادیث و روایت و انطباق با آیات قرآن فتاوای صحیح را صادر کنند.
هیچ مرجع تقلیدی، اجازه ندارد که از خود و بنابردلایل شخصی خود، اعلام فتوا نماید؛ مگر آنکه حدیث آن را با مدارک مستند که حدیث مذکور را صحیح السند اعلام می دارد، به همراه فتوا داشته باشد.
این موضوع آنقدر پیچیده نیست. حالا می خواهیم برای روشنتر شدن بحث، چند مثال در مباحث مختلف بزنیم.
اول آنکه: شما هر گاه می خواهید خانه بسازید، به مهندس نقشه کش مراجعه می کنید. از وی نقشه ای میخواهید که خانه ای را به شما تحویل دهد که در برابر زلزله مقاوم، دلباز و زیبا و .... باشد.
شما هرگاه بیمار می شوید، به نزد پزشک مراجعه می کنید و از وی درخواست نسخه دارو می نمایید و نسخه را تهیه کرده تا درمان گردید.
اکنون سوال اینجاست! چرا بحث از دین و مکتب می شود، به متخصص مراجعه نمی کنیم؟ بسیاری در این مواقع اظهار می دارند که دین یک موضوع شخصی است!!!! باز هم سوالی پیش می آید: مگر بیماری شما، یک مشکل اجتماعی است که بابت آن به پزشک مراجعه کردید؟ مگر ساختن خانه ای مقاوم و محکم در برابر زلزله، یک موضوع اجتماعی است که می خواهید بسازید؟ تمام این کارها را برای شخص خودتان چنان محکم انجام می دهید که سعادت دنیا را برایتان در پی داشته باشد. چرا به مبحث دینی می رسید، موضوع آنقدر شخصی می شود که خودتان برداشتتان را اعلام می دارید؟
اما مثال دوم: همانطور که گفتیم، برخی گمان می کنند که هر کس که به مقام مرجعیت رسید، هر آنچه دل بخواه او باشد، می تواند اعلام کند! اگر به همین عصر حاضر نگاهی بیاندازید، مرجعیتی را خواهید یافت، که از سوی حوزه علمیه، رد مرجعیت گردید! و او کسی نبود جز شیخ یوسف صانعی!!
بسیاری بر این گمان بودند که وی چون با مقام معظم رهبری اختلاف نظر داشته، وی را از مرجعیت خلع کردند. در حالیکه شیخ حسینعلی منتظری هم با جمهوری اسلامی مشکل اساسی داشتند؛ اما هیچگاه وی خلع مرجعیت نشد! (هر چند که دلایلی داریم که از منظر اسلامی، وی هم باید خلع مرجعیت می شد!!) آنچه که باعث شد که شیخ یوسف صانعی از مرجعیت خلع شود، فتاوای وی برخلاف قرآن و احادیث بود. به طور مثال وی در فتوایی عجیب و برخلاف نص صریح کلام الله مجید، دیه زن و مرد را برابر کرد و بدین ترتیب ارزش والای زن بودن را به سخره گرفت!
بخش دوم از مناظرات بنده با یک سنی از افغانستان، لازم به ذکر است که متوجه شدم ایشان از عوامل شبکه نور هم هستند.
ادامه مطلب ...جای دوستان خالی!
در فیس بوک مناظرات بسیار خوبی داشتیم! منتها چون غالباً این مناظرات به صورت گروهی بود، نتوانستم آنها را سر و سامان دهم! اما به تازگی، مناظراتی را با یکی از برادران افاغنه که سنی هستند، شروع کردیم، که در ادامه مطلب، می توانید بخش اول آن را مشاهده کنید.
ادامه مطلب ...و اما به دومین قسمت از پاسخ به نظرات خوانندگان وبلاگ می پردازیم:
ادامه مطلب ...خیلی وقت بود که پاسخ کسی رانداده بودم و حقیقتاً هم مناظره ای نداشتم! وقت هم کم می کنم که به این وبلاگ با ارزش سر بزنم. اما وقتی که سر زدم، دیدم که عده ای مثلاً پاسخ دادند و با مشتی اراجیف بیشتر خودشان را در مخمصه انداخته اند. این قسمت اول پاسخ ها به کامنتهایی است که از یک سال پیش باقی مانده است.
ادامه مطلب ...قَدِ اسْتَطْعَمُوکُمُ الْقِتَالَ فَاءَقِرُّوا عَلَى مَذَلَّةٍ وَ تَأْخِیرِ مَحَلَّةٍ اءَوْ رَوُّواالسُّیُوفَ مِنَ الدِّمَاءِ تَرْوَوْا مِنَ الْمَاءِ فَالْمَوْتُ فِى حَیَاتِکُمْ مَقْهُورِینَ وَ الْحَیَاةُ فِى مَوْتِکُمْ قَاهِرِینَ، اءَلاَ وَ إِنَّ مُعَاوِیَةَ قَادَ لُمَةً مِنَ الْغُوَاةِ وَ عَمَّسَ عَلَیْهِمُ الْخَبَرَ حَتَّى جَعَلُوا نُحُورَهُمْ اءَغْرَاضَ الْمَنِیَّةِ.
ترجمه
محمد(ص) و على(ع) از دیدگاه شیعیان به ویژه ایرانیان
پاسخ: اگر مطالب فوق در یکى از کتب شیعیان نوشته شده بود و یا یکى از علماى شیعه
در جائى بیان کرده بود، طرح این اتهام مناسبت داشت، بر اساس آنچه در کتب اعتقادى
شیعه ثبت شده و مطابق روایات نبوى و اهل بیت پیامبر، شیعیان امیرالمؤمنین(علیه
السلام)جملگى بندگان حق تعالى هستند.
على(علیه السلام) را امیرالمؤمنین و محمد(صلى الله علیه وآله) را نیز پیامبر و عبد
صالح او دانسته، مطیع و فرمانبردار پروردگار متعال هستند.
عقیده آن ها درباره على ابن ابى طالب(علیه السلام) چیزى جز آنچه پیغمبر درباره او
فرموده، نیست.
آن ها على(علیه السلام) را عبد صالح پروردگار، وصى و خلیفه بلافصل رسول الله(صلى
الله علیه وآله) مى دانند.
بنابراین هر عقیده دیگرى از نظر شیعیان مردود است.
البته غلات را نیز از مسلمین ندانسته و آن ها را کافر، مرتد و نجس مى دانند.
لذا هر کس که با وسوسه شیطان غلو نماید، از شیعیان نمى باشد.
حتى خود آن حضرت آنان را مستحق کیفر مى دانست.
براى مثال وقتى که جمعى از اهالى سودان و هند نزد ایشان آمدند و اقرار به الوهیت
آن حضرت نمودند; امام على(علیه السلام) آن ها را پند داد و موعظه نمود.
امام على(علیه السلام)خود مى فرماید: «پروردگارا! همانطور که عیسى از نصارى بیزارى
جست من نیز از طایفه غلات بیزارم.
پروردگارا آن ها را براى همیشه مخذول و منکوب فرما و احدى از آنان را یارى
مفرما(1)».
در جاى دیگر نیز مى فرماید: «دو طایفه هلاک مى شوند و (چون به عمل آن ها راضى نمى
باشم) از براى من تقصیر و گناهى نیست.
طایفه اول کسانى هستند که در محبت من افراط نموده و بسیار غلو مى کنند.
طایفه دیگر، آن هایى هستند که بغض و عداوت بى جهت نسبت به من دارند.
إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ اءَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ اءَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ یُخَالَفُ فِیهَا کِتَابُ اللَّهِ وَ یَتَوَلَّى عَلَیْهَا رِجَالٌ رِجَالاً عَلَى غَیْرِ دِینِ اللَّهِ فَلَوْ اءَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ یَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِینَ وَ لَوْ اءَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ اءَلْسُنُ الْمُعَانِدِینَ وَ لَکِنْ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی الشَّیْطَانُ عَلَى اءَوْلِیَائِهِ وَ یَنْجُو الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى .
ترجمه
جز این نیست، که آغاز پیدایش فتنه ها پیروى از هواهاى نفسانى است و نیز بدعتهایى که گذاشته مى شود، بدعتهایى بر خلاف کتاب خدا. آنگاه کسانى، کسان دیگر را در امورى، که مخالف دین خداست، یارى مى کنند. اگر باطل با حق نمى آمیخت بر جویندگان حق پنهان نمى ماند و اگر حق به باطل پوشیده نمى گشت، زبان معاندان از طعن بریده مى شد. ولى همواره پاره اى از حق و پاره اى از باطل درهم مى آمیزند. در چنین حالى، شیطان بر دوستان خود مستولى مى شود. تنها کسانى رهایى مى یابند که الطاف الهى شامل حالشان شده باشد.
دلایل توجه ویژه ایرانیان به تشیع
پرسش:
چرا ایرانیان توجه خاصى به تشیع دارند؟
پاسخ: بعد از فتح ایران به دست قواى مسلمین، ایرانیان آزادى نسبى داشتند و اکراه و
اجبارى هم در پذیرش دین مقدس اسلام نداشتند.
ولى بر اثر معاشرت با مسلمین، به حقانیت اسلام پى بردند و دین چندین هزار ساله خود
را، ناقص تشخیص داده و به اسلام گرویدند.
ایرانیان تنها در زمان خلافت هارون و مأمون به ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) به
دلیل تشریف فرمایى حضرت رضا و امامزادگان همراه علاقمند نشدند، بلکه از زمان خود
پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) این مودت در دل ایرانیان ریشه دوانید.
به طورى که هر ایرانى، پس از آن که به مدینه مسلمان وارد مى شد، حق و حقیقت را در
على(علیه السلام) مى یافت و به امر و راهنمایى پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) به
حبل متین و ریسمان ولایت آن حضرت چنگ مى زد.
نمونه آن ها هم سلمان فارسى بود که بنا به روایت علماى همه فرقه ها، پیغمبر
خدا(صلى الله علیه وآله)درباره وى فرمود: «سلمان از ما اهل بیت است(1)» و از همان
ابتدا به سلمان محمدى معروف شد.
بدان جهت سلمان از شیعیان خالص على(علیه السلام) گردید که مکرر از پیامبر خدا
شنیده بود: «کسى که على(علیه السلام) را اطاعت نماید، مرا اطاعت نموده و کسى که
مرا اطاعت نماید خدا را اطاعت نموده است.
کسى هم که با على(علیه السلام) مخالفت نماید، مرا مخالفت نموده و کسى که مرا
مخالفت نماید خدا را مخالفت نموده است(2)».
به همین جهت سلمان از مخالفان سرسخت سقیفه بود.
لَمْ یُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِیدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ یَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِهِ فَهُوَ الَّذِى تَشْهَدُ لَهُ اءَعْلاَمُ الْوُجُودِ عَلَى إِقْرَارِ قَلْبِ ذِی الْجُحُودِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا یَقُولُهُ الْمُشَبِّهُونَ بِهِ وَ الْجَاحِدُونَ لَهُ عُلُوّا کَبِیرا.
ترجمه
قدمت
شیعه از زمان پیغمبر گرامى اسلام(ص)
پرسش: آیا مذهب شیعه یک مذهب سیاسى است که به دست عبدالله بن سباى یهودى در زمان
عثمان ـ خلیفه سوم ـ ابداع شد، سپس ایرانیان که با عربها سابقه بدى داشتند با این
سلاح در مقابل اعراب مسلمان ایستادند.
آنگاه تشیع در زمان دیالمه تقویت گردید و سپس در زمان صفویه مذهب رسمى ایران شد.
در صورتى که در زمان نبى مکرم اسلام(صلى الله علیه وآله) نامى از شیعه وجود نداشته
است؟
پاسخ: اولاً باید گفت که از دید شیعیان، عبدالله بن سبأ(1) یک یهودى و ملعون است و
در اخبار شیعه از وى مذمت بسیار شده است.
ثانیاً شیعه یک حزب سیاسى نیست که در زمان خلافت عثمان درست شده باشد، بلکه سیر
طبیعى اسلام است که در آن به دستورات حضرت خاتم الانبیاء(صلى الله علیه وآله)
دقیقاً عمل شده است.
شیعه در لغت به معنى پیرو مى باشد و این کلمه براى این مورد اولین بار بر زبان خود
صاحب وحى جارى شده است; بر زبان کسى که خداوند در قرآن کریم درباره او فرموده است:
} وَما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحى{; «هرگز با هواى نفس
سخن نمى گوید و سخن او غیر از وحى خدا نیست(2)».
و در قرآن این لفظ چند بار آمده است } وَإِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لاَِبْراهِیمَ{.(۳)
چرا
على(ع) وصیت کرد قبرش پنهان بماند؟
پرسش: چرا امیرالمؤمنین على(علیه السلام) بر پنهان داشتن قبر خود وصیت و اصرار
داشت؟
پاسخ: چون شهادت حضرت، در آغاز زمان شکل گیرى قدرت معاویه و طغیان بنى امیه و حضور
سایر گروه هاى زخم خورده ناکثین و قاسطین و مارقین اتفاق افتاد، آن بزرگوار وصیت
نمود که جسدش را شبانه دفن نمایند و حتى علامتى بر روى آن نگذارند.
فقط عده کمى از اصحاب خاص و فرزندان آن حضرت در موقع دفن حضور داشتند.
به همین دلیل، صبح روز 21 ماه رمضان دو محمل به راه افتاد.
یکى به طرف مدینه و دیگرى به طرف مکه معظمه روانه شد.
تا سال ها بعد کسى به جز فرزندان و اصحاب خاص آن حضرت، از محل دفن ایشان خبرى
نداشت.
دلیل این کار هم شاید ترس از آن بود که به قبر مبارک آن حضرت اسائه ادب و بى حرمتى
نمایند.
چنانچه از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که حضرت امیر(علیه السلام) هنگام
وفات به فرزند بزرگش، امام حسن(علیه السلام)سفارش نمود که پس از آن که مرا در نجف
دفن نمودى، چهار قبر براى من در چهار موضع:
1 .
در مسجد کوفه،
2 .
در رحبه کوفه،
3 .
در خانه جعده حبیره
4 .
در عزى
حفر کنید تا کسى از محل قبر من آگاهى پیدا نکند.
به همین جهت درباره قبر امیرالمؤمنین(علیه السلام) بین علماى اهل سنت اختلاف وجود
دارد.
علت پنهان داشتن
براى علت یابى این قضیه باید به ظلم هایى که بر اهل بیت پیامبر گذشته مرورى کنیم.
کَاءَنِّی بِکِ یَا کُوفَةُ تُمَدِّینَ مَدَّ الْاءَدِیمِ الْعُکَاظِیِّ تُعْرَکِینَ بِالنَّوَازِلِ وَ تُرْکَبِینَ بِالزَّلاَزِلِ وَ إِنِّی لَاءَعْلَمُ اءَنَّهُ مَا اءَرَادَ بِکِ جَبَّارٌ سُوءا إِلا ابْتَلاَهُ اللَّهُ بِشَاغِلٍ اءَوْرَماهُ بِقَاتِلٍ.
ترجمه
اى کوفه ، گویى مى بینمت که چون چرم عکاظى ، از هر طرف کشیده شوى .
و پامال حوادث گردى و به بلاها گرفتار آیى . نیک مى دانم ، که هر جبار ستمگر که قصد
آزار تو کند، خداوندش به بلایى مبتلا سازد یا به دست قاتلى بکشدش .