فریاد علی(ع)

فریاد علی(ع)

صدای تو پس از ۱۴۰۰ سال هنوز می آید
فریاد علی(ع)

فریاد علی(ع)

صدای تو پس از ۱۴۰۰ سال هنوز می آید

مبحث خلافت ۳

و امّا چرا جانشینی، شایسته ی علی(ع) بود؟

برای جانشینی علی(ع) هزاران دلیل موجود است که ما فقط به چند مورد از آن اشاره می کنیم.

الف- عشیره اقربین: بسیاری برای اثبات حقّانیت علی(ع) فقط به ماجرای غدیر و چند آیه بسنده می کنند. در حالیکه این موضوع درست است، امّا کامل نیست. زیرا در ماجرای عشیره اقربین که در همان آغاز رسالت اتفاق افتاد، رسول الله(ص) اعلام نمود که علی جانشین و وصی و وزیر من خواهد بود. در حالیکه در آن زمان علی(ع) فقط نه سال داشت. این نشاندهنده ی آن است که این رسالت فقط با پیامبر به اتمام نخواهد رسید و پیامبر نیز جانشینی خواهد داشت که اولاً تربیت یافته خود اوست و ثانیاً کسی است که می تواند بعد از ایشان که امّت مسلمان را رهبری کند. و باز هم نشاندهنده ی آن است که نام علی، با آغاز و پایان رسالت عجین است.

ب-- آیه 55 سوره مائده: در این آیه بیان شده است: «انما ولیکم الله و رسوله والذینء امنوا الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکوه و هم راکعون» یعنی: همانا سرپرست و صاحب اختیار شما خدا و پیامبرش و کسانی هستند که ایمان آورده اند و نماز به پا می دارند و زکات می دهنـد در حالیکه به رکوع می روند. ماجرای این آیه ـ شأن نزول آن ـ به این قرار است: روزی عده ای از یهودیان تازه مسلمان شده خدمت رسول الله رسیدند و از ایشان سؤال نمودند: «یا رسول الله! حضرت موسی برای بعد از خود جانشینی تعیین نمود که در زمان حیاتش نیز وزیر و وصی وی بود، آیا شما چنین کسی را در نظر گرفته اید؟» که ناگهان این آیه نازل شد و حضرت آن را برای این تازه مسلمانان تلاوت فرمودند. دوباره سؤال نمودند که این شخص کیست؟ که رسول خدا فرمان به عزیمت آنان به سوی مسجد را صادر فرمودند. پس اینان برخاستند و به سوی مسجد رهسپار شدند که در این هنگام پیرمرد گدائی را دیدند که از مسجد در حال خروج است. از او پرسیدند که آیا در مسجد کسی هست؟ پیرمرد گفت: «آری! جوانی در مسجد در حال خواندن نماز است.» از او پرسیدند: «آیا به تو چیزی داد؟» پیرمرد دستان خود را باز نمود و انگشتری را نشان آنان داد که از جوانی که در حال به پاداشتن نماز بود گرفته بود و گفت: «این جوان در حین رکوع این انگشتر را به من هدیه داد.» پس آنان وارد مسجد شدند و دیدند که آن جوان علی بن ابیطالب است که در حال نماز است و به غیر از او هیچ کسی در حال خواندن نماز نیست. اهل تسنن در حالی این ماجرا را رد می کنند و اظهار می نمایند که به هیچ عنوان این موضوع سندیّت ندارد که این ماجرا در کتب صحاح ستّه نیز آمده است. کتب صحاح ستّه عبارت است از شش کتاب معتبر اهل تسنن، که آنان فتاوای خود را از آن برداشت و صادر می کنند. صحیح ترمزی و صحیح بخاری به وضوح به آن اشاره کرده اند و این ماجرا را از زبان عایشه بنت ابوبکر همسر رسول خدا، ابوبکر بن ابی قحافه خلیفه اول و نیز ابن عباس و جمع کثیری از حاضران در آن زمان نقل کرده اند. رد این مسئله از سوی اهل تسنن یعنی رد کتب صحاح ستّه و رد این کتب یعنی رد اهل تسنن توسط خود اهل تسنن. زیرا اگر در نظر بگیریم که این ماجرا تحریف شده است و واقعیت ندارد، نشان از آن دارد که این کتب به راحتی قابل تحریف است و مکتبی که اعتقادات آن به این راحتی می تواند دستخوش تحریف قرار گیرد، شایستگی بزرگی و سرپرستی و راهنمایی را ندارد. ضمن آنکه این ماجرا در کتب تاریخی که خود اهل تسنن به نوشتن آن همّت گمارده اند همچون تاریخ طبری و تاریخ بیهقی به وضوح دیده می شود.

ج- ماجرای غدیر خم: غدیر خم از مهمترین وقایع تاریخ اسلام، در زمان حیات پربرکت حضرت رسول اکرم(ص) است. حضرت در حجه الوداع و در حین بازگشت از مکّه مکرمه آیه سوم از سوره مائده را مشاهده می نمایند که از سوی خداوند متعال نازل گردید. بنابراین دستور به ماندن تمامی حجاج می دهند. عده ای که پیش رفته بودند، بازگشتند و حضرت منتظر ماندند که حجاجی که هنوز نرسیده اند، خود را به ایشان برسانند. به نوشته ی موّرخین حدود 120هزار نفر بودند که در مکان غدیر خم جمع گردیدند. ایشان پس از حمد و ستایش خداوند و سخنرانی و سؤال و جوابهای متعدد که نشان از بیان سخنی با اهمّیّت برایشان بود، جمله ای را بیان فرمودند که برای مسلمین بسیار با اهمّیّت بود. «من کنت مولاه فهذا علی مولاه». پس از بیان این جمله ابوبکر و عمر به عنوان اولین کسانی بودند که به علی(ع) تبریک گفتند. پس از رحلت حضرت و اتفاق شورای سقیفه و پس از گذشت سالها از این ماجرا اهل تسنن، کلمه ی ولی را به معنای دوست گرفتند و اهل تشیع آن را به معنای سرپرستی؛ و این سرآغاز مشکلاتی بود که ابوبکر و عمر از آن شورای کذایی بین مسلمانان رواج دادند. امّا براستی کدام معنا در این جمله درست است؟ در حقیقت هر دو معنا درست است و هر دو معنا نیز به معنای سرپرست بازخواهد گشت. اگر معنای «ولی» را در این جمله بطور مستقیم به معنی سرپرست بگیریم، تکلیف آن مشخص است؛ امّا اگر معنای آن را «دوست» بگیریم، باید تفسیری در این مورد انجام دهیم که قابل تأمل و تفکر است. اگر کلمه «ولی» به معنای دوست باشد، چون این کلمه منقلب شده است و به مولا تبدیل گردیده، دیگر نمی تواند معنای دوست را داشته باشد و معنای «دوستدار» را به خود می گیرد. پس این جمله بدین گونه معنا می گردد: «هر که من دوستدار او هستم، از این پس علی دوستدار اوست.» امّا در این میان سؤالی پیش می آید. چرا رسول خدا فرموده اند که تا امروز هر کسی را که من دوست داشته ام، از این به بعد علی او را دوست خواهد داشت؟ زیرا پیامبر اسلام رحمه للعالمین است. بنابراین، این رحمت الهی که برای دو جهان است، مردم را راهنمایی و ارشاد و رهبری می نماید و نیاز است که کسی بعد از او باشد که همچون او مردم را راهنمایی و ارشاد و رهبری نماید تا مردم به سعادت و خوشبختی برسند و در این میان چه کسی بهتر از علی بن ابیطالب که در دامان رسول الله(ص) تربیت یافته است؟ او بهترین کسی است که تمام آموخته های خود را که از پیامبری مهربان و مردم دوست فرا گرفته و می تواند در اختیار مردم قرار دهد و آنان را رهبری کند. پس باز هم «مولا» معنای خود را بعنوان سرپرست خواهد گرفت. البته ناگفته نماند که کلمه «ولی» را می توان از نظر آیات قرآنی نیز ثابت کرد که به معنای سرپرست است. توجه بفرمایید: «انما ولیکم الله و رسوله .....» همان آیه 55 سوره مائده که در آن اشاره شده است «همانا ولی شما خدا و رسول او هستند.....» اگر در اینجا معنای «ولی» دوست باشد، معنای آیه به هم خواهد خورد. زیرا باید معنا کنیم که «همانا دوست شما خدا و رسول او هستند......» مشاهده می فرمایید که معنای آیه تمام قدرت الهی را زیر سؤال می برد. زیرا خداوند و پیامبرش بر مردم ارجحیّت دارند، ولی یک دوست نمی تواند بر دوست یا دوستان خود ارجحیّت داشته باشد مگر اینکه شاخصه ای خاص به دنبال داشته باشد که در آن صورت باز هم برتر خواهد شد و از باب دوستی خارج. بنابراین نتیجه می گیریم که هرگاه کلمه ولی در قرآن و یا سخنان رسول الله(ص) بیان می شود به معنای سرپرست خواهد بود تا نشان دهد که خدا و پیامبرش و جانشینان پیامبر بر مردم عامّه ارجحیّت دارند.

نظرات 12 + ارسال نظر
مهیار یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:37 ب.ظ http://mahyar00karimi.persianblog.ir

سلام

ببخشید ولی جمع کن این بساطی رو که راه انداختی رو

خدا قهرش میگیره ها ....

بیا ببین کجای تشیع و تسنن باهم فرق داره

درست چشمهات رو باز کن

در دنیای غرب مسلمان = تروریست

حالا شما اینجا بحث از چی میکنی؟

چرا در مورد دین و کتاب خدا و سنت پیامبر ص و عدل علی ع مطلب نمی نویسی

اینطوری بیشتر به تبلیغ اسلام کمک نمیکنی ؟؟؟

خدای نکرده نشی مظهر اختلاف بین مسلمونها

تو ایران دوستان سنی داشتم -- اینجا هم با سنی ها مشکلی نداریم --- خدا همه مسلمانها رو خیر بده

مشکل بر سر کسانیه که دین ندارند

حتی با مسیحیان و یهودیان هم مشکلی نداریم

دنیا داره به سمت بی دینی و کفر میره

مردم میگن کدوم خدا ؟؟؟؟ خدایی نیست !! نعوذ بالله

بسم الله الرحمن الرحیم
* اهدنا الصراط المستقیم* صراط الذین انعمت علیهم*

مهیار دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 06:50 ق.ظ http://mahyar00karimi.persianblog.ir

بازهم از اینکه تند برخورد کردم عذر میخوام

ولی مساله اتحاد مسلمانان اینقدر مهمه که خداوند در قرآن میفرماید:

واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا


کسانی که آب را گل میکنند دنبال ماهی های بزرگ میگردند

به همه برادران مسلمان توصیه اکید میکنم٬ لطفا سوره احزاب رو مطالعه کنید


حرفی نزنیم که دل کسی بلرزد

نگاهی نکنیم که بیراه باشد

بازهم از شما عذر میخوام که باعث نگرانی شما شدم

تند برخورد نکردی! اینجا رو با چاله میدون اشتباه گرفتی که هرچی دلت خواست فرمودی! من صبر زیاد دارم. اما نه برای پایمال شدن حق علی(ع). به هر حال موفق و موید باشید.

علی دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:01 ق.ظ http://darolghorantahailam.blogsky.com/

یا سلام دوست من من شما رو لینک کردم با تشکر

ممنون از لطفتون. من هم شما رو لینک کردم.

مسلمان دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:11 ق.ظ

دوست عزیز به جای تلف کردن و زایل کردن وقت و عمر و جوانی سر این مسایل ُ در ایمان رشد کنید . اخلاقیات را حاکم بر زندگی کنید و به مقابله با اندیشه های الحادی بژردازید که اکنون دامان جوانان این مرز و بوم را آلوده کرده . وبلاگهای طرفدار مسیحیت همه مسلمانها را کافر می دانند به آنها جواب دهید. دست از این رفتارهای کهنه و نخ نما بردارید

به موقع به آن مطالب هم خواهیم رسید

صدای تنهایی دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:38 ق.ظ http://www.3ot-delan.blogsky.com

سلام
مرسی عزیز که اومدی و این روز رو تبریک گفتی ...

خواهش می کنم

علی دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:05 ق.ظ

سلام
راستش منم مثلا شیعه هستم اما به حرفای شما اصلا اعتقادی ندارم. حالا گیرم حق با شیعه باشه این چه دردی دوا می کنه؟جز نفاق و کینه چیزی عاید ما نمیشه.ما که علی رو عین حق می دونیم !خودش نتونست حقش و بگیره البته اگه حقی واسش قائل بشیم.راستش من به عنوان یه ایرانی دوست ندارم مثل شما به داوری مقام چهار جانبه خلفای عرب بپردازم.سنی هم بنده خداست شیعه همین طور.آهای تو قرآن زیاد می خونی! برای رفتن به بهشت سنی شیعه بودن ملاک نیست اصل تقواست.که امیدوارم شما و من ازش برخوردار باشیم.

ممنون از نظرتان

سنی سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:57 ب.ظ http://www.sunnijam.blogfa.com

سلام

در مورد

آیه که شما فرمودید اگر به معنی آن دقت کنید خداوند تعالی می فرماید..همانا سرپرست و صاحب اختیار شما خدا و پیامبرش و کسانی هستند که ایمان آوردن نه کسی که ایمان آورده. یا آیا اگر این آیه این گونه که شما میگن برای خلافت حضرت علی بوده الله تعالی نمی توانست نام حضرت علی را همان گونه که نام پیامبر را ذکر شده است نام آن حضرت را ذکر کنند. تا در این جا خلافت حضرت علی را ذکر کنند..

در مورد نماز انگشتر که شما می گوید حضرت علی در رکوع آن انگشتر را به آن فقیر داده چون شما می خواهد بگویید مفهوم این آن هست که در آیه آمد در حالی که رکوع میروند..

ولی دوست من شاید شما آن ماجرا را که تیر در پای حضرت علی رفته بود و برای بیرون کشیدن آن گفتن بهتر ین موقه زمانی هست که حضرت علی در نماز است و وقتی که حضرت علی در نماز بود آن تیر را بیرن کشیدن چون آن حضرت در خوانند نماز غرق می شد و مانند من وشما نبوده که وقتی نماز می خوانیم تمام فکرمان به جای دیگر بجوز نماز هست. چگونه آن حضرت در رکوع انگشتر خود را از دست خود در آورده و به آن فقیر داده در صورتی که می داند در نماز نباید بجوز نماز به کار دیگر مشغول شد. چون نماز باطل است آیا...

اگر به وبلاگم بروی در مورد غدیر خم مطلبی است که بد نیست بخوانی...

و در این جا لینگ آن را می گذارم..


http://islamtxt.persiangig.com/book/ghadeer1%20ZIP%20archive.zip

کافی هست یک صفحه جدید باز کنی و آن در کپی و در قسمت آدرس پیس کنی....






یه سنی سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:33 ب.ظ http://sunnijam.blogfa.com


آیه ولایت
استناد کرده شده به آیه 55 سوره مائده ﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ﴾. یعنی: «جز این نیست که دوست شما خداست و رسول او و مومنانى که بر پا میدارند نماز را و میدهند زکوة را و ایشان پیوسته نمازگزارند».
در شان نزول این آیه گفته اند: که حضرت علی صلى الله علیه وسلم در حال رکوع بود که فقیری آمد و درخواست کمک کرد، حضرت علی هم انگشترش را به او صدقه داد و این آیه در حق او نازل شد.
امامیه گفته اند: مراد از ولی در این آیه ولایت به معنای رهبری است، که منحصر به خداوند و پیامبر صلى الله علیه وسلم و کسانی است که ایمان آوردند، و مراد از ﴿وَهُمْ رَاکِعُونَ﴾ علی رضى الله عنه است، چون او در حال رکوع صدقه داد. اما در نزد ما این آیه بر این موضوع وارد نشده است.
قرینه اول: این آیه در شان تمام مهاجرین و انصار نازل شده است به دلیل اینکه با صیغه جمع (الذین) آمده است و این معنا حقیقی (الذین) است، اگر چه گاهی مجاز حمل بر مفرد هم می شود، اما در این جا دلیلی برای صرف نظر کردن از معنای ظاهری آن وجود ندارد. و اما مراد ﴿وَهُمْ رَاکِعُونَ﴾ رکوع حسی و عملی نیست زیرا صدقه دادن در حال نماز مبطل نماز است، بلکه مراد از آن خشوع و فروتنی است ﴿وَ هُمْ خَاشِعُونَ﴾.
قرینه دوم: از لفظ ولی معنای رهبری لازم نمی آید بلکه گاهی مراد از آن یاور، دوست، همسر و رییس است. و آیه بعد از آن یعنی:
﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَلَعِباً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَالْکُفَّارَ أَوْلِیَاءَ﴾.
(ای مومنان کسی را از اهل کتاب یعنی ((یهودیان و مسیحیان)) و از کافران به دوستی نگیرید که دین شما را مسخره می کنند و به بازی می گیرند).
مانع از آن می شود که در اینجا (ولی) به معنای رهبر باشد، زیرا ممکن نیست که در این آیه اولیا را که (جمع ولی) است به معنای رهبر گرفت، چون به ذهن هیچ یک از مومنان خطور نکرده (و نخواهد کرد) که کسی از یهود یا نصاری را خلیفه کنند (اما طرح دوستی و رفت و آمد به عنوان همکار و همسایه قابل تصور بوده است لذا خداوند اهل ایمان را از دوستی با آنان بر حذر داشته است).
قرینه سوم: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ﴾،﴿ یُقِیمُونَ﴾، ﴿یُؤْتُونَ﴾ و ﴿رَاکِعُونَ﴾.
تمام کلمات این آیه به صورت جمع است هیچ جایش مفرد نیست و حضرت علی یک نفر است، معلوم شد که این آیه در شان یک نفر نیست در شان عده ای است و چطور می شود کسانی شاکی می شوند آقا پشتیبان نداریم قوم یهود ما را ترک کردند بعد خدا به آنها دلداری بدهد که آقایان ناراحت نباشید حضرت علی یک نفر پشتیبان شماست اگر این طوری معنی کنیم با عقل سازگاری ندارد اینکه بگویید قومی دشمن شماست، ناراحت نباشید یک نفر پشتیبان شماست، بلکه در اینجا می گوید که اگر آن عده یهودی شما را رها کردند شما ناراحت نباشید مومنین تمام یاران و اصحاب رسول الله پشتیبان شما هستند نه یک نفر (حضرت علی).
قرینه چهارم: ﴿وَهُمْ رَاکِعُونَ﴾ و او را به معنای حال مراد گرفتند و این چیز مسلمی است که واو در معنای جمع معنای حقیقی است و در حال این معنی مجازی است و این یکی از قوانین اصول است که برای اختیار معنای مجازی دلیل و قرینه لازم است، تا زمانی که قرینه ای وجود نداشته باشد ترک معنای حقیقی و اختیار معنای مجازی اصلاً جایز نیست و اینجا چه مدرکی دلالت می کند این واو در معنای جمع نیست و در معنای حال است از این هم بگذریم، اگر واو را در معنای حال مراد بگیریم نتیجه این می شود. بنابر دستور زبان و نحو عربی جمله ای که بعد از چند جمله به صورت حال ذکر شود این از مجموعه چند جمله معطوفه حال قرار می گیرد پس به این صورت ﴿وَهُمْ رَاکِعُونَ﴾ تنها حال ضمیر یوتون الزکوه نیست بلکه حال ضمیر ﴿وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ و یُقِیمُونَ الصَّلاةَ﴾ هر دو می باشد.
قرینه پنجم: خوب حال زکوة را در حال رکوع انجام دادن یک داستانی بیان شده، ولی نماز را در رکوع چطور انجام می دهند، این معنی ندارد که نماز در رکوع انجام می گیرد.
قرینه ششم: از این هم بگذریم این قول را بپذیریم مسئله اینجاست که گفته شده که زکات می دهند این برای ما ثابت نشده که حضرت علی غنی و صاحب زکات بوده تاریخ زندگی حضرت علی گواهی می دهد که حضرت علی بیش از غذای یک شبانه روز را در منزل نگه نمی داشت. اجازه نمی داد که در منزلش بیش از یک شبانه روز غذایی باشد چه برسد به پول، چه برسد به طلا و نقره و وسایل انفرادی دیگر که زکات واجب شود. طبق قانون شرعی زکات بر صاحب نصاب واجب است نه بر آدم فقیر و آن هم شرط است که یک سال بگذرد چطور زکات واجب شد از این هم بگذریم.
قرینه هفتم: زکات دادن به مسلمانان لازم است به کافر لازم نیست، سائل از کجا متوجه شد که این انگشتر مال من است مسلمان تا زمانی که گفته نشود آقا این ملک مال تو، با انداختن یک انگشتری نمی تواند این را برداشت کند که این ملک مال من است و نمی تواند از آن استفاده کند و از این هم بگذریم.
قرینه هشتم: اگر این داستان و این مسائل را بپذیریم نتیجه اش این می شود که پرداخت زکات در حال رکوع مورد ستایش قرار گرفته و مسلماً چیزی که در آیه قرآن مورد ستایش قرار گیرد اگر فرضاً واجب قرار نگیرد حداقل مستحب قرار می گیرد بنابراین استجباب، این لازم است همان طور که در جاهای دیگر زکات ادا کرده می شود در رکوع نیز ادا شود در حالی که چنین چیزی مشاهده نمی شود و هرگز ادا نمی شود.
قرینه نهم: لفظ ﴿یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ﴾ مضارع هستند و مضارع دلالت بر استمرار دارد یعنی این کارها همیشه انجام می گیرد نه یک بار و ﴿یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ﴾ مستقبل است یعنی تا زمان حیاتشان مومنین زکات می دهند، این یک نوبت نیست که معنی کنیم اینها در رکوع زکات می دهند، یعنی هر بار که نوبت زکات می رسد در رکوع زکات می دهند برای این موضوع حداکثر یک داستان بیان شده است. و بار دومی و سومی وجود ندارد که حضرت علی در رکوع زکات یا انگشتری را داده باشد در صورتی که باید بر دوام و تکرار حداقل سه بار این عمل انجام گرفته باشد. بعد این مفهومش درست در می آید. در حالی که این داستان را تمام محدثین و حفاظ حدیث مانند ابن حجر و غیره می نویسد که کلاً داستان ضعیف است.
قرینه دهم: این داستان را اگر بپذیریم این داستان به مقام حضرت علی و به مقام نماز توهینی است زیرا حضرت علی شخصی بوده است که او را تاریخ به این صورت معرفی می کند که از پای مبارکش تیر در می آورند و اطلاع پیدا نمی کند، در حال نماز به بدنش تیر زده می شود متوجه نمی شود که من تیر خوردم خون جاری می شود از بدنش در حال نماز متوجه نمی شود که خون از بدنش جاری می شده، چطور متوجه می شود که سائلی آمده و بعد انگشترش را در آورد و انداخت که بردارد و برود این عمل کثیر خلاف مقام نماز است و هم خلاف مقام حضرت علی است اصلاً معرفی توهین آمیزی است به حضرت علی.
که در حال نماز علی توجهش به خدا نبوده بلکه به یک سائلی بوده و صدای مردم را می شنید چنین چیزی با نام حضرت علی موافقت نمی کند و درست در نمی آید و حضرت علی مقامش خیلی بالاتر از این است که این طور معرفی شود.
قرینه یازدهم: حصر در إنما به عنوان خبر برای کسی بکار می رود که در وقت شنیدن خیر نسبت به آن متردد و مشکوک باشد. وقتی که این آیه نازل شد در مورد خلافت هیچ اختلافی وجود نداشت زیرا آن موقع عصر نبوت بود (و رسول خدا صلى الله علیه وسلم حضور داشت) و امامت به نیابت از نبوت هست، پس دلیلی برای آوردن إنما نیست.
زیرا مادامی که ذهن مخاطب از خبر عاری و خالی است نیازی به آوردن انما و حصر نیست بنابراین (مراد از ﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ...﴾ فقط یاری و دوستی است.
2) و گاهی بر اولویت او برای خلافت چنین استدلال شده که او پسر عموی پیامبر صلى الله علیه وسلم بوده است. و از سایر خلفا به آن حضرت نزدیکتر بوده است پس اگر از راه وراثت هم باشد او سزاوارتر است.
جواب آن به دو دلیل است:
اولاً واضح است که اسلام امامت را بر مبنای وراثت تایید نمی کند بلکه مسلمانان خود می توانند با هر کسی از قریش به عنوان خلیفه بیعت نمایند.
ثانیاً: اگر اصل مبتنی بر وراثت باشد مسلماً عباس عموی پیامبر صلى الله علیه وسلم سزاوارتر بود زیرا که او از حضرت علی رضى الله عنه به پیامبر صلى الله علیه وسلم نزدیکتر و از نظر سن هم بزرگتر بود.
3) پس چه بسا گاهی بر اولویت او چنین استدلال که حضرت علی رضى الله عنه داماد رسول خدا صلى الله علیه وسلم است.
جوابش این است که:
اگر اصل مبتنی بر دامادی باشد پس حضرت عثمان رضى الله عنه سزاوارتر از حضرت علی رضى الله عنه و حضرت ابوبکر رضى الله عنه است، چون حضرت عثمان رضى الله عنه دو دختر پیامبر صلى الله علیه وسلم را به عقد خود در آوردند.
((واقعه غدیر خم))
دکتر جواد مشکور می نویسد: در اواخر ذی قعده سال دهم هجری پیامبر خدا صلى الله علیه وسلم با زنان و یاران و افراد بسیاری برای ادای حج فرض به مکه رفتند، چون سفرهایی که پیش از این به مکه رفته بودند، همگی صورت عمره داشت این تنها حج پیغمبر خدا صلى الله علیه وسلم در دوران زندگی او بود و چون در آخرین سال زندگی حضرت روی داد آن را حجه الوداع خوانده اند.
حضرت علی که در این هنگام از یک ماموریت جنگی از یمن فرا رسیده بود و چند قربانی برای حج پیغمبر صلى الله علیه وسلم برداشت، کسی را به جای خود به لشکریان خویش گمارده، به رسول خدا پیوست لشکریانی که از یمن آمده بودند غیبت او را مغتنم شمرده از غنایم تعدادی لباس برداشته و پوشیدند. پس از ادای مراسم حج حضرت علی رضى الله عنه بازگشت و چون لشکریان را در آن حال دید بر آشفت به جانشین خود گفت: چرا ایشان بدون اجازه من این جامه ها را پوشیده اند؟ وی عرض کرد: که من این جامه ها را بر آنان پوشانیدم تا آراسته و زیبا باشند.
حضرت علی رضى الله عنه فرمود که جامه ها از تن بیرون کنند و جای خود بگذارند، لشکریان از حضرت علی رضى الله عنه سخت برنجیدند و شکایت پیش رسول خدا صلى الله علیه وسلم بردند پیامبر صلى الله علیه وسلم برای فرو نشاندن این فتنه برخاست و خطبه ای ایراد فرموده در آن میان فرمودند:
((ای مردم از علی شکوه نکنید به خدا قسم وی در امری که مربوط خدا و در راه حق باشد سختگیرتر از آن است که از او به توان گله کرد.)) پس از ادای مراسم حج رسول خدا صلى الله علیه وسلم با اردوی خود به سوی مدینه بازگشت.
در هجدهم ذی حجه سال دهم هجری در راه به آبگیری به نام غدیر خم که نزدیک جایی به نام جحفه بود رسید، مسلمانان در آنجا با رسول خدا از شتران خود فرود آمدند تا چندی بیاسانید. . . سپس پیامبر صلى الله علیه وسلم خطبه ای خواند و بعد از خطبه در حق حضرت علی رضى الله عنه فرمود: (من کنت مولاه. . .) همه عامه و خاصه (سنی و شیعه) این حدیث را نقل کردند، منتهی محدثان عامه آن را مربوط به نارضایتی لشکریان علی رضى الله عنه از او می دانند و محدثان شیعه مربوط به جانشینی او.

عادل فریحی چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:35 ب.ظ http://www.shiairan.blogfa.com

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام برادر سنی
در مورد آیه 55 از سوره مائده بیاناتی فرمودی حال جواب آنچه از مغالطه هایی که کرده بودی را بخوان :
ابتدا باید دید نظر علمای شما در مورد شأن نزول این آیه چیست (البته می دانم از این نظرات ناآگاه هستی )
شأن نزول آیه از نظر علمای اهل سنت
طبق آن چه که از بزرگان اهل سنت نقل شده است ، همه مفسران در شأن نزول آیه ولایت اتفاق نظر دارد . این اتفاق نظر از سوی چهار تن از دانشمندان اهل سنت نقل شده است .
1- قاضی ایجی نویسنده کتاب المواقف فی علم الکلام ، که از مهمترین کتاب های اهل سنت در علم کلام و اصول دین است می نویسد : « تمامی مفسران اتفاق نظر دارند که این آیه مبارکه در ماجرای بخشیدن انگشتر امیرالمومنان علی علیه السلام در حال رکوع نماز نازل شده است » ( المواقف فی علم الکلام ص 405)
2- میرسید شریف جرجانی در شرح المواقف به این اجماع اعتراف کرده است .(شرح المواقف 8/360)
3- سعدالدین تفتازانی در شرح المقاصد اجماع مفسران را بر این که آیه شریفه در شأن امیر المومنان علی علیه السلام نازل شده ، نقل کرده است . ( شرح المقاصد :5/170 ؛ برای آگاهی از اهمیت این کتاب ر.ک : کشف الظنون )
شرح المقاصد از کتابهی مهم اهل سنت در علم کلام است . این کتاب در مدارس آنها تدریس می شود و در محافل علمی آنها از جایگاه ویژه ای برخوردار است ، به همین دلیل بسیاری از بزرگان اهل سنت بر این کتاب شرح و تعلیق نوشته اند .
4- علاء الدین قوشجی سمرقندی نیز از کسانی است که به اجماع مفسران بر این که آیه مبارکه در شأن امیرالمومنان علی علیه السلام نازل شده اعتراف کرده است . ( شرح التجرید : 368)
راویان حدیث از عامه
در ادامه نام عده بسیاری از علمای اهل سنت که آیه مربوطه را در شأن امام علی علیه السلام می دانند در اینجا ذکر می کنیم :
1- قاضی ابو عبدالله واقدی بنابر نقل ذخائر العقبی ص 102
2- حافظ ابوبکر صنعانی بنابر نقل تفسیر ابن کثیر ج 2 ، ص 71
3- حافظ ابوالحسن عثمان بن ابی شیبه کوفی – تفسیر ابن ابی شیبه
4- ابوجعفر اسکافی معتزلی – نقض العثمانیه ص 319
5- حافظ عبد بن حمید کشی – بنابر نقل درالمنثور ج 3 ، ص 105.
6- ابوسعید اشجّ کوفی – در تفسیرش
7- حافظ نسائی – بنابر نقل جامع الاصول ج 9 ، ص 478
8- ابن جریر طبری – جامع البیان ج 4 ، ص 288
9- ابن ابی حاتم – بنابر نقل لباب النقول فی اسباب النزول سیوطی ص 81
10- حافظ ابوالقاسم طبرانی – المعجم الأوسط ج 7 ، ص 130 ، ح 6228.
و ...
جمعا 48 نفر از علمای درجه یک اهل سنت عمری در کتابهای خود این آیه را در مورد امام علی علیه السلام می دانند. که ذکر نام کامل آنان از حوصله این نوشتار بیرون است .( اما اگر دوستی خواست بگوید تا کامل برایش نام آنان را ذکر کنم )
با وجود این تعداد از علماء که کم هم نیستند فکر کنم دیگر جای هیچ شک و شبهه باقی نمی ماند .مگر برای کور دلان و کوته اندیشان بی خرد و سبک مغز و لجباز .
پاسخ به شبهات شما :
در مورد صیغه جمع : اولا : عرب در بسیاری از موارد به جهت نکته ای از مفرد به جمع تعبیر می کند ، شاهد این موضوع آیاتی است که در قرآن کریم آمده است . اینک نمونه هایی از آن را ذکر می کنیم :
الف ) خداوند متعال می فرماید :« الذین قال لهم الناس إن الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم إیمانا و قالوا حسبنا الله ونعم الوکیل » (آل عمران / 173)
گوینده این سخنبه اجماع مفسّران ف شخصی به نام نعیم بن مسعود اشجعی بوده که از او به جمع تعبیر شده است . تا آنکه شأن و منزلت کسانی که به حرف او گوش ندادند بالا برده شود .ابوسفیان به او ده شتر داده بود تا از جانب مشرکان به میان مسلمانان برود و آنها را از کفار بترساند ، ولی هرگز مسلمانان به رهبری پیامبر اکرم صلی الله علیه واله از این تهدید نهراسیدند و حضرت با هفتاد سواره به جهت مقابله با آنان از مدینه حرکت کردند . ( کشاف ج 1 ص 441 ؛ تفسیر فخررازی ج3ص 145)
ب ) و نیز می فرماید : « یا أیها الذین آمنوا اذکروا نعمت الله علیکم إذ همّ قوم أن یبسطوا إلیکم فکفّ أیدیهم عنکم » ( مائده / 61 )
مطابق آنچه در تفاسیر آمده ، کسی که قصد دست درازی داشت مردی از بنی محارب به نام غوث بود، شمشیر خود را کشید و قصد داشت با ان به رسول خدا بزند که خداوند مانع از ان شد . (سیره ابن هشام ج3 ص120 ؛ کشاف ج1ص641 ؛ جامع البیان ج 6ص146 )
در این مورد نیز خداوند متعال به جهت تعظیم نعمت خود در حفظ جان پیامبر از مفرد به جمع تعبیر کرده است .
ثانیا : طبرسی می گوید : « نکته در اطلاق جمع ، تعظیم امیرالمومنین است همان گونه که رسول خدا در روز خندق فرمود : تمام ایمان در مقابل تمام شرک قرار گرفت ( مجمع البیان ذیل آیه ولایت )
شما می گویی که این آیه در شان تمام مهاجرین و انصار نازل شده است از کجا این حرف را آوردی لطفا تفسیر به رأی نکن خطر دارد !!!
اما معنای ولی : پیامبر خدا صلی الله علیه و اله در حدیثی که به نام حدیث ولایت معروف شده است می فرماید : « علی منّی و أنا من علیّ و هو ولیّکم بعدی » ( سنن ابن ماجه 1/89 ؛ مسند احمد بن حنبل 5 /171 ؛ کنزالعمال 11 /603 ، حدیث32913 ) بنابراین واژه ولایت هم در این آیه مبارکه و هم در حدیث با تعبیر « ولیّکم » آمده است .
واژه ولایت مشترک لفظی است ، یعنی لفظ ولایت معانی و مصادیق مختلفی دارد ، مانند واژه « عین » که در زبان عربی به آن مشترک لفظی می گویند ، چرا که در معانی مختلفی به کار می رود از جمله : چشمه آب ، چشم انسان ، خورشید و .. در زبان فارسی هم نمونه داریم مانند واژه شیر که معانی متعددی دارد.
در مشترک لفظی برای این که بفهمیم آن لفظ در کدام یک از معانیِ آن به کار برده شده است ، باید به قرائن و شواهدی که مراد و مقصود گوینده را مشخص می کند ، توجّه کنیم .
قرائن و شواهد متعددی در این آیه وجود دارد که اثبات می کند ولایت به همان معنایی است که شیعیان می گویند : یعنی : اولویت ، برتری و سزاوارتر بودن برای به عهده گرفتن امور مسلمانان .
قرینه ها بر دو گونه اند : قرائن مقامیه و قرائن لفظیه . قرائن مقامیه همان دقت در مقام و زمانی است که آیه نازل شده است ، و با آن قرائن روشن می شود که واژه ولایت در معنای اولویّت و برتری در سرپرستی امور مسلمانان است . به عنوان نمونه به این روایت که در تفسیر فخررازی و تفسیر ثعلبی و دیگر کتاب ها آمده توجّه کنید :
« أنَّ النبی لما علم بأن علیاً تصدق بخاتمه للسّائل تضرّع إلی الله و قال : اللهم إنّ أخی موسی سألک قال : « ربّ اشرح لی صدری و یسّرلی أمری و احلل عقدهً من لسانی یفقهوا قولی واجعل لی وزیراً من أهلی هارون أخی اشدد به أزری و أشرکه فی أمری کی نسبحک کثیراً و نذکرک کثیراً انک کنت بنا بصیرا » فأحیت إلیه : « قد اُوتیت سُؤلک یا موسی » اللهم و إنی عبدک و نبیک فاشرح لی صدری و یسرلس أمری واجعل لی وزیراً من أهلی علیّاً اُشدد به ظهری ...
در جواب دعای پیامبر (ص) دو حالت ممکن است یا خداوند به ایشان (ص) بفرماید که دعایت را اجابت نمی کنیم و علی را وزیر تو قرار نمی دهیم یا برعکس بفرماید دعای تو مستجاب شد و علی را وزیر تو قرار دادیم . در ادامه حدیث ابوذر می فرماید : فوالله ، ما استتمّ رسول الله (ص) الکلمه حتّی هبط علیه الأمین جبرائیل بهذه الآیه : إنما ولیکم الله و ... إلی آخر الآیه » پس خداوند دعای رسول الله را مستجاب کرد و علی را جانشین ایشان قرار داد . این می شود قرینه مقامیه .
برخی دیگر از قرائن ، قرائن لفظیه است . که هم تصریحات رسول الله (ص) است و هم الفاظ خود آیه مبارکه . اهل سنت می گویند ولایت در این آیه یعنی دوست و یاری کننده . در صورتی که این معنا با کلمه ی إنما که دلالت برانحصار دارد ؛ نمی سازد ! زیرا محبت و نصرت به معنی دوست داشتن و یاری کردن در انحصار شخص یا اشخاص خاصیّ نمی باشد بلکه یک وظیفه ی اجتماعی برای همه ی مؤمنان است !
در مورد حدیث غدیرهم آن را نمی توانند انکار کنند دست به یک چنین توجیه نامعقولی زده و گفته اند : مقصود پیامبر از جمله ی من کنت مولاه فعلی مولاه همین بوده که : هر کس مرا دوست و ناصر خود می داند علی را هم دوست و ناصر خود بداند .!!! . دیگر فکر نکردند آیا این عمل در نظر عقلاء عالم مایه ی نقص پیامبر نیست که یکصد و بیست هزار جمعیت که پس از فراغت از مناسک حج رو به اوطانشان می روند در میان بیابان سوزان دستور توقّف بدهد و اعلام کند که جلو رفته های کاروان برگردند و عقب مانده ها برسند و بعد از جهاز شتران شبیه منبری بسازند و بالای آن برود و فریاد بزند : ای مردم ! علی را دوست و ناصر خود بدانید !!!
شما لطف بفرما قرائنت رو بگو بازهم می گم تفسیر به رأی نکن أخوی
در مورد واو حالیه : همانطور که خودت فرمودی : برای اختیار معنای مجازی دلیل و قرینه لازم است، تا زمانی که قرینه ای وجود نداشته باشد ترک معنای حقیقی و اختیار معنای مجازی اصلاً جایز نیست احسنتم ما شیعه قرینه داریم . با نگاه اجمالی به روایاتی که در مورد این قضیه وارد شده خیلی زود مراد شیعه ثابت می شود :
اگر به تفسیر الدر المنثور مراجعه کنید و آن روایات را ملاحظه کنید به این نتیجه خواهیم رسید که این واو ، واو حالیه است و نه عاطفه .
در این کتاب و همچنین در سایر کتاب ها در ذیل آیه ولایت این گونه روایت شده است : تصدق علی و هو راکع (تفسیر ابن ابی حاتم ج 4 ص 1162 ) علی در حال رکوع صدقه داد .
همچنین در روایت دیگری که در الدر المنثور آمده است چنین می خوانیم : أن النبی سأل السائل ، سأل ذلک المسکین الذی أعطاه الإمام خاتمه ، سأله قائلاً : علی أیّ حال أعطاکه – أی خاتم - ؟
قال : أعطانی و هو راکع ؟
پیامبر از فقیری که امام انگشترش را به او بخشیده بود ، پرسید : در جه حالی انگشتر را به تو داد ؟
گفت در حال رکوع آن را به من داد . (الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور ج 3 ص 105 )
آری ، شخص پیامبر (ص) از فقیر می پرسد که در چه حالی علی انگشتر را به تو داد . بنابراین این «واو » حالیه است و هیچ جایی برای این اشکال و احتمال باقی نمی ماند . پس قرینه پنجمت هم باطل می شود .
دارایی حضرت علی : اولا : دوست من دست از لجبازی بردار . ثانیاً : صدقه مستحبی بوده نه واجب که سئوال شما بوجود بیاید ، قرطبی از علمای خودتان در تفسیرش می گوید : از همین آیه یعنی جمله و یوتون الزکاه و هم راکعون استفاده می شود که بر صدقه مستحب نیز کلمه زکات اطلاق می گردد
اسماعیل قنوی در حاشیه خود بر تفسیر بیضاوی می نویسد : همانا صدقه مستحب نیز زکات نامیده می شود ، گرچه متبادر از زکات ، صدقه واجب است ؛ زیرا وجه تسمیه صدقه واجب به زکات ، در مستحب نیز موجود است . ( حاشیه قنوی ج 6 ص 249 )
ثالثاً : نمی توان شأن نزول آیه را که درباره حضرت علی است نادیده بگیری
پس قرینه هفتمت هم پخ میشه اما قرینه هشتمت خوب نگفتند؛ تو در حال رکوع صدقه بده به نماز که خدشه ای وارد نمیشه اخوی مستحبِ زور نزن ، اصل داستان که صحت داره . بقول خودت از اینم بگذریم .
قرینه نهمت اصلا بار علمی نداره البته هیچ کدام از شبهاتت بار علمی نداره . اخوی من خودم عرب زبان هستم و زبان مادریم عربی الکی با قواعد عربی بازی نکن تو اگه راست می گی اجماعی که علماتون گفتن رو جواب بده .
از اینم بگذریم .
امام علی و حضور قلب : اولا : این آیه بعد از وقوع عمل نازل شده و سیاق آن سیاق مدح است . ولذا آیه دلالت دارد که این عمل حضرت در نماز مورد مدح و ستایش خداوند است .
ثانیا : عمل کم در حال نماز هرگز به نماز ضرری نمی رساند ، همان گونه که علمای شیعه و سنی به آن تصریح کرده اند .
نسفی می گوید : آیه دلالت دارد بر این که انسان می تواند در حال نماز صدقه دهد ، و این که فعل قلیل هرگز مفسد نماز نیست . (تفسیر نسفی ج 1 ص 289)
و نیز اسماعیل قنوی در حاشیه خود بر تفسیر بیضاوی می نویسد : بنابراین ، آیه دلیل بر این است که فعل قلیل در بین نماز ، هرگز موجب بطلان نماز نخواهد شد . ( انوار التنزیل ج 6 ص 349)
ثالثا : خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید : « فنادته الملائکه و هو قائم یصلی فی المحراب أن الله یبشرک بیحیی ... »(آل عمران /39) در این خداوند می فرماید : ملائکه در حال نماز به حضرت زکریا بشارت به فرزند دادند ، اگر این بشارت مضرّ به حضور قلب در نماز است ، در مورد آیه ولایت نیز چنین خواهد بود !!!
رابعا : دستگیری از نیازمند با اعطای صدقه ، عبادت است که در ضمن عباداتی دیگر (نماز) صورت گرفته و با آن ناسازگار نیست . آنچه که با روح نماز منافات دارد توجه به غیر خدا است ، و دستگیری از نیازمند در راستای عبادات او است . خداوند متعال می فرماید :« ألم یعلموا أن الله هو یقبل التوبة عن عباده و یأخذ الصدقات و أن الله هو التواب الرحیم » (توبه /104)
قرآن در این آیه تصریح می کند که تنها خدا صدقات را اخذ می کند ... بنابراین اعطای صدقه که در راه خدا و برای خدا و گیرنده اش هم خود خدا است ، با نماز هیچ گونه منافاتی ندارد .
از اینم بگذریم
واژه إنما من که نفهمیدم از کجا این تعریف را برای أنما آوردی شاید قواعد زبان عربی جدیدی نوشته اید الله اعلم .
در پاسخ می گم : کلمه «انما» از ادوات حصر و مفاد آن اثبات و نفی است ؛ یعنی حکم را بر آنچه پس از انما ذکر شده اثبات می کند و از آنچه ذکر نشده نفی می کند . وقتی گفته می شود :« انما زید عالم » مفاد آن این است که زید دارای صفت علم است و صفت کمال دیگری ندارد.
خطیب قزوینی در « تخلیص المفتاح » گفته است :«یکی از راه های حصر ، کلمه انما است ؛ چنانکه در حصر موصوف بر صفت گفته می شود : انما قائم زید ؛ زیرا کلمه انما دربر دارنده معنای ما و الا ؛ یعنی نفی و استثناء است .
علمای نحو گفته اند : انما آنچه را که بعد از آن امده است اثبات ، و آنچه را که نیامده نفی می کند ...» (مختصرالمعانی ص82 و83 باب القصر )
بنابراین ، کلمه انّما بر ولایتی خاص دلالت می کند ، ولایتی که به خداوند ، پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و بر کسی که با صفات مذکور در آیه توصیف شده است.
اما گفتی که : گاهی بر اولویت او برای خلافت چنین استدلال شده که او پسر عموی پیامبر صلى الله علیه وسلم بوده است. و از سایر خلفا به آن حضرت نزدیکتر بوده است پس اگر از راه وراثت هم باشد او سزاوارتر است از شما می پرسم چه کسی این حرف را زده چه کسی گفته بحث امامت یک بحث وراثتی است ؟
این که عقیده ما شیعه نمی باشد چون اعتقاد ما این است که امام را خدا تعیین میکند این چه ربطی به وراثت دارد ؟
پس بار دیگر هم می گویم : جمعا 48 نفر از علمای درجه یک اهل سنت عمری در کتابهای خود این آیه را در مورد امام علی علیه السلام می دانند.
با وجود این تعداد از علماء که کم هم نیستند فکر کنم دیگر جای هیچ شک و شبهه باقی نمی ماند .مگر برای کور دلان و کوته اندیشان بی خرد و سبک مغز و لجباز
حدیث غدیر
این داستان را که ماشیعه قبول نداریم ولی لطف بفرما سئوالات زیر را جواب بده :
1- اگر واقعا داستانی که نقل کردی حقیقت دارد پس چرا مردم بالخصوص شیخین آمدن تبریک گفتن ؟مردم پس از انجام مراسم ،به امیرمومنان حضرت علی علیه السلام تهنیت ها گفتند.آشکاراست که این شادباش در صورتی صحیح به نظر می رسد که در آنرزو حضرت علی (ع)از سوی خدا وپیامبر (ص) ، به مقامی بلندرسیده باشد.جزدراین صورت ، تهنیت معنا نداشت. ازجمله کسانی که به امام علی (ع) در روز غدیر تهنیت گفتند شیخین ابوبکر و عمر می باشند .کسانی که به این واقعیت اشاره کرده اند ، الف- الحافظ أبوبکر عبدالله بن آبی شیبة در المصنف خود 12/78ح12167
ب- امام حنابله احمد بن حنبل در مسند خود 5/355ح18011
ج- الحافظ ابوجعفر محمد بن جریر الطبری در تفسیرش 3/428
و ... قریب به شصت تن از بزرگان اهل سنت به این واقعیت اقرار کرده اند( اگه دوست داشتی همه ی مدارک را برایت بنویسم )
2- آیه ی : یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس. به گواهی دانشمندان اهل تسنن ،این آیه در روز غدیر ، درباره ی مسأله ی جانشینی حضرت علی (ع) فرود آمده است
بنوان مثال:طبری در تفسیر این آیه و حسکانی در شواهد التنزیل 1/255ح249 و فخرالدین رازی در تفسیر خود ذیل آیه و جلال الدین سیوطی در الدر النثور 3/116و ... مجموع کسانی که به این واقعیت اقرار کرده اند سی تن می باشند .
سئوال زیاد است همین دوتا را جواب بدی بسه البته مثل جریان سئوالات انحراف قرآن نشه که کسی جواب نداد






منجی یکشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:37 ب.ظ

اگر اسلام دین آزادی است پس چرا کسی که تازه بدنیا آمده و هنوز حلال و حرام را نمیداند و فقط به خاطر اینکه پدر مادرش مسلمان هستند او هم مسلمان میشود و بعد وقتی میفهمد که اسلام دین باطل است و دین خود را تغییر میدهد با کشته شود این است آزادی در عقیده؟

علوی یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:07 ب.ظ

ممنون
دلایل دیگری نیز وجود دارند که شایستگی علی را بر حکومت از دیگران ترجیح می دهد یکی اینکه مدیریت و سیاست علی مرتضی بگونه ای بود که برای هیچ بشری قابل تحمل نبود همانگونه که دیدیم زمانی که ایشان خلیفه بودند تمامی مردم حتی برادرش عقیل و حتی وزیرش ابن عباس و همه ملت از کنارش فرار نمودند تنها فرزندانش از یر مجبوری ایستادند.

علی لاچینی پنج‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:52 ب.ظ

برادران و خواهران گرامی ، می دانیم که قابیل هابیل را کشته است. تصور کنید که از بدو پیدایش بشر بر روی زمین انسانها دو دسته می شدند: هابیلیان و قابیلیان و هر کدام که زورش می رسید آن دیگری را می کشت. آیا این است فلسفه وجودی بشر. مگر الله نمی فرمایند که " و لا تزرو وازره وزر اخری".

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد