فریاد علی(ع)

فریاد علی(ع)

صدای تو پس از ۱۴۰۰ سال هنوز می آید
فریاد علی(ع)

فریاد علی(ع)

صدای تو پس از ۱۴۰۰ سال هنوز می آید

در پاسخ افسانه شهادت...!14

دستگیرى حضرت على(علیه السلام)

حادثه هجوم به درون خانه و مضروب ساختن حضرت فاطمه(علیها السلام)در چند لحظه و به سرعت اتفاق افتاد به استناد منابع معتبر اهل سنت خروج حضرت على(علیه السلام) از خانه به صورت عادى و مسالمت آمیز صورت نپذیرفته بلکه همراه با یورش جمعى در مرحله دستگیرى در میان خانه و قهر، اجبار و تهدید در هنگام کشاندن حضرت على(علیه السلام) به بیرون خانه بوده است. این حادثه را در میان منابع مختلف پى مى گیریم:

منابع اهل سنت:

«بلاذرى» در کتاب «انساب الاشراف» مى نویسد:

«بعث ابوبکر عمر بن الخطاب الى علّى حین قعد عن بیعته و قال ایتنى به باعنف العنف».(1) چون على(علیه السلام) از بیعت با ابوبکر سرپیچى نمود، ابوبکر به عمر دستور داده بود که برود و على(علیه السلام) را با خشونت هر چه تمام تر بیاورد.

«ابن قتیبه» در کتاب «الامامة و السیاسة» مى نویسد:


«... فلما سمع القوم صوتها و بکائها انصرفوا باکین، و کادت قلوبهم تنصدع و اکباد هم تنفطر، و بقى عمر و معه قوم، فأخرجوا علیاً فمضوا به الى ابى بکر... چون مردم صداى فاطمه(علیها السلام) و گریه او را شنیدند گریان بازگشتند نزدیک بود که دلها پاره و جگرها سوراخ شود. اما عمر و عده اى دیگر همراه او ماندند. على(علیه السلام) را بیرون کشیده و مى دواندند تا به نزد ابوبکر آوردند».(2)

«ابوبکر جوهرى» در کتاب «السقیفه» با ذکر سند آورده است:

«... ثم دخل عمر فقال لعلى: قم فبایع، فتلکّأ و احتبس، فأخذ بیده، و قال: قم فأبى ان یقوم،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ انساب الاشراف، بلاذرى، ج1، ص587.

2 ـ الامامة و السیاسة، ابن قتیبه، ج1، ص13 ; اعلام النساء، عمر رضا کحاله، ج4، ص115.


 

فحمله و دفعه کما دفع الزبیر ثم امسکهما خالد و ساقهما عمر و من معه سوقاً عنیفاً، و اجتمع الناس ینتظرون، و امتلات شوارع المدینه بالرجال، و رأت فاطمه ما صنع عمر؟ فصرخت و ولولت معهانساء کثیر من الهاشمیات و غیرهن، فخرجت الى باب حجرتها، و نادت: یا ابابکر! ما أسرع ما اغرتُم على اهل بیت رسول الله! و الله لااکلم عمر حتى ألقى الله».(1) سپس عمر داخل خانه آمد و به على(علیه السلام) گفت: برخیز و بیعت کن! على(علیه السلام)سرپیچى کرد و خوددارى نمود. عمر دست او را کشید و گفت: برخیز! اما على(علیه السلام) از برخاستن خوددارى مى کرد. آن گاه بر او حمله کردند و به سختى و زور همان گونه که با زبیر رفتار کردند او را نیز بیرون آورده، خالدبن ولید (دست) آنها را بست و عمر و همراهانش آن دو را با خشونت کشان کشان مى بردند. در کوچه ها ازدحام جمعیت شده و مردم براى تماشا جمع شده بودند. فاطمه(علیها السلام) تا درب خانه آمد و فریاد زد: اى ابابکر! چه زود بر خاندان رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) هجوم آوردید، به خدا سوگند که تا هنگام مرگ با عمر سخن نخواهم گفت.

«ابن عبدربه» در کتاب «العقد الفرید» و «قلقشندى» در کتاب «صبح الاعشى» و «ابن ابى الحدید معتزلى» در کتاب «شرح نهج البلاغه» متن نامه اى از معاویه به على بن ابیطالب(علیه السلام) را آورده اند که معاویه در آن نامه شرایط و وضعیت حضرت على(علیه السلام) را در بیعت اجبارى با ابوبکر به عنوان طعنه و تحقیر به او یادآور شده است. معاویه مى نویسد:

«... و تلکأت فى بیعته حتى حملت الیه قهراً تساق بخزایم الاقتسار کما یساق الجمل المخشوش...»(2)

به زور مجبور به بیعت شدى، تا این که با ریسمان بسته همچون شترى که مهار بر بینى اش کشیده باشند تو را کشان کشان براى بیعت بردند...

عجیب این است که «ابن ابى الحدید» در عین این که خودش این روایت را نقل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ السقیفة، ابوبکر جوهرى، به نقل از ابن ابى الحدید، ج6، ص49.

2 ـ العقد الفرید، ابن عبدربه، ج2، ص285 ; صبح الاعشى، قلقشندى، ج1، ص228 ; شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج15، ص186.


 

کرده امّا در جایى دیگر از کتابش به قصد تنزیه و تبرئه عمربن خطاب و گروهش اظهار نظر کرده مى نویسد:

«فامّا الامور الشنیعة المستهجنة التى تذکرها الشیعة من...و جعل فى عنق على(علیه السلام) حبل یقاد به و هو یعتل، و فاطمة خلفه تصرخ و تنادى بالویل و الثبور... لااصل عند اصحابنا. انما هو شئ تنفرد الشیعة  بنقله».(1)

امّا کارهاى زشت و ناپسندى که شیعه بازگو مى کنند از قبیل آن که به گردن على(علیه السلام)ریسمانى انداختند و او را مى کشیدند و فاطمه(علیها السلام) پشت سر او فریاد مى زد و واویلا مى کرد، همه اینها نزد اصحاب و مکتب ما بى اساس هستند... این گونه داستانها را فقط شیعیان نقل مى کنند.

گویا «ابن ابى الحدید» فراموش کرده است که خودش عبارت «اقتسار بالخزایم: ریسمان بستن» و تمثیل «جمل المخشوش: شترى که بر بینى اش مهار زده باشند» را در کتابش آورده علاوه بر او دیگرانى از علماى اهل سنت نیز به این مطلب تصریح کرده اند که ما تعدادى از آنها را ذکر کردیم.

بر خلاف آنچه که جناب عبدالعزیز نعمانى در مقاله خویش «ابن ابى الحدید» را شیعه معرفى نموده، همین اظهار نظر «ابن ابى الحدید» بطلان این انتساب را نشان مى دهد چرا که مى گوید:

«کارهاى زشت و ناپسندى را که شیعه بازگو مى کند» یا «همه اینها نزد اصحاب و مکتب ما بى اساس است... این گونه داستانها را فقط شیعیان نقل مى کنند».

از این قبیل اظهارات در کتاب «ابن ابى الحدید» بسیار است که نشان مى دهد معتقدات او باعقاید شیعه مخالف مى باشد. از جمله وى در همان آغاز کتابش  مى نویسد:

«اتّفق شیوخنا کافة رحمهم الله، المتقدمون منهم و المتأخرون، و البصریون و البغدادیون

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج2، ص60.


 

على أن بیعة ابى بکر الصدیق بیعة صحیحة شرعیة».(1) همه اساتید مکتب ما (معتزله) اعم از متقدمان، متأخران، بصریان و بغدادیان بر صحت شرعى بیعت با ابوبکر متفق هستند; در صورتى که هیچ شیعه اى چنین اعتقادى ندارد.

او در جایى دیگر مى گوید:

«برخلاف آنچه که شیعه امامیه گمان مى کنند هیچ نص صریحى مبنى  بر  جانشینى و خلافت على بن ابیطالب(علیه السلام) از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)نرسیده است».(2)

این جمله نیز مخالفت او را با مکتب شیعه نشان مى دهد.

آنچه که صحیح است این که او در فقه برمذهب شافعى و در اصول در مکتب معتزله بوده است.

 

منابع شیعه:

«شیخ مفید» در کتاب «الاختصاص» مى نویسد:

«... فدخلوا على على(علیه السلام) و اخرجوه ملبباً».(3)

... بر على(علیه السلام) هجوم آوردند، او را با ریسمان برگردن از خانه بیرون  کشیدند.

«عیاشى»، «فیض کاشانى»، «سید بحرانى» و بسیارى دیگر از بزرگان شیعه جریان دستگیرى حضرت على(علیه السلام) را با همین بیان یا شبیه به آن ذکر کرده اند.(4)

در کتاب «رجال کشى» در روایتى با ذکر سلسله سند به نقل از امام صادق(علیه السلام)آمده  است:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج1، مقدمه.

2 ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج2، ص59. «أنه لم یکن هناک نص صریح و مقطوع کما تزعم الامامیة، فانهم یقولون: أن رسول الله(صلى الله علیه وآله وسلم) نص على امیرالمؤمنین».

3 ـ الاختصاص، شیخ مفید، ص186.

4 ـ تفسیر عیاشى، ج2، ص67 ; البرهان فى تفسیر القرآن، سیدهاشم بحرانى، ج2، ص93 و نوادر الاخبار، فیض کاشانى، ص183.


 

«لما مروا بامیرالمؤمنین(علیه السلام) و فى رقبته حبل الى زریق ضرب ابوذر بیده على الاخرى فقال: لیت السیوف قد عادت بأیدینا ثانیة».(1)

وقتى که على(علیه السلام) را باریسمان برگردن به جانب ابوبکر مى بردند، ابوذر با حسرت دستها را برهم زد و گفت: اى کاش یک بار دیگر شمشیرها در دست ماقرار مى گرفت!...

به استناد روایات منقول از اهل سنت و شیعه مسلم است که دستگیرى حضرت على(علیه السلام) همراه با حمله و مقاومت و برخورد بوده است. آن گونه که از بیان مورخین مشهود است لحظات حضور مهاجمان در خانه حضرت على(علیه السلام) لحظاتى متشنج و پر تنش بوده است. خروج حضرت على(علیه السلام) از خانه جز به قهر و غلبه صورت نپذیرفته، او را کشان کشان به جانب ابوبکر برده اند. اینها باز هم نمونه اى از همان رفتارهایى است که بى اساس بودن ادعاى آقاى نعمانى نویسنده مقاله را مبنى بر «روابط دوستانه حضرت على(علیه السلام) و عمر» نشان مى دهد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ رجال کشى، ص6، رقم12.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد