فریاد علی(ع)

فریاد علی(ع)

صدای تو پس از ۱۴۰۰ سال هنوز می آید
فریاد علی(ع)

فریاد علی(ع)

صدای تو پس از ۱۴۰۰ سال هنوز می آید

تیجانی را بهتر بشناسیم

مشروح مصاحبه فارس با علامه تیجانی سماوی
  
 محمد تیجانی السماوی در ایران با کتاب «آنگاه هدایت شدم» شناخته می‌شود کتابی که شرح چگونگی شیعه شدن وی را از مذهب مالکی اهل تسنن روایت کرده است، تیجانی اما به جز آنکه در دعوت به مذهب حقه جعفری کوشا است و خود تصریح می‌کند که این کار تمام زندگیش است دارای ابعاد شخصیتی برجسته و درس‌آموزی است.
محمد تیجانی السماوی که 70 سالگی خود را پشت سر می‌گذارد، مدرک دکترای خود را از سوربن اخذ کرده و به فرانسه مسلط است، تیجانی به شدت با قشری‌گری مخالف است و جوانان مسلمان را به مطالعه و کند و کاو در دین دعوت می‌کند.

فارس: لطفا خود را به اختصار معرفی کنید؟
تیجانی: به اختصار! همه زندگی‌ام به اختصار بوده، حتی ولادتم به اختصار بوده است؛ درود و سلام بر خاتم انبیاء محمد مصطفی صلی‌الله علیه و آله و سلم و آل پاکش، با درود و سلام بر شما و همه شنوندگان در همه نقاط جهان، درباره زندگی مختصرم باید بگویم من محمد‌التیجانی السماوی از جنوب تونس هستم و همواره می‌گویم اصلا‌ عراقی‌‌ام و در تونس متولد شده‌ام.
اصل ما از «سماوه» عراق و از عراقی‌هایی هستیم که در زمان عباسیان از ترس کشتار به شمال آفریقا مهاجرت کردند.

فارس: از تحصیلاتتان بگویید.
تیجانی: تحصیلات آغازین خود را طی دو یا سه سال در یکی از شعبه‌های دانشگاه زیتونه گذراندم و پس از استقلال تونس و بسته شدن دانشگاه زیتونه به مدارس فرانکو عربی (فرانسوی عربی) رفتم و پس از فراغت از تجصیل برای طی مدارج علمی بالاتر وارد دبیرستان شدم و به تحصیل در مرحله پیش‌دانشگاهی پرداختم.
در پایان این دوره، استادیار مؤسسه پیش‌دانشگاهی شهر «یوبسای» شدم و حدود 17 سال به تدریس پرداختم و پس از آن از وزارت آموزش و پرورش درخواست مرخصی کردم تا در فرانسه به تحصیل بپردازم و وارد دانشگاه «سوربن» و مؤسسه تحصیلات عالی در پاریس شدم و بیش از 8 سال به بررسی و تطبیق میان ادیان؛ ادیان توحیدی سه‌گانه پرداختم و پس از گرفتن لیسانس تحقیقات تخصصی در این زمینه از دانشگاه سوربن فارغ‌التحصیل شدم و نیز موفق شدم در رشته فلسفه و علوم انسانی و پس از آن در رشته تخصصی تاریخ و مذاهب اسلامی از این دانشگاه دکترای درجه 3 و سپس دکترای بین‌المللی بگیرم.

فارس: تز دکترایتان چه بود؟
تیجانی: نام تز دکتری من در این دانشگاه، «اندیشه اسلامی در نهج‌البلاغه» اثر امام علی (ع) بود. شما به نهج‌البلاغه و ارزش زبانی و ادبی آن آگاه هستید. ترجمه این کتاب به زبان فرانسه بسیار سخت است زیرا حتی شارحان و مفسران عرب نیز در شرح و تفسیر واژه‌ها و جملات امام علی (ع) با سختی‌هایی برخورد کرده‌اند تا آنجا که ابن ابی الحدید گفته است این کتاب و سخنان آن بالاتر از سخن مخلوق و پایین‌تر از سخن خالق است. من نیز در ترجمه این کتاب به زبان فرانسه با دشواری‌های بزرگی روبرو شدم زیرا در سوربن رساله دکترا جز به این زبان پذیرفته نمی‌شد. پس از این دوره، یک سال در دانشگاه سوربن و 3 سال هم در مؤسسه بالزاک در پاریس به تدریس پرداختم و بعد از آن به نوشتن و تالیف روی آوردم که تاکنون 11 کتاب تالیف کرده‌‌ام. اولین این کتاب‌ها، کتاب معروف «سپس هدایت شدم» است که به 14 زبان دنیا ترجمه شده و نام آخرین آنها این است، «دعوت کننده به سوی خدا را اجابت می‌کنم.»

فارس: در کدام یک از مذاهب اهل سنت بودید و نقطه تحول و عاملی که باعث شد به مذهب شیعه دوازده امامی گرایش یابید و کتاب معروف «آنگاه هدایت شدم» را بنویسید چه بود؟
تیجانی: این گرایش، داستانی طولانی دارد که در کتاب مذکور به بیان آن پرداخته‌‌ام، اما در اینجا آن را به اختصار می‌گویم. من در سال 1964 در کنفرانسی مربوط به عرب‌های مسلمان در مکه شرکت کردم به همین خاطر تحت تاثیر وهابیت بودم از همین جا به این مذهب گرایش یافتم اما وقتی که تصمیم گرفتم به عربستان بروم و حج عمره را به جای آورم در کشتی با یکی از شیعیان آشنا شدم که در بغداد استاد دانشگاه بود.

فارس: از دیدار با این عالم شیعه بیشتر بفرمایید.
تیجانی: این دیدار سودمند بود زیرا وی عامل ارتباط من با علمای نجف و آشنایی با آنان شد و از طریق ایشان دریافتم آنچه درباره شیعیان گفته می‌شود همه خرافات و سخنان بیهوده و تبلیغات است. پس از این، به بحث با آنان پرداختم و این بحث سه سال طول کشید، پس از این سه سال بحث، دقت و مقایسه دریافتم مذهب اهل بیت مذهب صحیح است و شیعیان به خاطر پیروی از اهل بیت برحق و در راه حق‌اند به همین دلیل شیعه را پذیرفتم و به آن روی آوردم و آغاز به تبلیغ و نشر آن کردم و به نوشتن در این زمینه پرداختم تا اهل بیت را بدین شیوه که من کشف کردم و دریافتم معرفی کنم.

فارس: یعنی یک شیوه علمی برای انتخاب دین؟
تیجانی: بله! این شیوه آشنایی من با اهل بیت برخلاف کسانی که شیعه به دنیا می‌آیند و برخلاف کسانی که آن را به ارث می‌برند، تقلیدی و موروثی نبود بلکه از شیوه‌‌ای کاملا علمی و از طریق بحث و بررسی حاصل شده بود. من معتقد به مذهب مالکی بودم و جعفری شدم یعنی به مذهب امام جعفر صادق (ع) روی آوردم زیرا دریافتم مذهب جعفری مذهب حق است و این، پس از 3 سال بحث و بررسی به دست آمد.

فارس:یکی از دوستان اهل تسنن من در دوره دانشجویی که اهل جزایر کومور بود می‌گفت استاد تیجانی پس از گرایش به شیعه و تالیف کتاب «آنگاه هدایت شدم» کتاب دیگری نوشته و در آن به مذهب اهل سنت بازگشته آیا این را تایید می‌کنید؟
تیجانی: اینها همه تبلیغات سعودی‌ها و وهابی‌ها است، زیرا انسان وقتی در دعوت و مذهب خود قوی باشد، درباره او حرف و حدیث و شبهات زیادی به وجود می‌آید. من از این دست افراد بودم با گرایشم به شیعه سر و صدای زیادی ایجاد کردم و باعث شدم شبهات زیادی به وجود بیاید. ابتدا مرا انکار کردند و گفتند این کسی که نامش بر روی کتاب آمده شخصیتی خیالی است که وجود خارجی ندارد و کتاب را علمای شیعه نوشته‌اند و نام خیالی با عنوان تیجانی سماوی بر آن گذاشته‌اند. که این ماجرا بسیار طولانی است و قصه‌های زیادی دارد. سپس گفتند این کتاب حاصل کار اسرائیلی‌ها است. تا مردم را در برابر دین خود دچار تردید کنند. گاهی هم گفتند تیجانی پس از اعلام تشیع، مرتد شده و نیز گفتند او نه شیعه و نه سنی است. من به شکر خدا بر اصل خود ثابت هستم و علاوه بر این به دعوت خود به تشیع ادامه می‌دهم و این دعوت پایان‌پذیر نیست.

فارس: درباره تشیع چند اثر دارید؟
تیجانی: در حال حاضر 11 کتاب برای نشر و گسترش مذهب اهل بیت و دفاع از آن نوشته‌‌ام و در آنها به بیان حقانیت آنها و وفادارای به آنها که بسیاری از اهل سنت از آن غافلند پرداخته‌‌ام و به یاری خدا بی‌هیچ کاستی و کوتاهی به این امر ادامه می‌دهم. خلاصه باید گفت آنچه علیه من گفته شده همه تبلیغات است.

فارس: مهمترین عالم شیعه که بر شما تاثیر گذاشته چه کسی بوده است؟
تیجانی: مهمترین عالمی که بر من تاثیرگذاشت «محمد باقر صدر» بود که مدتی طولانی با وی زندگی کردم و با او بسیار بحث و تبادل نظر کردم که شرح آن در کتاب «آنگاه هدایت شدم» آمده است. ایشان نمونه و الگوی بزرگی در اخلاق بود و بیش از هر چیز مرا با اخلاق پسندیده و تواضع خود و پس از آن با علم خویش جذب کرد زیرا بسیار عالم بود و برای هر سؤالی که می‌شد از قرآن و سنت نبوی پاسخ‌های قانع کننده‌ای داشت و بسیار بر عقل و خرد تکیه داشت. من همیشه می‌گویم اولین بار و بیش از عالم دیگری از محمدباقر صدر تاثیر پذیرفته‌ام. پس از صدر نیز تحت تاثیر شرف‌الدین موسوی در کتاب «المراجعات» و «النص و الاجتهاد» و بسیاری از تالیفاتش بوده‌ام.

فارس: شما با امام موسی صدر هم ملاقات داشته‌اید؟
تیجانی: خیر! با ایشان ملاقاتی نداشته‌ام.

فارس: از نظر شما مهمترین مساله فرهنگی جهان اسلام چیست؟
تیجانی: مهمترین مساله فرهنگی جهان اسلام از نظر من وحدت و اتحاد مسلمین است و ترک نژادپرستی، تعصب، کشمکش و درگیری میان مسلمانان بهترین راه رسیدن به وحدت است.

فارس: بیشتر توضیح می‌دهید؟
تیجانی: البته! بسیار دردناک است که می‌شنویم این روزها «قرضاوی» و امثال او دست به اقداماتی می‌زنند. «قرضاوی» که از علمای مشهور است و میلیون‌ها مسلمان به سخنان و اظهارات وی گوش می‌کنند و الجزیره او را قطب ربانی جهان اسلام معرفی می‌کند، مدتی است به شیعیان حمله می‌کند و درگیری‌های طایفه‌ای را به راه می‌اندازد. مهمترین مشکل از نظر من این است که برادران ما در میان علمای اهل سنت باید با این حقیقت آشنا شوند و حداقل بحث و بررسی مذهب شیعه را بپذیرند و با حق و حقیقت به این امر بپردازند و تحت تاثیر تبلیغات و اظهارات خارج از آن مانند همین «قرضاوی» که می‌گوید قرآن شیعیان با قرآن ما تفاوت دارد، قرار نگیرد.
مشکل بعدی همین اختلافات و درگیری‌های طایفه‌ای است که برخی علما به راه می‌اندازند و فتوی می‌دهند که برای پیروزی حزب‌الله حتی نباید دعا کرد زیرا اعضای آن شیعه‌‌اند. این مهمترین مشکل فرهنگی است که در روند حرکت جهان اسلام و رشد و نمو آن خلل ایجاد می‌کند و ملت‌ها و امت اسلامی را از پیشرفت و شکوفایی باز می‌دارد.

فارس: علت این اختلافات و کینه‌ورزی‌ها چیست؟
تیجانی: اینها همه برخاسته از نوعی جمود فکری، عقب‌ماندگی ذهنی و پذیرش شایعات بدون تحقیق است در حالی که خداوند تعالی به ما در این باره هشدار داده و فرموده است «یا ایهاالذین آمنوا اذا جاءکم فاسق بنبا فتبینوا ان تصیبوا قوما بجهالة فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین» با وجود این، مسلمین بر هیچ تحقیقی و بدون آنکه برای تمییز میان حق و باطل تلاش کنند، شایعات را می‌پذیرند. اما با وجود این همه هیاهو که از این جا و آن جا بر می‌خیزد، فرد با بصیریت و آگاهی، می‌داند که پیروزی نزدیک است و خداوند سبحان هم‌چنانکه وعده کرده، حکمت و تدبیرش در حال نمایان شدن است زیرا او فرموده که نورش را کامل و نمایان خواهد کرد حتی اگر کافران نپسندند.
فارس: وضع شیعیان الآن چگونه است؟
تیجانی: شیعیان اینک وضعیت خوبی دارند زیرا بسیاری از علمای اهل سنت و بسیاری از طلبه‌های سنی مذهب اهل بیت را مطالعه و بررسی قرار می‌دهند و آن را می‌پذیرند و بدان می‌گروند زیرا مذهب اهل بیت پایه و اساس و مذهب حقیقی اسلام است و هر آنچه جز این مذهب باشد، انباشته و پیرایه‌ای از سخن است که سیاست وارد آن شده و سیاست همچنانکه می‌دانید همه چیز را فاسد می‌کند.
یکی از پیشینیان گفت خداوند سیاست و سیاستمداران را لعنت کند زیرا سیاست در هر چیز وارد شود آن را فاسد می‌کند.
فارس: یعنی شما به جدایی دین از سیاست معتقدید؟
تیجانی: منظور من انحراف سیاسی است، سیاست اموی -عباسی که اعتقادات دینی را از بین می‌برد و آن را به امور صرفا سیاسی تبدیل می‌کند. برای مثال همین مذهب شیعه که اهل سنت می‌خواهند آن را تنها گریش سیاسی معرفی کنند و می‌گویند تشیع تنها پس از شهادت امام حسین (ع) به وجود آمده است در حالی که شیعیان از زمان پیامبر (ص) معروف بوده‌‌اند زیرا خود پیامبر به حضرت علی (ع) اشاره کرد و گفت تو و شیعه‌ات و این در زبان عربی یعنی دوستداران و یاری کنندگان تو. این در قرآن هم آمده است.
اهل سنت می‌خواهند شیعه را گریشی صرفا سیاسی معرفی کنند به همین خاطر می‌گویند زمانی که یزید با امام حسین (ع) جنگید طایفه‌ای برخاستند تا انتقام بگیرند به همین خاطر شیعه مساله‌ای کاملا سیاسی است و به دین و اعتقاد ربطی ندارد در حالی که ما می‌گوییم نه شیعه مساله‌ای اعتقادی و از اصول اسلامی است پیش از آنکه سیاسی باشد.

فارس: هدف نهایی اینها چیست؟
تیجانی: آنان می‌خواهند چهره اعتقادات دینی ما را خدشه‌دار کنند و آن را با امور سیاسی مرتبط بدانند زیرا امور سیاسی ثابت نیست و دائما در حال تغییر است و سیاست غالبا نیرنگ، نفاق و امور بیهوده است اما امور دینی بر پایه متون الهی، قرآنی و نبوی استوار است و کسی نمی‌تواند آن را تغییر دهد، یا چیزی دیگری را جایگزین آن کند.
فارس: نظر شماره درباره شیعیان ایران در مقایسه با شیعیان عرب و دیگر کشورها چیست؟
تیجانی: قطعا میان آنها تفاوت‌هایی وجود دارد. البته میان اصول و فروعی که بدان معتقدند تفاوتی وجود ندارد اما ناگزیر آنچه شیعه فارسی از آن پیروی می‌کند با آنچه شیعه عرب تبعیت می‌کند و نیز اعتقادات این دو تا حدی با هم تفاوت دارند که این خود برخاسته از درک متون عربی توسط شیعیان ایرانی است. زیرا از آنجا که زبان شیعیان ایران فارسی است آنان نمی‌توانند آن را تمام و کمال درک کنند و به عبارت دقیق‌تر شیعیان ایران آن قدر که به خاطر بسیاری از امور روایی تعصب به خرج می‌دهند برای اموری که بر متون و برای مثال متن قرآن استناد دارد، متعصب نیستند.

فارس: ممکن است سخن خود را با مثال روشن کنید؟
تیجانی: مثلا در ایران برخی به خاطر ابولؤلؤ جشن می‌گیرند زیرا او کسی است که عمر بن الخطاب را کشت، این امر فارسی است و عرب به آن اهمیتی نمی‌دهد. من از شیعه با ویژگی عربی آن دفاع می‌کنم.
فارس:چرا از جنبه عربی آن دفاع می‌کنید؟
تیجانی: زیرا همه مردم تلاش می‌کنند شیعه را مذهبی فارسی معرفی و آن را با ایرانی‌ها جا بیاندازند مثلا وزیر امور دینی تونس در کتابی آورده که اصل تشیع فارسی است زیرا فارس‌ها به پادشاهان خود جنبه الوهیت می‌بخشیدند. و اینک آنان با امامان خویش چنین می‌کنند و بدین ترتیب شیعه از طریق فارس‌ها وارد اسلام شده و فارسی است و نیز همسر امام حسین (ع) فارس بوده است.

فارس: یعنی قصد دارید جلوی این انحراف و شبهه دشمنان را بگیرید؟
تیجانی: بله ! من می‌خواهم بگویم شیعه فارسی نیست بلکه حرکت و آغازی عربی داشته است و حتی فارس‌ها و ایرانی‌هایی مانند امام خمینی و آیت‌الله خامنه‌ای سید و از سلاله پیامبرند. من می‌خواهیم بگویم اصل تشیع، تشیع عربی است و شیعیان عرب اصل شیعه‌اند و در صدر اسلام، عمار بن یاسر، مقداد و ابوذر غفاری بودند و در میان آنان سلمان فارسی هم بود. آری شیعه چه بسا از همین‌ها و از اولین صحابه پیامبر آغاز شده اما ایرانی‌ها به آن ویژگی‌های خاصی دادند در حالی که ما می‌خواهیم به مردم بفهمانیم شیعه و تشیع در اصل عربی است و حتی بسیاری از عالمان فارسی و ایرانی اصلشان عربی و از سلاله پیامبر اکرم (ص) بوده است و همین امام خمینی سید و اصلش عربی از سلاله پیامبر بوده اما شرایط اجتماعی و سیاسی آنان را واداشته به ایران سفر کنند و پدر و مادرش او را در ایران به دنیا آوردند و می‌گویند او ایرانی است.
مثلا همین حکیم در عراق یا امام‌موسی صدر و دیگران را نمی‌توان به خاطر شیعه بودنشان ایرانی دانست زیرا آنان به داشتن عمامه سیاه سید و از نسل پیامبرند. مردم باید این را بدانند باید بدانند که اصل شیعه عربی و از پیامبر (ص) است و از طریق اصحاب ایشان جریان یافته است. من در کتابی که اخیرا نوشته‌‌ام آورده‌ام که چه اشکالی دارد پیشوایان عرب‌های سنی فارس باشند در حالی که برعکس ایرانیان فارسی زبان امامانشان همه عربی است و آنها علی بن‌ ابی‌طالب (ع) و نوادگان وی هستند این قضیه دقیقا برعکس است و شیعیان همگی کسانی را امام قرار می‌دهند که اصلشان عربی است و اهل سنت فارس‌ها را امام خود قرار می‌دهند.

فارس: یعنی علمای زبده اهل تسنن ایرانی هستند؟
تیجانی: بله! ابوحنیفه فارسی است. الترمیلی فارس است و ابن ماجه، بخاری، مسلم، غزالی و ابن سینا جزء فارسیان هستند. بسیاری از علما و امامانی که اهل سنت به آنها وفا دارند فارس هستند اما با وجود این تلاش می‌کنند شیعه را به فارس بچسبانند.

فارس: به نظر می‌رسد پس از انقلاب اسلامی، تشیع در جهان منتشر شد؟ نظر شما چیست؟
تیجانی: باید بگویم آری چنین است. برای مثال من و همین شاگردم (اشاره به مرد میانسالی که فارسی هم بلد است) و بسیاری از شیعیان در تونس، تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در انزوا بودیم اما پس از پیروزی انقلاب به رهبری امام خمینی که بسیاری عاشق او بودند، مردم به سؤال درباره شیعه و تشیع پرداختند و بر شکوه و عظمت آنان در تونس افزوده شد. مردم پیش‌ ما می‌آمدند و می‌گفتند امام خمینی شیعه بود و ما می‌خواهیم درباره شیعیان بدانیم. خداوند شیعیان را در مبارزه با شاه یاری کرد و آنان انقلاب اسلامی را برپا داشتند و پس از اینکه مصر از امت عرب خارج شد خداوند فارس‌ها و ایرانی‌ها وارد خط و مدار کرد و این حقیقت است و ریشه‌های تاریخی دارد. وقتی این آیه نازل شد که خداوند قومی دیگر جایگزین شما می کند صحابه از پیامبر و نظر او پرسیدند و پیامبر بر کتف سلمان زد و گفت‌ آنها از قوم این مرد برخواهند خاست.
خداوند آنان را در قرآن ستوده و درباره آنان گفته «اعزاء علی الکافرین أذله علی المومنین یجاهدون فی سبیل‌الله حق جهاد» حتی جنبش اسلامی در تونس در صفحه اول خود مجله خود نوشت: پیامبر ایران را برای رهبری جهان اسلام برگزید.

فارس: انقلاب اسلامی پس از 27 سال امروز چگونه است؟
تیجانی: امروز هم می‌بینیم پیروزی انقلاب اسلامی نقطه عطفی در تاریخ اسلام بوده و شیعیان را در نقاط مختلف جهان یاری کرده است. من هر جا می‌روم شماری از طرفداران، یاران و عاشقان امام خمینی را می‌یابم و وقتی با آنان صحبت می‌کنم به سخنانم گوش فرا می‌دهند، آن را می‌پذیرند و به آسانی به تشیع می‌گروند. این امر پس از جنگ لبنان و مقاومت حزب‌الله به رهبری سیدحسن نصرالله تحقق یافت اینک مردم به سید حسن نصرالله احترام می‌گذارند و این به قول خودش از حسنات امام خمینی است و هم اینک در همه جای جهان اسلام از جاکارتا تا مراکش و غربی‌ترین نقطه مغرب تصاویر او را با خود دارند و به وی اعتقاد دارند و به او به عنوان رهبر، امام و رئیس خود ایمان دارند و بی هیچ ترس و طمعی این را می‌گویند. حتی یک زن مصری در یکی از برنامه‌های تلویزیونی در پاسخ به من گفت خدا را شکر امت عرب مردی را به وجود آورد و معرفی کرد.

فارس: نظرتان راجع به پیروزی حزب‌الله لبنان به رهبری سیدحسن نصرالله چیست؟
تیجانی: این پیروزی بزرگ که حزب الله به رهبری سیدحسن نصرالله به دست آورد باعث شد تشیع دربسیاری از محافل و مراکز اسلامی و حتی محافل متعصب انتشار گسترده‌ای یا بدو آنها با آغوش باز از این مذهب استقلال کنند و اینک به شکر خدا موج هایی عظیم از تشیع ایجاد شده و این به یاری خدا خیر است زیرا خداوند وعده کرده که بر خلاف تلاش کافران، مشرکان و منافقان برای خاموشی نور او، خواسته اش را محقق خواهد کرد و نورش را منتشر خواهد نمود و آنان هر قدر هم که بگویند شیعیان کافر و مشرک و فلان و فلان هستند خداوند به وعده خود که همان انتشار نور خویش و کامل کردن آن است عمل خواهد کرد حتی اگر کافران نپسندند. همچنان که از اول دنیا و آفرینش بر رباط علت و معلول عادت داریم و هر چیزی دلیل و علتی دارد اینک زمان به نفع تشیع است و نور خداوند آمده تا کامل گردد تا همه گیتی و جهان را در برگیرد و امام زمان (عج) که این روزها ولادتش را جشن می‌گیریم و این کنفرانس بزرگ (همایش بین‌المللی دکترین مهدویت) را به یادش برپا داریم ظهور کند.

فارس: نقش و جایگاه ایران را در جهان چگونه ازیابی می‌کنید؟
تیجانی: نقش ایران در جهان بسیار بزرگ و مهم است. من وقتی دیدم محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران و نیز آقای محمد خاتمی به نقاط مختلف جهان می‌روند و با استقبال رو به رو می‌شوند بسیار خوشحال شدم. من از دیدن آنها و مسئولان ایرانی درکویت، مغرب، مصر و عربستان خوشحال شدم و امیدواریم به تونس نیز سفر کنند. این دیدارها و معرفی ایران در هر سطحی چه در سطح اقتصادی و چه در سطح فرهنگی و یا سیاسی و چه در سطح هسته‌ای که با وجود ترس برخی از این کشورها ایران اعلام کرده به آنها به طور رایگان توان هسته‌ای صلح آمیز خواهد داد همه اینها نشان دهنده نقش و جایگاه ایران است و امیدواریم ایران در این سطح و حتی بالاتر از آن قرار گیرد و مسئولان ایرانی از همه کشورها و از همه نقاط جهان عرب دیدار کنند تا به مردم کشورهای عربی و اسلامی اطمینان‌های لازم را بدهند البته آنها به ایران اطمینان دارند. من با بسیاری از آنان دیدار کرده و دیده‌ام که بسیار به آقای احمدی نژاد و سیدحسن نصرالله اشتیاق دارند. زیرا احمدی نژاد بدون ترس از جهانیان اعلام کرد اسراییل باید محو شود زیرا سرزمین‌های عربی و اسلامی را اشغال کرده است و سخنان وی هنوز هم درگوش مردم کشورهای عربی طنین انداز است که به غربی‌ها گفت شما به یهودیان ظلم کرده و به پاکسازی نژاد آنها پرداختید پس ما مسئول این کار نیستیم و ما را مقصر ندانید. این نقش ایران است که در زمینه انتشار تشیع از طریق امام خمینی نیز ایفای نقش کرده است که در این وصیت نامه ایشان نمود یافته است.
فارس: وصیت نامه امام را خوانده‌اید؟
بله: متأسفانه وصیت نامه امام پس از درگذشت ایشان نادیده گرفته شد در حالی که باید با طلا نوشته و در همه نقاط جهان توزیع می‌گردید تا همه مردم بدانند ایشان در این وصیتنامه چه می‌خواهند و به چه چیزی فرا می‌خوانند. من به یاد دارم که دعوت ایشان به جمع شدن مسلمانان زیر چتری بود که پیامبر اکرم (ص) برای آنان گشوده بود و گفته بود من برای شما ثقلین را می‌گذارم: کتاب خدا و عترم اهل بیت را. این حدیث پی درپی از علمای اهل سنت روایت شده و در صحاح هم آمده است باید بر این نکته هم تأکید کرد. ایران در امور سیاسی هم موفق بوده زیرا توانست آمریکا و همه کشورها را شکست دهد و بر آنها غلبه کند و اینک کشورها خواستار مذاکره با ایران و بازگشت به میزمذاکرات هستند و ایران بی هیچ بازگشتی به غنی سازی اورانیوم می‌پردازد و این را اعلام کرده است. اگر هر کشور عربی بود از تهدیدات می‌ترسید اما ایران اعلام کرد که از هیچ تهدیدی بیم ندارد و به کار خود ادامه می‌دهد و این همه مسلمانان جهان را خوشحال می‌کندو آنان در حال حاضر به ایران افتخار می‌کنند به ویژه وقتی که رزمایش‌های نظامی این کشور و سلاح‌های ساخت آن را می‌بینند و نیز این احساس افتخار به ایران با مشاهده مقاومت حزب الله دربرابر اسراییل بیشتر شد. این شاگرد ایران درس بزرگی به جهان داد زیرا جنگ اخیر لبنان و مقاومت این کشور و حزب الله تنها در برابر اسراییل نبود بلکه در برابر همه جهان و در واقع جنگ جهانی بود چون آمریکا، آلمان، فرانسه و انگلیس و هه کشورهای عربی در آن شرکت کردند و در پنهان و آشکارا علیه حزب الله و لبنان اقدام کردند اما در نهایت حزب الله پیروز شد و با یاری خدا «کم من فئه قلیله غلبت فئة کثیره» تحقق یافت و خداوند همواره با صابران است.

فارس: درحال حاضر بحث دین و مدرنیته مطرح است و برخی معتقدند دین به ویژه دین اسلام نمی تواند با مدرنیته آنچنان همسویی داشته باشد. نظر شما با توجه به اینکه در زمینه دین و فلسفه مطالعه و تخصص داشته اید در این باره چیست؟
تیجانی: دین اسلام جامد نیست بلکه دین متحول و دارای قابلیت تحول و پیشرفت است. خداوند سبحان می‌فرماید کل یوم هو فی شأن این نشان دهنده آن است که این دین همواره در حال تجدید و تحول است و حضرت علی فرمود:«فرزندان خود را به شیوه‌ای متفاوت از آنچه خود تربیت یافتید تربیت کنید زیرا آن در دوره‌ای متفاوت از دوره شما زندگی می‌کنند.» این سخن نشان از تجدید و تحول دارد اما اصول ثابت حکم دیگری دارد و در مذهب اهل بیت نمی‌توان در اصول ثابت و در آنچه درباره آن متن روشن آمده اجتهاد جایز نیست بلکه اجتهاد در اموری است که نص صریح درباره آنها وجود ندارد. پیامبر اکرم (ص) فرمود «خداوند درباره برخی امور و مسائل سکوت اختیار کرد و این به خاطر جهل یا فراموشکاری او نبود بلکه از سر رحمت به شما چنین کرد و بر دوش شما مسئولیت این امور و مسائل را قرار نداد تا وقتش برسد و آنگاه که زمانش بسد مجتهدان و عالمان باتقوا که دین را به خوبی درمی‌یابند اجتهاد کرده حکم آنها را خارج خواهند کرد». مثلا پیشرفت علم ثابت کرده که منظور از اینکه در عصر پیامبر گفته می شد انسان خونش را می دهد تا نفسی را زنده کند چیست. در عصر کونی هه فقهای شیعه می‌گویند دادن خون برای نجات جان انسانها و حتی دادن عضو برای نجات جان دیگران جایز است. این تحول مستمر به اسلام نیروی حرکت و پویایی می‌دهد و آن را از حالت دینی جامد خارج می‌سازد. در حالی که برخی از مسیحیان دادن حتی یک قطره خون برای نجات دیگران را تحریم می‌کنند. اسلام دین تحول و پویایی است و فقهای مسلمان به ویژه شیعه مسائلی دارند با نام «مسائل مستحدثه»؛ مسائل مستحدثه یعنی امور جدیدی که آنان باید درباره آنها فتوا دهند تا مسلمانان با استفاده از آن همسو با عصر و دوره خویش حرکت کنند و همگام با دیگران باشند پس می‌توان نتیجه گرفت که اسلام دارای حرکت و پویایی است و هیچ جمودی ندارد و برعکس از زمان خود پیش است. من در آمریکا در یک سخنرانی، گفتم دین اسلام از زمان پیش است و برای اثبات آن این آیه را آوردم که «یا معشر الجن و الانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السماوات و الارض فانفذوا» این اقطار سماوات (نقاط مختلف و گوشه و کنار آسمان) برای ما مجهول و ناشناخته است اما خداوند می‌خواهد بگوید در آنها نیز ساکنانی هستند و ممکن است با شما در تماس باشند. می‌فرماید از گوشه و کنار آسمانها و زمین نفوذ کنید اما جز با نیرویی عظیم نتوانید به درون راه برید. این بر همه علوم جدید برتری دارد و از آنها پیش است. مثال دوم اینکه علوم جدید به این نتیجه رسیده که اندیشه همه در مغز است اما قرآن می‌گوید نه چنین نیست، قران می فرماید «فأنها لاتعمی الابصار ولکن تعمی القلوب التی فی الصدور» و نیز می‌فرماید «افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها» این تحول و پیشرفتی عظیم است و روزی خواهد آمد که علم ثابت کند قلب مدار و مرکز همه چیز است و قلب، مغز را تغذیه می‌کند و به آن پیام‌های واقعی می‌دهد زیرا قرآن بر این قلب تمرکز و تأکید دارد. حتی برخی مفسران می‌گویند منظور از قلب همان سر و مغز است اما نه خداوند فرموده قلب یا قلب‌هایی که در سینه‌ها است و در سوره ناس آورده «الذی یوسوس فی صدور الناس» و گفته در سینه‌های مرم نه در عقل‌های مردم و من می‌خواهم بگویم قرآن و سخنان خداوند بر علم بشری پیشی دارد و علم روزی به آنها اعتراف کرده و در برابرشان تسلیم خواهد شد .

فارس:آیا با علمای قم دیدار داشته‌اید؟
تیجانی: بله با همه علمای قم دیدار داشته‌ام و همه آنها مرا دوست دارند و به ما احترام می‌گذارند و همگی دوست دارند با من دیدار کنند و استثنایی ندارد. برای شما درباره صحبت علمای ایران به من مثالی می‌زنم. بسیاری از علما به شکر خدا حتی سفیر جمهوری اسلامی ایران در تونس از دیدار با من خوشحال می‌شوند و همسر ایشان می‌گوید وقتی شنیدم قرار است به تونس برویم از اینکه می‌توانم با آراء و نظرات دکتر تیجانی آشنا شوم خوشحال شدم. خود سفیر می‌گوید تو می‌توانی بدون روادید به ایران سفر کنی زیرا در ایران از من معروف‌تری و من باید با تو بیایم تا مرا به دیگران معرفی کنی. این بخشش و رحمت خداوند است که به من داشته و این تنها به خاطر عشق و محبت اهل بیت است که به من ارزانی داشته است و این عشق و محبت در قلب مؤمنان است. من دیروز صبح زود در دمشق بودم برای زیارت حضرت زینب (س) رفتم. من در آنجا به علامه تونسی معروفم. وقتی مردم مرا شناختند پس از سه ساعت تکبیر آنها خارج شدم. این فضل خداوند است.

فارس:در پایان اگر سخن دیگری دارید؟
تیجانی: سخن پایانی اینکه از خداوند می‌خواهم مسلمانان را موفق بدارد و قلب‌های آنان را با این حقیقت که حقیقت اهل بیت (ع) است آشنا گرداند و آنان نیز به سخن پیامبر که امام خمینی نیز بدان توصیه کرده یعنی کتاب خداوند و عترت پاک وی اهل بیت (ع) پایبند باشند و به آن تمسک جویند زیرا اگر به این دو منبع تمسک جویند امتی به واقع اسلامی خواهند بود و شاهد یاری خداوند خواهند شد که به صراحت فرمود ان‌الله لایتغیر ما بقوم حتی یغیر و ما بأنفسهم» و من چیزی تفسیر می‌کنم که این تغییر همان تغییر ذهنی و عقلی است زیرا اگر ما اندیشه و خرد خود را تغییر دهیم و اعتقادات شکست خورده و فاسد خود را کنار بگذاریم و عقاید درست را برگزینیم در آن صورت خداوند ما را از ذلت به عزت و از فقر به ثروت و از شکست به پیروزی می‌رساند. الحمدالله رب العالمین و انشاءالله به زودی و در آینده با شما دوباره دیدار خواهم داشت.
گفت و گو: بهزاد شهبازی و مصطفی خلجی
مترجم:‌ صفر عزتی

نظرات 6 + ارسال نظر
یک سنی سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:00 ب.ظ http://www.mobareiz.blogspot.com

من به عنوان یک سنی با آگاهی کامل از مذهب اهل سنت و اهل تشیع حاظر هستم شما را در مورد اسلام واقعی راهنمایی کنم به آدرس ایمیل من جوابت را بفرست و هر سوالی داشتی در اسرع وقت جواب داده می شود

متشکرم و امیدوارم راه حقیقی و اسلام واقعی را درک و به آن عمل نمایید

پاسخ شما به ایمیلتان ارسال شد.

سنی چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:32 ق.ظ http://sunnijam.blogfa.com

پاسخ به کتاب ( آنگاه. . . . . هدایت شدم )



(1) تیجانی در صفحة (41) این کتاب می گوید:

(و بعضی از علماء و شیوخ الازهر در جلساتم حاضر می شدند و از آنهمه آیات و احادیثی که از حفظ داشتم و آنهمه دلیل و برهانی که می دانستم و ردخور نداشت تعجب می کردند و از من می پرسیدند که فارغ التحصیل کدام دانشگاه هستم من با غرور نام دانشگاه زیتونه را می بردم).

و تیجانی همچنین در صفحه ( 42) میگوید:

(یکی از علماء الازهر به من گفت: تو باید در اینجا، در الازهر باشی)

در صفحه (41) میگوید:

(من هم در جایگاه مخصوص میان آن عالم الازهری و پدر شنوده (کشیش مسیحی) نشستم و از من خواستند تا در جمع حاضرین سخنرانی کنم و من هم بدون هیچ مشقتی و طبق معمول که در مسجد ها و مراکز فرهنگی در کشورم سخنرانی می کردم، در آنجا سخنرانی ایراد نمودم).

و بعد از تمام این صحبتها تیجانی در صفحة ( 74 ـ 75 ) می گوید:

(بقدری تعجب کردم که این کودک هوشیار[1]، هر چه می گوید از بر می گوید مانند یکی از ماها که سوره أی از قرآن، از حفظ است. . . . و با من مسلسل وار شروع به گفتگو کرد مانند یک استاد که با شاگردش می گوید و او را درس می آموزد. و خود را در برابرش ناتوان یافتم و آروز می کردم أی کاش با دوستم بیرون رفته بودم و با این کودک نمی ماندم زیرا. هیچیک از آنان سؤالی از من در فقه یا تاریخ نکرد مگر اینکه از پاسخگویی عاجز ماندم).

به شیوخ الازهر افتخار می کند و از آنها سؤال می کند اما در برابر کودک نجف ناتوان است و فرار می کند و همة این صحبت ها از تیجانی بخاطر اینست که به ما بگوید کودک نجف از علماء الازهر عالم تر و دانشمند تر است.

کسیکه به خودش و خوانندگانش احترام بگذارد چنین سخنی نمی گوید. این تیجانی خودش هنگامی که از علماء و کودک نجف آموزش گرفت چه شد؟ کذاب و دروغگویی از وی درست شد که تهمت می زند، دروغ می بافد، داستانهای خود ساخته میگوید و خواننده را اغفال می نماید.

خوانندة بزرگوار، آنچه ما در صفحات این کتاب می آوریم برای شما دروغگویی، فریبکاری، ظلم، تجاوز، انحراف از روش علمی در طرح قضایا، نادانی و نیت زشت و بد این مرد را هویدا وآشکار می سازد جای چنین افرادی کنار دروازه، جای کفش محققین است، و از دور باید نظاره گر باشند بزودی پرده های دروغ و فریب برداشته خواهد شد.

(2) او درصفحة (43) میگوید:

(مگر نه خداوند در حدیث قدسی می فرماید: بنده ام اطاعتم کن تو را مانند خودم قرار می دهم که به هر چه بگویی (کن) انجام پذیرد).

این حدیث قدسی (به گمان تیجانی) را در جایی که احتمال وجود آن میرفت در کتابهای موضوعات (احادیث ساختگی) هم نیافتم این از گمراهیهای اندیشة صوفیانه ای است که تیجانی بر اساس آن پرورش یافته است.



[1] (کودکی در حوزه علمیه نجف)
-----------------------------------------------------------------------
(3) و در صفحة (45 ـ 46 ) میگوید:

(به منعم گفتم: اگر می دانستم شیعه ای هرگز با شما صحبت نمیکردم منعم گفت: چرا؟

گفتم: برای اینکه شما مسلمان نیستید، زیرا علی بن ابی طالب را میپرستید و خوبان و میانه روهای شما که خدا -جل جلاله- را می پرستند رسالت و پیامبری حضرت محمد -صلی الله عَلیه و آله و سلم- را قبول ندارند و جبرئل را ناسزا می گویند و معتقدند که او به امانت الهی خیانت ورزید و به جای اینکه رسالت الهی را به علی برساند به محمد -صلی الله عَلیه و آله و سلم- رساند؟)

سپس تیجانی می گوید: (من این معلومات را از کتب تاریخ مثل (فجر الاسلام) ، (ضحی الاسلام) ، (ظهر الاسلام) احمد امین گرفته ام).

این دروغی صریح و آشکار است و احمد امین چنین سخنانی در کتابهایش ذکر نکرده است. بله ما اعتقاد داریم که بعضی از شیعیان معتقد به الوهیت علی هستند و آنها سبئیه [1] هستند. ولی احمد امین در کتابهایش شیعه اثناعشری را ذکر کرده است و اعتقاد به الوهیت علی، عدم ایمان به رسالت محمد -صلی الله عَلیه و آله و سلم- و فحش دادن به جبرئل -علیه السلام- را به آنها نسبت نداده است. اما به آنها کفریات دیگری نسبت داده است.

مثل اعتقاد به رجعت [2]، غیب دانستن ائمه [3]، زنده کردن مرده ها توسط ائمه[4] تحریف قرآن [5] و اعتقاد به مرتد شدن همة صحابه -رضی الله عنهم- بجز سه نفر[6] و غیر اینها از اموری که کفر واضح و آشکار هستند.

(4) و در صفحة (46 ) می گوید:

(این منعم شیعه مذهب گفت: خود احمد امین هم به زیارت عراق آمده بود ومن در میان استادانی بودم که در نجف با او ملاقات کردیم وهنگامیکه نسبت به سخنانش درمورد شیعیان به او اعتراض کردیم با پوزش گفت: متاسفانه من چیزی در مورد شما نمی دانستم و هرگز باشیعیان تماس نداشتم و این نخستین بار است که شیعیان را ملاقات می کنم.

این دروغ و افتراء بر احمد امین است اگر این سخن صحیح باشد چرا احمد امین در کتابهایش از آن رجوع نکرده است علاوه بر این، او سخنانش را در مورد شیعه از کتابهای معتبر آنها نقل کرده است پس چگونه او میگوید که چیزی در مورد شیعه نمی داند؟

احمد امین بعد از ذکر مهمترین اعتقادات شیعه، می گوید: این خلاصة دیدگاه تشیع نسبت به امام است که از معتبرترین کتابهای آنها گرفته شده است و اعتمادم در نقل این روایات بر سخنان خود ائمه است بدون اینکه شروح و حواشی در آن دخالتی داشته باشد [7].

وچرا این سخنان را آقای تیجانی در همان زمان زندگی احمد امین مطرح نکرد تا از او در این مورد پرسیده شود؟ تازه کتابهای احمد امین، وجود دارند و در دسترس هستند و او از کتابهای شیعه نقل می کند، وی سخن کلینی را از کافی نقل می کند. و همچنین نهج البلاغه، اعیان الشیعه، حیات القلوب، بحار الانوار مجلسی، و قفة الزائرین مجلسی و کتابهای دیگر شیعه را بعنوان مرجع ذکر می کند. پس آیا کسی که این کتابها را بخواند و نقل خودش را به این کتابها نسبت دهد، می گوید من چیزی در مورد شیعه نمی دانم؟!



--------------------------------------------------------------------------------

[1] آنها هم اکنون در ایران علی اللهی گفته می شوند و آنهایی که جبرئل -علیه السلام- را متهم به خیانت میکنند فرقه أی از شیعه بنام غرابیه هستند.

[2] ضحی الاسلام 3/212

[3] ظهر الاسلام 4/113

[4] ضحی الاسلام 3/219

[5] ضحی الاسلام 3/217

[6] ضحی الاسلام 3/210

[7] ضحی الاسلام 3/220
-----------------------------------------------
(5) تیجانی در صفحه (49) می گوید:

(نظرش را پسندیدم و در جای خلوتی رفتیم که من وضوء بگیرم و او را برای نماز خواندن جلو انداختم که آزمایشش کنم چگونه نماز می خواند و آنگاه خودم نماز را اعاده کنم).

اگر این مطلب از تیجانی درست با شد دلیل برخیانت درونی، اهمیت ندادن به نماز و آگاهی قابل توجه وی در مورد تقیه است و مؤمنی که خوف خدا را در دل داشته باشد، جرأت انجام چنین کاری را ندارد بطوریکه نمازی بخواند که معتقد به بطلان آن باشد.

و در صفحه (49 ـ50 ) تیجانی می گوید:

که نماز مغرب را با برادرش منعم خوانده، (بعد به رستوران رفتیم و نماز عشاء را به امامت او خواندیم).

نزد شیعه اوقات نماز سه تا هستند و آنها مغرب و عشاء را با هم جمع میکنند پس یا تیجانی کذاب و دروغگو است یا اینکه برادرش منعم با او از باب تقیه وارد شده و با او معامله به مثل نموده است.
-------------------------------------------
(6) و در صفحه (52) می گوید:

(و اگر محمد -صلی الله عَلیه و آله و سلم- سرور و سالار پیامبران می باشد همانا عبد القادر سرور اولیاء است و پیامبر، او را بر تمام اولیاء مقدم دانسته و او است که گفته: و همة مردم هفت بارگرداگرد خانة خدا طواف می کنند و اما من، خانه گرداگرد خیمه ها و چادرهایم طواف می کند. و تلاش می کردم او را قانع سازم که شیخ عبدالقادر نزد برخی از مریدان و محبانش آشکار می آید و بیماریهایشان را درمان می کند و گره هایشان را می گشاید).

این مطلب انحراف شدید تیجانی را قبل از شیعه شدنش آشکار می سازد (اگر در نوشته اش راستگو باشد) و ارتباط قوی بین تشیع و تصوف را برای ما اثبات و تأیید می کند و دلیلی است که تشیع و تصوف دو روی یک سکه هستند. نزد اهل سنت فرد معتقد به اینکه گیلانی یا غیر او، هر کس دیگر از بزرگان، آشکارا نزد بعضی از مریدان و دوستان خود می آید و مریضی آنها را معالجه و درمان می کند و اندوه و غم آنها را برطرف می کند، چنین فردی کافر شده و از دین اسلام خارج می شود.

خداوند -جل جلاله- می فرماید:

}لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَیْءٍ إِلَّا کَبَاسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى الْمَاءِ لِیَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَمَا دُعَاءُ الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ{. (الرعد:14)

«دعا و نیایش فقط شایسته خداوند است وکسانی که جز خداوند، دیگران را صدا میکنند، آنها به هیچ وجه ندایشان را اجابت نمی نمایند (و صدا کنندة غیر خداوند) مانند کسی است که دستهایش را باز کرده و میخواهد آب را به دهانش برساند وی هر گز نمی تواند آب را برساند و دعای کافران چیزی جز گمراهی و سرگردانی نیست».

و خداوند می فرماید:

}قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِکُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلا فِی الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِیهِمَا مِنْ شِرْکٍ وَمَا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِیرٍ وَلا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ{.(سبأ 22 -23)

«بگو: کسانی را صدا کنید که بجز خدا می پندارید، آنها در آسمان و زمین به اندازة ذره أی مالک نیستند و در آسمانها و زمین هیچ مشارکتی ندارند و خداوند در میانشان یاوری ندارد و هیچ شفاعتی نزد خداوند مفید واقع نمی شود مگر شفاعت فردی که خداوند به وی اجازه دهد».

آلوسی می فرماید: کلام خداوند، }إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُبَاباً{. (الحج: 73): «آن کسانی را که بجز خداوند می خواهید هرگز نمی توانند مگسی را بیافرینند». اشاره به مذهب افراط کنندگان در مورد اولیاء خداوند -جل جلاله- دارد بطوریکه این افراد در مشکلات از اولیاء کمک می طلبند و از خداوند غافل می شوند، برای اولیاء نذر میکنند و فهمیده ترهای آنها میگویند: اولیاء وسیلة رسیدن ما به خدا هستند، ما برای خدا نذر می کنیم و ثوابش را برای ولی قرار می دهیم. و بر خواننده پوشیده نیست که آنها در دعوای اولشان شبیه ترین مردم به بت پرستان اند که می گفتند:

}مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى{. (الزمر: 3).

«آنها را پرستش نمی کنیم مگر اینکه ما را به خداوند نزدیک نمایند».

ابوبکر حنبلی میگوید: شرک بزرگ بر شش نوع است:

صدا کردن غیر خداوند -جل جلاله- مثل انبیاء و اولیاء برای طلب رزق یا شفا دادن مرض یا چیزهای دیگر: زیرا خداوند -جل جلاله- می فرماید:

}وَلا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لا یَنْفَعُکَ وَلا یَضُرُّکَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّکَ إِذاً مِنَ الظَّالِمِینَ{ [1] (یونس: 106)

«غیر از خداوند، چیزهایی را که به تو نفع وضرری نمی رسانند مخوان، اگر این کار را کردی، همانا از ستمکارانی».

همچنین سخن اول عبدالقادر گیلانی: . . (همة مردم اطراف بیت (کعبه) هفت بار طواف می کنند و بیت (کعبه) اطراف خیمه های من طواف میکند). سخنی کفر آمیز است. البته صدور این جمله از عبدالقادر گیلانی به ثبوت نرسید

[1] بیان الشرک ووسائله عند علماء الحنابلة د: محمد الخمیس ص (14)
----------------------------
(7) تیجانی در صفحة (56) میگوید:

(ولی در حقیقت از تاریخ اسلام نه کم می دانستم و نه زیاد، زیرا معلمان و استادان همواره ما را از خواندن تاریخ منع می کردند و ادعا می کردند که این تاریخ سیاه وتاریکی است و هیچ فایده ای در خواندنش نیست).

ریسمان دروغ چقدر کوتاه است، تیجانی در صفحة (23) کتابش گفت: (آنها از حماس، صراحت و اطلاعات زیاد من تعجب می کردند. و در فقره شمارة (3) متذکر شد: که کتابهای احمد امین را خوانده است. و متصف کردن تاریخ اسلام به تاریخی سیاه، دروغ ساخته و پرداختة شیعه است و بجز شیعه، کسی دیگر این سخن را نمی گوید حتی خاور شناسان اعتراف می کنند که در تاریخ اسلام عصرهای طلائی و درخشانی است بویژه عصر خلفای راشدین، و اگر اساتید تیجانی تاریخ درخشان مسلمانان را تاریخی سیاه وتاریک می خوانند وشیوخ ما سخنی غیر از این می گوید و این کتب دانشمندان ما است که تاریخ گذشتگان صالح را می نویسد و به قلم می آورد و اگر هدف تیجانی تاریخ سیاه مثل تاریخ شیعه است این تاریخ ما نیست زیرا شیعه برای یک روز هم اسلام را یاری نکردند، سرزمینی را فتح نکردند و دشمنی را دفع ننمودند بلکه عکس آن صحیح و درست است جهاد آنها همیشه در زمان گذشته و عصر حاضر علیه اهل سنت بوده است.

ما در گذشته برای آنها جهاد و تلاشی برای اسلام نمی بینیم و آنچه از آنها می دانیم عبارتند از:

(1) همکاری با تاتار از طریق ابن علقمی و نصیر طوسی هنگامی که داخل بغداد شدند و فساد و تباهی آوردند [1].

(2) همکاری آنها با نصاری در جنگهای صلیبی و باز کردن مرزها برای آنان[2].

(3) هنگامی که ارتش عثمانیها توسط روس شکست خوردند جشن گرفتند و همیشه با عثمانیها در حال جنگ بسرمی بردند [3].

(4) کشتن حاجیان و برداشتن و ربودن حجر الأسود و بردن آن به احساء [4].

اما کارهای آنها در زمان حاضر عبارتند از:

(1) خمینی می گوید: راه قدس از عراق (کربلا) می گذرد و نصیر طوسی، کسی را که باعث قتل عام مردم بغداد در زمان تاتار گردید تعریف و تمجید میکند[5].

(2) کشتن دعوتگران اهل سنت داخل ایران امثال احمد مفتی زاده و شاگردان او دکتر مظفریان و دیگران که تعداد آنها بسیار است [6].

(3) کشتار صبرا و شاتیلا بدست حرکت شیعة أمل[7].

(4) روایات و سخنان آنها در مورد آزاد ساختن بیت الحرام و مسجد نبوی[8] انفجارهای حرم[9].

و بجز اینها، کارهای زیادی انجام دادند وکافی است که فقط گفته های (احقاقی حائری) را در مورد فتوحات اسلامی در سرزمین فارس بدانید. احقاقی میگوید: ضربه هایی که دو ملت بزرگ ایران و روم در نتیجة (حملة) مسلمانان خوردند وبرخوردی که از طرف عرب های بادیه نشینی که از روح اسلام خبر نداشتند، با آن مواجه شدند، در نفس شان گرایش و تاثیر منفی از عرب و شریعت آنها بجا گذاشت طبیعت ساکنان صحراء و انسانهای اوباش و خشن، و خرابی و ویرانی که به شهرهای زیبا و زمین های آباد شرق و غرب وارد ساختند و غارت های شهوت پرستان و آزمندان تشنه به ناموس و عفت، دو حکومت امپراطوری و بزرگ. . . . تا آخر[10]

خوانندة گرامی! ‍‍ آیا در سخنان این احقاقی معاصر نمی اندیشی؟ کسیکه صحابه -رضی الله عنهم-، فاتحان سر زمین فارس را، سرزمینی که قلبش مشتاق آنست چون ملی گرا است چنین توصیف می کند که آنها عرب های صحرا نشین و اوباش، و شهوت پرست و تشنة عفت دختران فارس هستند و نمی دانم فارس آن زمان (زرتشتیان) چه عفتی داشتند که احقاقی برای آن عفت اشک می ریزد در حالی که آنها نکاح محارم را مباح می دانستند.

آیا فرد مسلمان چنین سخنی می گوید؟ و همین علت اساسی بغض شیعه نسبت به عمر -رضی الله عنه- است زیرا عمر -رضی الله عنه- حکومت فارس را درهم شکست و بهمین علت شیعه فرزندان حسین را تجلیل کرده و به بزرگی توصیف می کنند زیرا فارس ها، دائی های فرزندان حسین از همسر حضرت حسین، شهربانو دختر یزدگرد هستند[11].

و همچنین سلمان فارسی -رضی الله عنه- را فقط از میان صحابه -رضی الله عنهم- تجلیل می کنند نه دیگران را، تا جائی که گفته اند به سلمان وحی میشد[12].

همة اینها فقط بخاطر اینست که او فارسی است نه به خاطر چیزی دیگر. و به همین خاطر در کتابهایشان از علی بن ابی طالب -رضی الله عنه- روایت می کنند که ایشان در مورد کسری فرمودند: خداوند -جل جلاله- او را از عذاب جهنم نجات داد و آتش بر او حرام است[13].



--------------------------------------------------------------------------------

[1] البدایة و النهایة (13/213 ـ 217 ، 283 ).

[2] کتاب (الخیمینیة وریثة الحرکات الحاقدة و الافکار الفاسدة ص 73.

[3] کتاب (الاعتداءات الباطنیة علی المقدسات الاسلامیة) ص160.

[4] بروتوکولات آیات قم ص 63.

[5] الحکومة الاسلامیة تالیف خمینی ص142.

[6] و جاء دور المجوس 1/478ـ ( این کتاب در گذشته نوشته شده است در سالهای اخیر شخصیات های زیادی از علماء اهل سنت را اعدام وترور کردند که بارزترین آنها عبارتند از مولوی عبدالملک ملا زاده شیخ محمد صالح ضیائی، دکتر احمد سیاد، شیخ محمد ربیعی، دکتر کاظمی، مولوی عبدالناصر جمشید زهی، قدرت الله جعفری، عبدالوهاب خوافی، فاروق فرساد، ناصر سبحانی و دهها تن دیگر و همچنان قتل و ترور علماء اهل سنت ادامه دارد. (مترجم ).

[7] امل و المخیمات الفلسطینیة ص53 و بعد از آن.

[8] بروتو کولات آیات قم صفحه 63 و بعد از آن.

[9] سال (1987).

[10] رسالة الإیمان ص (323).

[11] بحار الانوار (45/329).

[12] ) رجال الکشی (21).

[13] بحارالانوار (41/14).
------------------------------------------
(8) در صفحة (61) تیجانی می گوید:

(که آنجا غیرت وهابیت در من به جوش آمد که فوراً به دکتر گفتم: پس تو ای حضرت دکتر وهابی هستی زیرا آنها هم مانند تو معتقد به وجود اولیای الهی نیستند).

(1) تیجانی اهل سنت را برای تمسخر و عیبجوئی وهابی می نامد, اهل سنت خود را وهابی نام نگذاشته اند اگر چه این اسم ـ به خودی خود ـ شرف و افتخار آنها است اهل سنت متبع و پیرو سلف هستند، مبتدع نیستند[1].

(2) تیجانی میگوید: (آنها معتقدند که اولیائی وجود ندارد).

این دروغ صریحی است بحمد الله کتب اهل سنت همه جا صدا میکنند و می گویند: این ادعا دروغ است.

امام محمد بن عبدالوهاب بن سلیمان تمیمی در کتابش (کشف الشبهات) می فرماید: دوستی اولیاء و پیروی از آنها و اعتراف به کرامات آنها بر تو واجب است و بجز مبتدعات و گمراهان، کسی کرامات آنها را انکار نمیکند و دین خداوند -جل جلاله- دین وسط بین دو طرف (افراط وتفریط) است[2].

ای کاش تیجانی یکی از کتابهای کسانی که آنها را وهابی می نامد ذکر میکرد که آنها در این کتاب چنین ادعائی کرده اند. خداوند -جل جلاله- دروغگویان را لعنت کند. آنچه علماء اهل سنت آنرا انکار میکنند یاوه گویی های تیجانی است که در مورد عبد القادر گیلانی در فقره شماره (6) متذکر شد.

ألم ترأن الحق تلقاه أبلجا وأنک تلقی باطل القول لجلجا

(آیا نمی بینی که حق واضح و آشکار نزد تو آمد و تو با شک و تردید به استقبال باطل می روی).



--------------------------------------------------------------------------------

[1] وهابیت، نسبت به سوی محمد بن عبدالوهاب بن سلیمان تمیمی است وی سال 1115 در عینیه متولد شد و برای فراگیری علم به حجاز، شام و بصره سفر کرد دعوت او به سوی توحید و دوری از شرک و بدعات بود وی آستین هایش را بالا زد و با دلیل بحث و مجادله میکرد، پیرو دلیل بود در نتیجه دارای اتباع و پیروانی گردید که او را کمک کردند و دعوت او را منتشرنمودند، دشمنان او را متهم به کفر، حلال کردن محارم و امور زشت دیگر نمودند. انسان منصف باید کتابها و تالیفات وی را بخواند تا روش و دعوت او را بشناسد و از مشهور ترین کتابهای او میتوان کتاب التوحید، کشف الشبهات و مختصر السیرة و کتب دیگرکه تعداد آنها زیاد است را نام برد. و به کسانی که به روش او در دعوت بسوی دین صحیح حرکت کردند، وهابی گفته شد اما گروهی که راه محمد بن عبدالوهاب را دنبال کنند و خودشان را وهابی بنامند وجود خارجی ندارد. وی سال 1206 دنیا را وداع گفت.

[2] کشف الشبهات ـ الفصل العاشر ص 111 ضمن کتاب الطریق الی الجنة.
--------------------------------
(9) در صفحه (63 ـ24 ) تیجانی می گوید:

ما اهل سنت و جماعت معتقدیم که او (پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم-) تنها در تبلیغ قرآن معصوم است.

چه کسی نمایندگی اهل سنت و جماعت را به تو داد تا با زبان آنها صحبت کنی؟ نه، سوگند به خداوند -عزوجل-, نه قبل از شیعه شدن از اهل سنت بودی و نه بعد از شیعه شدن از اهل سنت هستی[1].

ما این حق را داریم که از تیجانی بخواهیم تا برای ما مرجعی را که این سخن اهل سنت را از آن گرفته است، ذکر کند.

اعتقاد اهل سنت و جماعت در مورد عصمت اینست که پیامبر -صلی الله عَلیه و آله و سلم- در تبلیغ معصوم هستند چه این تبلیغ در کتابها باشد و چه در چیز دیگری، چنانچه بعنوان مثال رسول خدا محمد -صلی الله عَلیه و آله و سلم- در تبلیغ قرآن و سنت معصوم است.

}وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى.{ (النجم 3-4)

«یعنی پیامبر خدا از هوی و هوس صحبت نمی کند بلکه صحبت او وحیی است که از طرف خداوند به او وحی می شود».

پس قرآن وسنت هر دو وحی هستند وفرق بین قرآن وسنت اینست که قرآن کلام خدا است و سنت کلام رسول خدا -صلی الله عَلیه و آله و سلم- است و فرقهای دیگری وجود دارد که اینجا مجال ذکر آنها نیست.

پس اهل سنت معتقد به عصمت پیامبر -صلی الله عَلیه و آله و سلم- در تبلیغ هستند، تبلیغ قرآن یا سنت باشد، فرقی نمیکند همچنین معتقد به عصمت رسول خدا -صلی الله عَلیه و آله و سلم- و پیامبران دیگر از گناهان کبیره و امور خلاف مروت هستند و در مورد عصمت پیامبر -صلی الله عَلیه و آله و سلم- از گناهان صغیره اختلاف نظر دارند و صحیح این است که گناهان صغیره از پیامبر سر میزند اما به دلائل زیر بر این گناهان ثابت نیماند: خداوند می فرماید:

} (1)وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى{. (طـه: 121)

«آدم پرورد گارش را نافرمانی کرد در نتیجه راه را گم کرد».

و دربارة پیامبر صلی الله عَلیه و آله و سلم می فرماید:

(2) }یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ{. (التحریم: 1)

«ای پیامبر چرا آنچه خداوند برایت حلال کرده حرام می کنی»؟

و در بارة رسول خدا -صلی الله علیه وآله وسلم- می فرماید:

(3) } عَبَسَ وَتَوَلَّى أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَى{. (عبس: 2-1) .

«چهره درهم کشید و روی گرانی کرد هنگامیکه فرد نابینا آمد»

(4) و در بارهء حضرت موسی -علیه السلام- می فرماید:

}وَأَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ .{(لأعراف: 150)

«الواح (صفحاتی که در آنها تورات نوشته شده بود) را انداخت و سر برادرش را گرفت و به طرف خودش می کشید».

(5) و می فرماید:

}مَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَکُونَ لَهُ أَسْرَى.{ (الأنفال: 67)

«پیامبر نمی تواند اسیر داشته باشد. . . .»

(6) و می فرماید:

}وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ{. (الأحزاب: 37)

«و از مردم می ترسی و خداوند مستحق تر است که از او بترسی».

(7) و می فرماید:

}فَلَوْلا أَنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ .{(الصافات: 144-143) «اگر او (یعنی حضرت یونس -علیه السلام-) تسبیح نمی گفت در شکم ماهی تا روز قیامت باقی می ماند».

(8) و می فرماید:

}وَظَنَّ دَاوُدُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاکِعاً وَأَنَابَ{. (صّ: 24)

«داود دانست که ما او را آزمایش کردیم پس از پرودگارش مغفرت خواست و به رکوع افتاد و انابت و رجوع نمود».

(9) و می فرماید:

}عَفَا اللَّهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ{. (التوبة: 43)

«خداوند از تو گذشت نمود چرا به آنها اجازه دادی»؟

(10) و می فرماید:

}قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ فَلا تَسْأَلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ.{ (هود:46)

«خداوند گفت: أی نوح او از اهل تو نیست زیرا نیکوکار نیست آنچه به آن علم نداری از من سؤال نکن من تو را نصیحت میکنم از اینکه از نادانان باشی».

قاضی عیاض می گوید: مسلمانان اجماع نموده اند، پیامبران از فواحش و گناهان کبیره ای که باعث هلاکت می شوند معصوم اند. و همچنین هیچ اختلافی نیست در اینکه پیامبران از کتمان رسالت و کوتاهی در تبلیغ معصوم اند.

اما گروهی از سلف و غیر سلف سرزدن گناهان صغیره را از انبیاء جائز دانسته اند و گروهی دیگر از محققین و متکلمین معتقد به عصمت انبیاء از گناهان صغیره هستند همانطوریکه از گناهان کبیره معصومند. و بعضی از ائمة ما میگویند: بنابر هر دو قول، در این اختلافی نیست که آنها از تکرار و کثرت گناهان صغیره معصومند و همچنین از انجام صغیره ای که حشمت آنها را از بین ببرد و مروت آنها را ساقط نماید و باعث تحقیر شود معصومند. اینها مسائلی هستند که انبیاء از آنها معصومند و بر این مطلب اجماع شده است [2].

و همچنین می گوید: ای خواننده! برای تو با آنچه ما گفتیم حق واضح و آشکار گردید که پیامبر -صلی الله عَلیه و آله و سلم- از جهل به خداوند -جل جلاله- و صفات آن معصوم است و همچنین معصوم است از اینکه حالتی داشته باشد که با علم اجمالی در مورد ذات و صفات خداوند -جل جلاله- منافات داشته باشد این عصمت بعد از نبوت با عقل و اجماع ثابت است و قبل از نبوت با دلائل سمعی و نقلی ثابت است و همچنین بطور قطعی عقلاً و شرعاً معصوم است از اینکه چیزی از امور شرع را بیان نماید یا از امور وحی از طرف خدا -جل جلاله- تبلیغ نماید و آن را نداند و از اموری مثل دروغ و وعده خلافی عمدی و غیر عمدی از هنگامی که خداوند او را به رسالت و نبوت انتخاب نموده، معصوم است و این امور باشرع و اجماع و برهان و دلیل بر وی محال است و پیامبر، از این امور، قبل از نبوت هم بطور قطعی پاک و مبرا است و از گناهان کبیره با اجماع پاک است و تحقیق اینست که از گناهان صغیره هم پاک است. و از ادامة سهو، غفلت و استمرار خطأ و فراموشی در آنچه برای امت تشریع کرده است پاک و مبراست و همچنین پیامبر در تمام حالات اعم از خوشنودی، خشم، جدیت و شوخی معصوم است [3].



--------------------------------------------------------------------------------

[1] آنطور که در کتابش ( اهل سنت واقعی ) ادعا می کند وبزودی پاسخ به آن در همین کتاب خواهد آمد.

[2] مختصر از کتاب الشفاء (2|784).

[3] الشفاء (2/848


----------------------------------------
(10) در صفحه (65 ـ 66) تیجانی می گوید:

(منعم به من گفت: آیا تفسیر این آیه شریفه را خوانده ای که می فرماید:

}إِنَّ اللَّهَ وَمَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیماً{. (الأحزاب: 56)

«همانا خداوند و فرشتگان بر پیامبر صلوات می فرستند، پس أی مؤمنان بر او صلوات بفرستید و سلام کنید سلام تمام وکامل».

مفسرین شیعه وسنی متفق القول اند که اصحابی که این آیه در بارة آنها نازل شد، خدمت حضرت رسول -صلی الله عَلیه و آله و سلم- رسیده عرض کردند ای رسول خدا فهمیدیم بر تو چگونه سلام کنیم ولی نفهمیدیم چگونه بر تو درود و صلوات بفرستیم؟ حضرت فرمودند:

بگویید: (اللهم صل على محمد وآل محمد کما صلیت على إبراهیم وآل إبراهیم فی العالمین إنک حمید مجید) و هرگز بر من صلوات منقطع و ناقص نفرستید. عرض کردند: یا رسول الله ! صلوات ناقص چیست؟ فرمود: اینکه بگویید (اللهم صل علی محمد) و آنگاه سکوت کنید و همانا خداوند کامل است و جز کامل را دوست ندارد.

رسول خدا -صلی الله عَلیه و آله و سلم- راست و درست فرموده است:

«اذالم تستح فاصنع ما شئت».

(چون حیا را کنار گذاشتی هر چه می خواهی بکن)[1]

الله اکبر، }کَبُرَتْ کَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِنْ یَقُولُونَ إِلَّا کَذِباً.{ (الکهف: 5)

«سخن بزرگی از دهانهایشان بیرون میشود و بجز دروغ، چیزی نمی گویند».

آیا مفسرین اهل سنت برای حدیث دروغین اجماع کرده اند؟ و جای تعجب است که تیجانی در حاشیه این حدیث، را به تفسیر ابن اثیر! نسبت داده است و ما اسم چنین تفسیری را نشنیده ایم و علمایی که زندگینامة ابن اثیر را نوشته اند برای او کتاب تفسیری ذکر نکرده اند.

جرأت تیجانی بر دروغ گفتن چقدر زیاد است! به کتب تفسیر مراجعه کردم هیچ کدام از مفسرین این حدیث را با این لفظی که تیجانی نقل کرده است، نیاورده اند و حدیث صحیح از قول صحابه -رضی الله عنهم-: از (می دانیم چگونه سلام کنیم) شروع می شود و تا (انک حمید مجید) به پایان می رسد.

اما ذکر (درود دم بریده) از دروغ های تیجانی است و مفسرینی که من به کتابهایشان مراجعه کردم یعنی: طبری، ابن کثیر، ابن العربی، قرطبی، نسفی، شوکانی، ابن جوزی، ابن تیمیه [2]، ابن عطیه، نسائی و سیوطی، هیچکدام این حدیث را ذکر نکرده اند.

پس چگونه تیجانی به خودش اجازه می دهد که بگوید: مفسرین شیعه وسنی متفق القول اند؟ سخاوی میگوید: از پیامبر خدا -صلی الله عَلیه و آله و سلم- مطلبی روایت شده است که من بر سند آن دست نیافتم: برمن دم بریده درود نخوانید گفتند: درود دم بریده چیست؟ (اللهم صل علی محمد) میگویید و ساکت می شوید بلکه (اللهم صل علی محمد وآل محمد) بگویید این حدیث را أبوسعد در شرف المصطفی آورده است[3]. این حدیث آنطور که سخاوی می گوید، سند ندارد در حالی که این دروغگو (تیجانی) جرأت می کند و می گوید: (مفسرین اجماع کرده اند) آیا دروغی برتر از این هم هست؟

اگر کسی بگوید این سخن منعم است و سخن تیجانی نیست میگوئیم تیجانی سخن او را تایید کرده بلکه بعنوان شاهد و دلیل در کتابش نقل کرده است.



--------------------------------------------------------------------------------

[1] صحیح بخاری شماره (3483).

[2] ابن تیمیه کتابی بنام دقائق التفسیر دارد.

[3] القول البدیع سخاوی ص46 کتاب شرف المصطفی را نمی شناسم واز بعض از علماء پرسیدم آن را نشناختند شاید بصورت خطی وجود دارد ومؤلف او هم فرد معروفی نیست.
-------------------------

(11) در صفحة (74) تیجانی می گوید:

(ما غیر از مذاهب چهارگانه، مذهب دیگری نمیشناسیم و غیر از آنها را داخل اسلام نمی دانیم!)

این سخن تیجانی را فقط فرد دروغگو یا نادان می گوید و این دو صفت هر یک از دیگری زشت تر است هیچیک از علمای مسلمین نگفته اند که در اسلام فقط مذاهب چهارگانه هستند. آنچه وجود دارد، اینست که این ائمه دارای پیروانی شدند و پیروان آنها، مذاهب و اندیشة شان را تبلیغ و منتشر کردند و هیچکدام از ائمه اربعه به مردم دستور ندادند تا مردم از آنها پیروی نمایند و هیچیک از آنها نگفتند که حق فقط با اوست بلکه به مردم دستور دادند تا از حق هر کجا که باشد پیروی نمایند و از تقلید بدون علم منع میکردند.

امام ابو حنیفه -رحمه الله- می گوید:

(برای هیچکس جائز نیست که به قول ما فتوی دهد تا زمانیکه نمیداند ما از کجاآنرا گرفته ایم.)

امام شافعی رحمه الله می گوید:

(حدیث صحیح مذهب من است.)

و همچنین این سخن و امثال این از امام احمد رحمه الله هم مشهور و معروف است.[1]

ومذاهب دیگری مثل مذهب ثوری، اوزاعی، ابوثور، مذهب ظاهری و مذاهب بسیار دیگری وجود دارد.

در اینجا از تیجانی باید پرسید که مذهب ابو بکر، عمر، عثمان علی وصحابة دیگر -رضوان الله علیهم أجمعین- قبل از ظهور این مذاهب، چه بوده است؟

و حقیقت اینست که چنین یاوه ای فقط از دهان تیجانی و نادانانی امثال او هنگامی که سنی خوانده می شد یا دروغگویانی امثال او هنگامی که شیعه شد، بیرون می آید.



--------------------------------------------------------------------------------

[1] - صفة صلاة النبی ألبانی (54 ـ55 ).
--------------------------------------------------

(12) و در صفحه (74 ) می گوید:

(او گفت: آیا نمی دانی که ابو حنیفه شاگرد امام جعفر صادق است؟ و در این باره ابوحنیفه می گوید: ( اگر آن دوسال نبود (دوسالی که در محضر امام صادق درس خوانده است) نعمان هلاک می شد. . . . . و مالک از ابو حنیفه فرا گرفته است).

این از دورغ های بی پایان شیعه است. ابوحنیفه -رحمه الله- از شاگردان جعفر صادق -رحمه الله- نیست و مالک -رحمه الله- هم از شاگردان ابوحنیفه -رحمه الله- نیست. این مطلب را تیجانی از کتب شیعه گرفته است انطاکی نیز همین حرف را زده است [1].

ابو حنیفه -رحمه الله- نزد حماد بن ابی سلیمان درس خوانده است و درس خواندن او نزد جعفر صادق ثابت نیست بلکه از هم سن وسالان او بود و هر دوی آنها سال 80 هجری متولد شدند.

ابو حنیفه -رحمه الله- از جعفر -رحمه الله- فقط یک حدیث یا دو حدیث روایت کرده است. اما سخن تیجانی که: (مالک از ابو حنیفه فراگرفته)، و سخن انطاکی که: (مالک علم را از ابو حنیفه گرفته است). جوابش اینست که جعفر بن محمد نزد مالک چندان مورد اعتماد نبود بلکه مالک از او روایت نمیکرد تا وقتیکه شخص دیگری در روایت با او نبود (یعنی تنها به قول او اعتماد نمیکرد)[2].



--------------------------------------------------------------------------------

[1] لماذا اخترت مذهب الشیعة، انطاکی ص (2)

[2] این مطلب در کتب رجال مثل تهذیب، الجرح والتعدیل والمیزان، در زندگینامه، جعفر صادق آمده است.
------------------------------------

(13) تیجانی در صفحه (77) می گوید:

(منعم گفت: آیا می دانی که تمام گروههای اسلامی صرف نظر از اختلاف مذاهب شان در مورد قرآن کریم اتفاق نظر دارند).

اگر هدف تو از فرقه های اسلامی، فرقه هایی است که همچنان بر اسلام هستند، سخن تو راست و درست است اما فرقه هایی که منسوب به اسلام اند و اسلام از آنها بیزار و بری است این فرقه ها با ما بر قرآن کریم اتفاق نظر ندارند.

و فرقة شیعة اثنا عشریه که منعم و تیجانی و دیگران به آن منسوب اند معتقد به محفوظ بودن قرآن نیستند بلکه جمعی از علمای آنها اجماع شیعة اثنا عشریه را بر تحریف قرآن نقل کرده اند و این بحثی طولانی است که جای آن اینجا نیست اما اشکالی ندارد که بعضی از علماء شیعه معتقد به تحریف قرآن را ذکر کنیم:

(1) ابو الحسن فتونی می گوید: بدان! واقعیتی که جای هیچ گریزی از آن نیست، بر اساس اخبار متواتر زیر و احادیث دیگر، اینست که در این قرآن بعد از رسول خدا -صلی الله علیه وآله وسلم- تغییراتی رخ داده است و کسانی که بعد از او، قرآن را جمع کرده اند بسیاری از کلمات و آیات را انداخته اند (حذف کرده اند) و ممکن است که بگوییم این مطالب از ضروریات مذهب تشیع بوده است [1].

(2) عدنان بحرانی می گوید: اعتقاد به تحریف و تغییر از مسلمات است و این اجماع فرقه حقة (شیعه اثنا عشریه) است و این مطلب از ضروریات مذهب آنها است[2].

(3) ابو القاسم، علی کوفی می گوید: اهل نقل و اثر، خاص و عام اجماع کرده اند که قرانی که در دست مردم است، این همة قرآن نیست[3].

(4) مفید می گوید: اخباری که از أئمة هدای آل محمد بطور مستفیض و آشکار آمده است که در قرآن اختلاف وجود دارد و بعضی از ستمگران از قرآن حذف کرده و در آن نقص ایجاد نموده اند[4].

(5) آیا هنوز تیجانی و منعم می گویند: فرقه های اسلامی بر قرآن اتفاق نظر دارند؟ بله، یک راه دارد و آن اینکه آنها، طائفة اثنی عشری خودشان را تکفیر نمایند.



--------------------------------------------------------------------------------

[1] مرآة الانوار ـ المقدمة الثانیة 36.

[2] مشارق الشموس الدریة 126.

[3] فصل الخطاب 27.

[4] أوائل المقالات 9
============================

(14) تیجانی در صفحة (79) می گوید:

(خوئی گفت: مسلمانان همه برادرند، چه شیعه و چه سنی، و همه خدا را می پرستند و به او شرک نمی ورزند. قرآن شان یکی، پیامبر شان یکی و قبلة شان هم یکی است و شیعه وسنی هیچ اختلافی، هم ندارند جز در مسائل فقهی).

نعمت الله جزائری میگوید: ما با اهل سنت نه در مورد خدا، نه پیامبر و نه امام یکی هستیم زیرا پروردگاری که پیامبر او محمد است و خلیفة او ابوبکر است، آن پروردگار، پروردگار ما نیست و آن پیامبر، پیامبر ما نیست [1].

کاشانی می گوید: کسیکه امامت یکی از آنها (ائمه دوازده گانه) را انکار کند او مانند کسی است که نبوت همة پیامبران را انکار نموده است [2].

مامقانی می گوید: آخرین چیزی که از اخبار بدست می آید، نافذ شدن حکم کافر و مشرک در آخرت بر هر کسی است که اثناعشری نباشد [3].

بلکه خود تیجانی در سخنرانی خود در لندن ـ نوار های او وجود دارد ـ می گوید: (خدایی که راضی است که خلیفة بعد از پیامبرش، ابوبکر باشد، چنین پروردگاری نمیخواهیم) کدام سخن را باور کنیم؟

کسی که می خواهد بیشتر شناخت پیدا کند به کتاب (حقیقة الشیعة) تألیف عبدالله موصلی -رحمه الله- مراجعه کند.



--------------------------------------------------------------------------------

[1] الأنوار النعمانیة.

[2] منهاج النجاة (48).

[3] تنقیح المقال 1 / 208.
=============================

(15) تیجانی در صفحة (90) می گوید:

(آنگاه از این تربتی که بر آن سجده میکنند و آنرا (تربت حسنیی) می نامند، پرسیدم (یعنی از باقر صدر) پاسخ داد: قبل از هر چیز باید بدانیم که ما بر خاک سجده می کنیم و هرگز برای خاک سجده نمی کنیم. و آنچه نزد ما و اهل سنت ثابت شده، این است که سجود بر غیر اینها درست نیست.

این دروغ بر اهل سنت است امام ابن قدامه می گوید:[1]

(ولاتجب مباشرة المصلى بشىء من هذه الأعضاء)

(واجب نیست که هیچ کدام از این اعضاء مستقیم با خاک تماسی داشته باشد).

قاضی (عیاض) می گوید: اگر بر پیچ عمامه اش یا آستیش و یا دامنش سجده کند، نماز طبق یک روایت صحیح است و این مذهب مالک و ابو حنیفه است.

و ما تعظیم این خاک را توسط شیعه عملی منکر می دانیم، آنها در این زمینه احادیثی دروغین از ائمه اهل بیت روایت کرده اند و رسول خدا -صلی الله عَلیه و آله و سلم- حضرت علی و حضرت حسن -رضی الله عنهم- نزد اهل سنت و شیعه از حسین -رضی الله عنه- افضل ترند، با وجود این، تربت آنها نزد شیعه مثل تربت حسین -رضی الله عنه- تعظیم نمی شود.

ای کاش مسئله همینجا با سجده بر خاک، آنطور که باقر صدر می گوید تمام می شد بلکه این مسئله از اینهم گذشته و به تقدیس این خاک رسیده است.

موسی موسوی می گوید: (بسیاری از کسانی که بر این خاک سجده می کنند، آنرا می بوسند و به آن تبرک می جویند و بعضی اوقات، اندکی از خاک کربلا را برای شفا می خورند ‍‍‍‍و نمی دانم این بدعت کی وارد صفوف شیعه شده است، رسول خدا -صلی الله عَلیه و آله و سلم- هرگز بر خاک کربلا سجده نکرد،) امام علی و ائمة بعد از او -رضی الله عنهم- هرگز بر چیزی که اسمش خاک کربلا باشد، سجده نکرده اند[2] این گواهی دانشمند شیعه بر اوضاع شیعه است.

و این از اعتقادات شیعه است که خاک حسین ضامن شفای انواع و اقسام مریضی ها و بیماریها است و با این اعتقاد با کلام خدا -جل جلاله- مخالفت می کنند:

}وَإِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ.{ (الأنعام: 17)

«اگر خداوند ضرری بتو برساند کسی بجز خداوند نمیتواند آنرا بر طرف نماید».

}أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوء{. (النمل: 62)

«چه کسی انسان مضطر را هنگامی که او را بخواند، اجابت میکند و بدی را برطرف میکند»؟

}وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ{. (الشعراء:80)

«و چون مریض شوم او (خداوند) مرا شفا دهد».

در نتیجه تشیع با این اعتقاد شان که این خاک دواء و شفاء است با مشرکین در اینکه سنگهایشان نفع و ضرر می رساند، مشابهت پیدا می کنند و اینک نمونه ای از روایات آنها در مورد تربت حسین -رضی الله عنه-:

(1) به جعفر صادق -رحمه الله- نسبت می دهند که ایشان فرموده است: خاک قبر حسین هر بیمار را شفا می دهد و هنگام خوردن، بگو: (بسم الله وبالله اجعله رزقأ واسعاً وعلماً نافعاً وشفاءً من کل داء) [3].

(به نام خدا و به خدا، پروردگارا ‍این خاک را رزق فراوان، علم نافع و شفای هر بیمار بگردان.

(2) به محمد باقر -رحمه الله- نسبت می دهند که ایشان فرموده است: خاک قبر حسین -رضی الله عنه- شفاء هر بیماری است و امان هر ترسی است و آن برای هر چیزی که بخاطر آن گرفته شود، مفید است [4].

(3) و روایات بسیار دیگری وجود دارد که مجلسی در کتابش (بحار الأنوار) باب کاملی برای این روایات قرار داده است [5].



--------------------------------------------------------------------------------

[1] المغنی 1/305.

[2] الشیعة والتصحیح 115 (این کتاب به فارسی ترجمه شده است).

[3] بحار الانوار 98/129.

[4] بحار الأنوار 98/ 131.

[5] بحار الأنوار 98/118.
======================

(16) تیجانی در صفحة (92) می گوید:

(و باقر صدر گفت: و اینکه اولیاء و ائمه را دعا میکنند به این خاطر است که وسیله ای نزد خدا باشند و این هرگز شرک نیست و مسلمانان چه شیعه چه سنی از زمان حضرت رسول تا امروز، بر این امر اتفاق عقیده دارند، به استثنای وهابیت و علمای سعودی ـ همانگونه که یاد آور شدی ـ و اینها با مذهب جدیدشان که در این قرن پیدا شد، مخالفت با اجماع مسلمین میکنند و با این اعتقاد بود که میان مسلمین فتنه انگیزی کردند و خون مسلمانان را مباح دانستند و آنها را تکفیر نمودند.

این تیمیه می فرماید: کسانی که پیامبران و صالحین را بعد از مرگ آنها در کنار قبور شان یا جاهای دیگر صدا میکنند جزء مشرکینی هستند که غیر خدا را صدا میکنند، مانند کسانی که ستارگان را صدا میکنند مانند کسانی که فرشتگان و پیامبران را ارباب قرار داده اند. خداوند می فرماید:

}مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِبَاداً لِی مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِمَا کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتَابَ وَبِمَا کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ * وَلا یَأْمُرَکُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِکَةَ وَالنَّبِیِّینَ أَرْبَاباً أَیَأْمُرُکُمْ بِالْکُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ.{ (آل عمران: 79-80)

«برای بشرمناسب نیست که خداوند به او کتاب، حکم و نبوت بدهد سپس به مردم بگوید بجز خداوند، بندگان من شوید بلکه به مردم می گوید: باکتابی که آموخته اید و یاد داده اید و درسی که خوانده اید، مردمی خدایی و ربانی باشید و به شما دستور نمی دهد که فرشتگان و پیامبران را به خدایی بگیرید آیا شما را دستور به کفر می دهد بعد از اینکه مسلمان شده اید».

و خداوند می فرماید:

}قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَلا تَحْوِیلاً أُولَئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَیَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَیَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحْذُوراً{. (الاسراء: 57-58)

«ای پیامبر به مشرکین بگو، افرادی را که بجز خداوند، شایسته می دانید، صدا کنید آنها توانایی دفع ضرر و زیان را از شما ندارند و نمی توانند وضعیت شما را تغییر دهند: آن کسانی را که مشرکین آنها را صدا می کنند آنها خودشان برای تقرب به پروردگار عبادات را وسیله قرار می دهند و امید وار به رحمت خداوند و از عذاب او هراسناکند زیرا از عذاب خداوند باید پرهیز کرد».

و خداوند می فرماید:

}وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی مَا هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ.{ (الزمر: 3)

«کسانیکه بجز خداوند، افراد دیگر را ولی و دوست گرفته اند ومی گویند ما آنها را عبادت نمیکنیم مگر اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند، خداوند روز قیامت در آنچه آنها اختلاف کرده اند فیصله خواهد کرد و خداوند دروغگوی کفر پیشه را هدایت نمی کند».

و خداوند می فرماید:

}قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِکُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلا فِی الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِیهِمَا مِنْ شِرْکٍ وَمَا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِیر وَلا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَه{ُ. (سـبأ: 22-23)

«أی پیامبر به مشرکان بگو: کسانی را که بجز خداوند، معبود می

سوران دوشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:47 ق.ظ http://rahequran.blogfa.com/

من رئیس اداره مالیات هستم به شما دستور می دهم که وضع مالی آقای تیجانی سماوی را برای من گزارش کنید

**********************************************
هر عالمی را دیدید که دل به دنیا بسته است ، به سخن او در امور دین اعتماد نکن.

روزی از احنف بن قیس پرسید: جاهل تر از همه کیست او گفت: کسی که آخرت را به دنیا بفروشد . ایشان فرمود: آیا جاهل تر از این را به تو نشان بدهم؟او کسی است که آخرت خود را در عوض دنیای دیگران بفروشد

به به جناب رئیس مالیات!
علیک سلام
خوش اومدی سوران جان!

محسن دوشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:56 ق.ظ

رافضی جان من خودم مناظرات اقای تیجانی رو دیدم واقعا همچین فردی لیاقتش از شیعه بودن بیشتر نیست

امیدوارم شما لیاقتتون بیشتر باشه.

یا الله جمعه 22 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 03:04 ق.ظ

کسانی که در در سال اتحاد ملی وانسجام اسلامی با پخش

پخش این سری برنامه ها باعث تفرق مسلمانان در این موقبت

وخیم شوند نه سنی ونه شیعه هستند. بلکه منافقند.....

کدام سری برنامه ها؟!!! اتحاد جای خود و در کمال رعایت ادب، مناظره و بحث با برادران اهل تسنن، جای خود!

شیعه کوچولو : شراب خواری عمر تا دم م چهارشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 11:32 ق.ظ

ازین برادران اهل سنت عمر و جماعت معاویه می پرسم :

آیا کسی مانند عمر که به تایید حدیث 3424 بخاری . تا آخرین لحظه عمرش و هنگام مرگ خویش . از شراب خواری دست بر نمیدارد . لیاقت آن را دارد که تو برای او جان فدائی کرده و دنیا و آخرتت را برای این مردک ویسکی نوش به باد دهی ؟!

هههههههههههههههههههه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد