فریاد علی(ع)

فریاد علی(ع)

صدای تو پس از ۱۴۰۰ سال هنوز می آید
فریاد علی(ع)

فریاد علی(ع)

صدای تو پس از ۱۴۰۰ سال هنوز می آید

مناظره با سنی ۴

قسمت دوم نقطه نظرات دوستان شیعه و سنی به عنوان طرف های مناظره کننده در وبلاگ آنتی سنی را در قسمت ادامه مطلب جاگذاری کردم. برای مطالعه می توانید به ادامه مطلب بروید.

ضمناْ قبل از هر چیز دو مورد را ذکر کنم:

۱- از همه دوستان به علت طولانی بودن این پست عذرخواهی می کنم.

۲- جوابیه بنده هم انشاالله تا جمعه بر روی همین وبلاگ خواهد بود.

دوشنبه 26 فروردین ماه سال 1387 ساعت 12:03 PM

أمة الله

السلام علیکم
خوب دقت شود!تنها حدیث قرآن که کلام وحی است صحیح است .در باره ی کتابهای  بخاری و مسلم ، دهها حدیث و خبر هست که توسط همین علمای اهل سنت مردود و مرفوض معرفی شده است.حدیث قرطاس حدیثی ست  که رسول الله را فردی نشان داده که در آخرین لحظه ی وفات به فکر نوشتن افتاده تا مردم گمراه نشوند !! و انگار قبل از آن تمام کارهایش ناقص بوده !!؟
در حالیکه قرآن صریحا ختم رسالت و شریعت را اعلام داشته است:الیوم اکملت لکم دینکم ....به وبلاگ معنای توحید تشریف آورید تا با عقیده ی صحیح آشنا شوید و ما را در صورت راهنمایی و یا نظر همراهی فرمایید.

دوشنبه 26 فروردین ماه سال 1387 ساعت 5:17 PM

کیوان

سلام بر دوستان.جناب سنی با تشکر از پاسخ هایتان،چند جمله ای را دوباره توضیح می دهم:در مورد قدرت علی(ع) و اخلاق ایشان هیچ شکی نیست،اما آیا مگر فقط این مقولهء قدرت است که در اسلام کاربرد دارد؟پس عقل و دوراندیشی و مخصوصا مسئلهء صبر و بردباری چه می شود و چه جایگاهی در اسلام دارد؟شما به این سوال جواب ندادید که چرا در سیزده سال اول بعثت، رسول الله(ص) و علی(ع) شمشیر نکشیدند؟اصلا چرا هجرت کردند؟چرا نایستادند تا از دین خدا دفاع کنند؟غیر از این است که تعداد اصحاب شان کم بود؟در زمان انتخاب خلیفه هم آیا علی(ع)چاره ای جز صبر و تحمل داشت؟پیامبر هم از سوی الله انتخاب و حمایت می شد پس چرا سیزده سال صبر کرد و در آخر هم هجرت کرد؟در مورد مدارکی که برای اصلی نبودن قرآن فعلی دارید باید عرض کنم که اگر شما این مدارک را قبول دارید پس چرا سایر مدارک علمای تشیع را قبول ندارید و اگر قبول ندارید پس فقط به همان قرآنی که فعلا در دست من و شماست بسنده و احتجاج فرمائید و بحث را از مسیر خود منحرف نکنید.مسئلهء آن مدارک،مقوله ای دیگر است که صرفا زمانی می توان به آن پرداخت که شما اصول اولیهء تشیع و از جمله ولایت علی(ع)را پذیرفته باشید.(ضرب المثل معروف:اول برادری ات را ثابت کن و بعد ارث بخواه...)اگر باز هم اصرار دارید پس لطفا نسخه ای از آن قرآن اصلی را هم برای ما ایمیل کنید و در صورت عدم دسترسی،در مورد چیزی که بدان دسترسی ندارید قضاوت نفرمائید.در مورد بند4،باید عرض کنم که لطفا جای ظرف و مظروف را عوض نکنید:اصل دین ایرادی ندارد بلکه این مردم هستند که در تبعیت از فرامین الهی ایراد دارند.در مورد بند 5،همانطوری که دوست عزیزمان آقای بلبل پور هم فرمودند،این بی غیرتی،مخصوص یک زمان خاص نبوده است...نمونه های دیگری را هم برایتان عرض می کنم:بر طبق آیات 27 تا 30 سورهء توبه،مشرکان و نیز مسیحیان و یهودیانی که عیسی(ع)و عزیر(ع)را فرزندان خدا میدانند،نجس بوده و حق ورود و اقامت در بیت الله الحرام و حرمین شریفین را ندارند،اما خادمین(!)حرمین شریفین،انگار نه انگار که به این آیات توجه داشته باشند و مکه و مدینه را جولانگاه غربی ها و صهیونیست های بدتر از مشرکین نموده اند.یا مثلا بریتانیای کبیر،بهائیت را در بین تشیع و وهابیت را در بین تسنن رواج داده اند که البته علمای تشیع،با اقدامات شان تا حدودی نفوذ بهائیت را کم کرده اند اما علمای اهل تسنن حجاز...(فاعتبروا یا اولی الابصار...).بجای اینکه من اسم کتابی را از اهل سنت ببرم،لطفا شما اسم کتابی از کتابهای خودتان را اعلام کنید که آن کتاب را قبولش داشته باشید.چون به هر کتابی از شما استناد می کنیم،دوستان شما ادعا می کنند که دولت صفویه در آن دست برده است و به نفع تشیع،در آنها مطلب نوشته است،لیکن این دوستان شما به این سوال جواب نمی دهند که اولا مگر صفویه چقدر نفوذ داشتند که کتب اهل سنت در اقصی نقاط بلاد اسلامی یعنی تونس و الجزایر و مصر و...را دستکاری کنند و ثانیا علمای شما کجا بودند که مانع این کار شوند یا لا اقل آن را افشا کنند؟بسیاری از امامان در زمان رسول الله نبودند اما با در نظر گرفتن علومی که از امامان 12 گانه به من و شما رسیده است،می توان فهمید که اینها از هر امامی به امام دیگر منتقل شده است.علی الخصوص که در آن زمان،هیچ دانشگاه و کالج و پژوهشگاهی نبوده است تا به تولید علم بپردازد...در مورد بند 8،باز هم جای ظرف و مظروف را عوض کردید:اشتباه انسان های عادی امت را به پای رسول الله نوشتید: در جنگ احد،پیامبر حدود پنجاه نفر را در قسمت عقبهء صحنهء احد و در میان گذرگاهی که احتمال یورش دشمن از آنجا داده می شد،قرار داد و دستور داد تا زمانی که دستور بعدی پیامبر نرسیده است،آنجا را ترک نکنند.اما بعد از پیروزی اولیهء جنگ احد،بسیاری از آن پنجاه نفر،برای جمع آوری غنائم جنگی،از فرمان رسول الله سرپیچی کرده و آنجا را ترک نمودند که در نتیجه،دشمن کوه احد را دور زد و با کشتن چند نفر باقیماندهء آن پنجاه نفر،از پشت به سپاه اسلام یورش بردند و جنگ به نفع کفار تمام شد.حال شما بفرمائید که اشتباه پیامبر در این ماجرا چه بود؟در مورد بند 9،اگر به خطبهء شقشقیه توجه کنید،علی(ع)وضع ظاهری بدن عثمان را توصیف می کند که بر اثر پرخوری به چه شکلی در آمده بود.تازه علت حملهء مردم برای کشتن عثمان، چیزی جز سهل انگاری وی در انتخاب نزدیکان خود در پست های مختلف و از جمله ابقای معاویهء تبعید شده توسط رسول خدا در حکومت شام (که البته خلیفهء دوم آن تبعید را برداشته بود)نمی باشد...در مورد بند 10،دوست عزیز!حفظ اسلام،یک روز با سکوت و حفظ وحدت امت،امکان پذیر است و روزی دیگر با شمشیر کشیدن و عدم صلح با دشمن.جریان صلح حدیبیه را مثال عینی این قضیه می توان حساب کرد.و اما در مورد اسم :دوست گرامی! اخلاص علی(ع)بالاتر از آن بود که به خاطر اختلاف با فردی به نام آقای ایکس،کاری بکند که تمامی افرادی که در طول تاریخ،اعم از گذشته و آینده،اسمشان ایکس بوده است و از اقدامات آقای ایکس خبر نداشته و یا منزجر بوده اند،احساس سرافکندگی بکنند.تازه نباید علی(ع)را با انسانهای عادی ای مثل من و شما مقایسه کرد.کسی که در کشتن پهلوان نامی عرب،به دلیل اخلاص،درنگ می کند،هیچ وقت نمی آید مثل بچه ها از این و آن انتقام بگیرد،آنهم با گذاشتن بدعت ممنوعیت نامگذاری افراد به چند اسم خاص...موفق باشید

سه شنبه 27 فروردین ماه سال 1387 ساعت 2:56 PM

عادل فریحی

علمای شیعه و تحریف قرآن سلام علیکم
دوستان عزیز ما در این مناظره دچار مشکلی شده اند ( چه مدیریت وبلاگ آنتی سنی و چه برادر سنی ) و آن این است که ما شیعیان قرآن را ناقص یا به گفتی برادر سنی منحرف شده می دانیم با آنکه هردو کلام این بزرگواران اشتباه است حال آنکه ما شیعیان  اعتقادمان بر این است که قرآنی که در حال حاضر در جوامع اسلامی وجود دارد همان قرآن صدر اسلام است ، همان قرآنی که بر رسول اعظم صلی الله علیه و اله نازل شده است می باشد . بدون هیچ کاستی یا اضافه ای . آنچه دوست بزرگوارم فرمود مبنی بر اینکه ما شیعیان قرآن را ناقص می دانیم اشتباه می باشد . همچنین کلام برادر سنی .شیخ محمد بن علی بن بابویه القمی ملقّب به صدوق می فرماید : اعتقاد ما شیعیان این چنین می باشد که قرآنی که خداوند بر پیامبر خود نازل کرد و در بین دو جلد قرار دارد همین قرآنی است که در نزد مردم می باشد و زیادتر از این نمی باشد » ( رساله الإعتقادات المطبوعه مع شرح الباب الحادی عشر ص 93)دیگر علمای شیعه که تحریف قرآن را قبول ندارند و همین قرآن موجود در بین مردم را قرآن اصلی بدون نقص یا اضافه می دانند به شرح ذیل می باشد :
1-
شیخ مفید : أوائل المقالات فی المذاهب المختارات ص 55 - 56
2-
سید مرتضی  : المسائل الطرابلسیات
3-
شیخ طوسی (شیخ الطائفه ) : التبیان فی تفسیر القرآن ج1 ص 3
4-
طبرسی : مجمع البیان ج 1 ص 15
5-
علی بن طاووس حلی : سعد السعود ص 144
6-
علامه حلی : أجوبه المسائل المهناویه ص 121
7-
امام خمینی در تهذیب الاصول
8-
آیت الله خوئی در البیان فی تفسیر القرآن و ... موضوع عدم تحریف قرآن مورد اجماع شیعه است و قرآن از هرگونه تحریف مبرا می باشد . حتی ناقص هم نیست .اهل سنت و تحریف قرآن اما در مورد اهل سنت نص های صحیح السندی وجود دارد که دلالت می کند براینکه قرآن نزد ایشان تحریف شده است !!!
1-
عمر بر فراز منبر می گفت آیات رجم از قرآن پاک شده و الان دیگر موجود نیست ( صحیح بخاری ج 8 ص 26 ؛ صحیح مسلم ج 5 ص 116 ؛ مسند احمد ج 1 ص 47 )
2-
عایشه می گوید : کانت سوره نقرأ فی زمن النبی مأتی آیه فلما کتب عثمان المصاحف لم نقدر منها الا ما هو الان ( الاتقان ج 2 ص 40 ) یعنی دو سوم سوره مورد نظر ایشان در حال حاضر موجود نیست .
3-
ابوموسی اشعری به اهل بصره گفته در زمان پیامبر (ص) سوره ای را می خواندیم که به اندازه سوره برائت بوده ولی الان آنرا از یاد برده ایم و فقط یک آیه از آنرا یاد دارم : لو کان لابن ادم وادیان من نال لابتغی وادیاً ثالثا و لایملا جوف ابن آدم الاالتراب .همو می گوید سوره دیگری نیز همانند سوره سبح بود که آنرا از یاد برده ام و فقط یک آیه از آن را یاد دارم : یا أیهاالذین آمنوا لم تقولون مالاتفعلون فتکتب شهاده فی أعناقکم فتسالون عنها یوم القیامه  ( صحیح مسلم ج 3 ص 100 کتاب الزکاه باب بو أن لابن ادم و ادیین )
4-  
ایضا مسلمه بن مخلد انصاری در الاتقان ج 2 ص 42 – 41 – 40
5-
عبدالله بن عمر می گوید بسیاری ار آیات قرآن ناپدید شده اند ( همان )و ...در نتیجه برادران اهل سنت چرا انگی که مخصوص خودتان است به شیعیان نسبت می دهید ؟
بیعت مولا علی با خلفاء
در مورد بیعت کردن حضرت علی علیه السلام با خلفاء باید بگویم طبق عقیه شیعه اصلا حضرت با خلفا بیعت نکرد . خطبه شقشقیه خود یکی از اسنادی است که نشان از عدم بیعت دارد . کتب اهل سنت هم در مورد بیعت اقوال مختلی دارند .بعد از اینکه ابوبکر در سقیفه توانست با کودتایی از پیش طراحی شده خلافت را بدست بیاورد ، عده ای از صحابه که هنوز توصیه پیامبر را به خاطر داشتند حاضر به بیعت با کودتاچیان نشدند ، لذا در خانه حضرت زهرا (س) تجمع کرده و اعتراض خود را  به غاصبان نشان دادند . بنابر نقل کتب اهل سنت این صحابه شامل تمامی بنی هاشم و جمعی دیگر از مهاجرین و انصار مانند : زبیر بن عوام ؛ عباس ین عبدالمطلب ؛ عقبه بن أبی لهب ؛ سلمان فارسی ؛ ابوذر غفاری ؛ عمار یاسر ؛ مقداد بن اسود ؛ براء بن عازب ؛ ابی بن کعب ؛ سعد بن ابی وقاص ؛ طلحه بن عبدالله و ...  ( مراجعه کنید به الریاض النضره 1/167 ؛ تاریخ الخمیس 1/188 ؛ ابن عبد ربه 3/64 ؛ تاریخ ابی الفداء 1/156 ؛ ابن شحنه در حاشیه کامل ابن اثیر 11/112 ؛ جوهری بنابر روایت لبن ابی الحدید 2/135 – 134 ؛ السیره الحلبیه 3 / 394 و 397 .؛ مسند احمد  1/55 ؛ تاریخ طبری 2/ 466 ؛ کامل فی التاریخ 2/ 11 ؛ البدایه و النهایه 5/266 ؛ سیره ابن هشام 4 /336 ؛ صفه الصفوه 1 / 97 )  بودند . زمانی که ابوبکر از تحصن خبر دار شد به عمر دستور داد که برود و او (علی ) را با خشونت هر چه تمام تر بیاورد ... (انساب الاشراف 1/586 ) و چنانچه مقاومت کردند و از بیرون آمدن خودداری کردند ، با آنان جنگ کن . (العقد الفرید 3/64) عمر با شعله آتش به سوی خانه فاطمه (س) رفت . فاطمه (س) پشت در خانه آمد و گفت : ای پسر خطاب ! آیا تویی که می خواهی درِ خانه را بر من آتش بزنی ؟ عمر پاسخ داد : آری ! (انساب الاشراف 1/586 )  و گفت : والله لاحرقنّ علیکم أو لتخرجنّ الی البیعه ؛ بخدا قسم خانه را آتش می کشم یا برای بیعت از منزل خارج شوید !!! ( تاریخ طبری 2 / 443) به عمر گفتند : ای ابا حفص ! فاطمه در این خانه هست ! گفت : باشد (الامامه و السایسه 1 / 12 ؛ برای اطلاع بیشتر می توانید به تاریخ ابن شحنه ذیل تاریخ ابن اثیر 7/164 ؛ کنزالعمال 3/140 ؛ المغنی 2/335 ؛ السقیفه ، ابوبکر جوهری به نقل ابن ابی الحدید 2/45-46 ؛ اعلام النساء 4/114 ؛ الریاض النضره 1/167-241 ؛ تاریخ الخمیس 1/178 ؛ الامامه و الخلافه ص 160 و 161 با مقدمه دکتر حامد داود ؛ اثبات الوصیه ص 117 ؛ الاستیعاب 3/975 و ... مراجعه کنید )مأموران حکومتی چون مشاهده کردند که متحصنین حاضر به خروج از خانه نیستند لذا به خانه حمله کرده و درب منزل زهرای مرضیه را شکستند ( تاریخ طبری 2/619 ؛ تاریخ الاسلام ، ذهبی 1/117 ؛ مجمع الزوائد هیثمی 5/203 ؛ المغنی 3 /340 ؛ العقد الفرید 3/69 ؛ مروج الذهب 1/414 ؛ میزان الاعتدال 3/109 ؛ کنزالعمال ، متقی هندی ج 3 ص 35 ح 14113 ؛ الامامه و السیاسه ، ابن قتبیه ج 1 ص 181 ؛ معجم الکبیر ، سلیمان طبرانی ج 1 ص 62 ؛ لسان المیزان ، ابن حجر ج 4 ص 189) در اثر این حمله ، حضرت زهرا (س) که پشت دربِ منزل بود با ضربه عمر صدمه دید و جنین ایشان سقط شد (الملل و النحل شهرستانی 1 /71 ؛ الوافی بالوفیات 2 / 346 ؛ مناقب ابن شهرآشوب 3/407 ؛ شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید 14 /193 ؛ اثبات الوصیه ص 143 ؛ میزان الاعتدال 1/139 ؛ سیراعلام النبلاء 15 /578 ؛ لسان المیزان 1 /268 ؛ فرائد السمطین 2 / 34-35 و ... )مأموران چون وارد خانه شدند با بست نشینان منزل درگیر شدند . زبیر که به آنان حمله ور شد را گرفتند و شمشیر او را شکستن .  علی علیه السلام آنها را نهیب داد اما یاد رسول خدا افتاد که او را امر به صبر  کرده بود . دشمن چون ایشان را صابر دید بر او تاختند و گریبان او را محکم گرفتند و از خانه بیرون کشیدند ( العقد الفرید 2/298 ؛ صبح الاعشی 1/228 ؛ شرح نهج البلاغه 2/60 ؛ انساب الاشراف 1 / 587 ؛ الاختصاص ص 11 ؛ الشافی 3/244 ؛ و ...)معاویه نیز که بی انصاف تر از او در تاریخ پیدا نمی شود در نامه اش به امام علی علیه السلام می نویسد : دستگاه خلافت ، تو را همانند شتر سرکشی که به بند شده باشد ، کشان کشان برای بیعت سوق داد (شرح نهج البلاغه 15/186 ؛ العقدالفرید 4/335 ؛ صبح الاعشی 1/228 )  مأموران در حالی که پیراهن مولا را در جلو گردنش جمع کرده بودند کشان کشان به سرعت به سوی مسجد بردند . (شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ، ج 6 ص 45 ) آنها علی را به اجبار پیش ابوبکر آوردند . عمر گفت : تا بیعت نکنی رهایت نمی کنیم (همان ص 11 ؛ الامامه و السیاسه ج 1 ص 11) وی در پاسخ گفت : اگر بیعت نکنم چه خواهید کرد ؟ گفتند : به خداوندی که جز او خدایی نیست ، گردنت را خواهیم زد . مولا گفت : در این صورت ، بنده خدا و برادر رسول خدا (ص) را کشته اید ! عمر گفت : بنده خدا آری ، لیکن برادر رسول خدا ، نه ! ابوبکر ساکت مانده بود و چیزی نگفت . عمر به ابوبکر گفت : آیا در مورد او دستوری نمی دهی ؟ ابوبکر گفت : تا هنگامی که فاطمه در کنار اوست او را به چیزی مجبور نخواهیم کرد . (الامامه و السیاسه ج 1 ، ص 13 )
 
با این حال علی را رها نکردند و کسانی دست او را در حالی که بسته بود جلو آوردند و به دست ابوبکر مالیدند (اثبات الوصیه ص 146 ؛ الشافی 3/244 ) اما اکثر بزرگان اهل سنت بیعت مولا با ابوبکر را بعد از شش ماه می دانند .  (تاریخ طبری 2/448 و در چاپ اروپا 1/1825 ؛ صحیح بخاری ، کتاب المغازی باب غزوه خیبر 3/38 ؛ صحیح مسلم 1/72 و 5/153 ؛ ابن کثیر 5/285-286 ؛ ابن عبدربه 3/64 ؛ کفایه الطالب گنجی 225 – 226 ؛ الصواعق المحرقه 1/12 و ... )سه شنبه 27 فروردین ماه سال 1387 ساعت 5:29 PM

سلام
برادر عادل جان
این مطالب را خوب بخوان دوست من..
2- نعمت الله جزایری و اعترافش به تحریف قرآن
جزایری در کتابش «الانوار النعمانیه» (2/357-358) می‌نویسد:
همانا تسلیم نمودن اینکه قرائتهای هفتگانه، متواتر و از وحی الهی و همه اینها را روح الامین (جبرئیل) فرود آورده است، منجر به کنار گذاشتن آن روایت مستفیض بلکه روایت متواتر، می‌شود که همة آنها دلالت بر واقع شدن تحریف در کلمات و مواد و اعراب قرآن دارند، و همچنین اصحاب و یاران ما رضوان الله علیهم همگی بر درست بودن و تصدیق نمودن آنها اتفاق نظر دارند[1]. ‌بله، در این مسئله مرتضی و صدوق و شیخ طبری مخالفت کرده‌اند و گفته‌اند که آنچه که بین دو جلد این کتاب است همان قرآنی است که نازل شده است، و در آن تحریف و تبدیل واقع نگردیده است. ولی ظاهراً این قول[2] ‌بخاطر مصلحتهای بسیار از آنان بروز کرده است، از جمله بستن درِ طعنه بر آن است، که اگر در قرآن تحریف و تبدیل شده پس چگونه جایز است به قواعد و احکامش عمل نمود. با وجود ممکن بودن تحریف و تبدیل در آن[3].
‌و نعمت الله جزایری همچنین ادامه می‌دهد و آنگاه می‌گوید که دستان اصحاب بسوی قرآن دراز شد و آن را تحریف نمودند، و آیاتی که بر فضیلت ائمه دلالت داشت آن را حذف نمودند سپس در (ج 1/97) می‌گوید:
از وجود روایات ساختگی تعجب نکن[4] همانا که آنها بعد از وفات پیامبر اکرم (صلى الله علیه وسلم) در دین تغییر و تبدیل بزرگتر از این انجام دادند، مانند تغییر دادن قرآن و تحریف کلماتش و حذف نمودن آنچه دربارة ستایش آل رسول و ائمه طاهرین و رسوائیها منافقین و اظهار بدیهای آنها می‌باشد، همچنانکه بیان و توضیح آن در نور القرآن خواهد آمد[5].
و آقای جزایری بر همان نوای مشهور نزد شیعه دف می‌زند، و آن اینکه قران همانطوریکه نازل شد هیچ کس بجز علی (رضی الله عنه) جمع‌آوری نکرده است. و همانا قرآن صحیح نزد مهدی می‌باشد، و همانا صحابه با پیامبر همنشینی و دوستی نکردند مگر بخاطر تغییر دینش، و تحریف نمودند قرآن.
سپس می‌گوید (2 / 360- 362) در روایات و اخبار بسیاری آمده است که همانا قرآن همانطوریکه نازل شده هیچ کسی جمع‌آوری ننموده است مگر امیر المؤمنین (علیه السلام) به وصیت پیامبر اکرم (صلى الله علیه وسلم) پس ایشان بعد از وفات رسول الله، مدت شش ماه مشغول جمع‌آوری آن بودند، هنگامی که جمع‌آوری آن تمام کرد بنزد (جانشینان) کسانی که بعد از رسول الله بودند آورد و به آنها گفت:

این کتاب خدا است همچنانکه نازل شده است. آنگاه عمر بن الخطاب به وی گفت: ما نه احتیاجی به تو و نه به قرآن تو داریم، نزد ما قرآنی است که عثمان نوشته است.
پس علی به آنان گفت: هرگز بعد از امروز آن را نخواهید دید، و هیچ احدی آن را نخواهد دید تا فرزندم مهدی (علیه السلام) ظهور کند و در آن قرآن اضافات بسیار است[6]، از تحریف مصون می‌باشد. ‌و بخاطر مصلحتی که رسول الله دیده بودند عثمان را از کاتبان وحی قرار داده بود، و آن اینکه قرآن را تکذیب نکنند همچنانکه کاشان گفتند این قرآن دروغ و افتراء، می‌باشد و جبرئیل امین آن را فرود نیاورده است – بلکه این را گفتند – و همچنین بخاطر مصلحتی مانند این شش ماه قبل از وفاتشان معاویه را از کاتبان وحی قرار داد و عثمان و امثال او حاضر نمی‌شدند مگر همراه گروه مسلمانان در مسجد پس نمی‌نوشتند مگر آنچه جبرئیل در آنجا فرود می‌آورد.و اما آنچه که برای پیامبر در درون منزلش می‌آورد نمی‌نوشت مگر امیر المؤمنین (علیه السلام)، زیرا که او محرم بود برای وارد و بیرون شدن، پس ایشان به تنهایی آنها را می‌نوشتند، و این قرآنی که اکنون در دست مردم است، خط عثمان است. و آن را امام نامیدند و غیر از آن سوزاندند و پنهان نمودند. و عثمان هنگام خلافتش آن قرآن را به شهرها و سرزمین‌ها فرستاد، بدین سبب می‌بینی که قواعد خطش با قواعد و دستور زبان عربی مغایرت دارد. و عمر بن الخطاب زمان خلافتش کسی را نزد علی (علیه السلام) فرستاد که قرآن اصلی که وی جمع‌آوری نموده برایش بفرستد، و علی (علیه السلام) می‌دانست او قرآن را خواسته است تا اینکه بسوزاند مانند قرآن ابن مسعود، و یا اینکه نزد خود پنهان نماید. تا اینکه مردم بگویند، همان قرآن، آن همان کتابی است که عثمان نوشته است لا غیر. پس علی آن قرآن را نزدش نفرستاد و هم اکنون آن قرآن نزد مولای ما مهدی (علیه السلام) می‌باشد، همراه با کتابهای دیگر آسمانی، و آنچه که از پیامبر به جای مانده است. و هنگامی که امیر المؤمنین (علیه السلام)[7] بر مسند خلافت نشستند نتوانستند این قرآن را آشکار کنند، و آن را پنهان نمود زیرا که در آشکار کردن آن زشتی و رسوای است برای کسانی که قبل از وی بودند، همچنان ایشان نتوانستند از نماز ضحی نهی کنند، و همچنین نتواستند دو متعه را نافذ نمایند، متعه حج و متعه زنان و قرآنی که عثمان نوشته بود باقی ماند تا اینکه بدست قراء رسید پس آنان نیز با مد و ادغام و التقاء ساکنین، در آن تصرفاتی نمودند مانند تصرفاتی که عثمان و یارانش در آن نموده بودند و همانا آنان در برخی از آیات چنان تصرف کرده‌اند که سرشت انسان از آن نفرت کرده و عقل داوری نموده که آن چنین نازل نشده است. و همچنین در (ج، 2/363) می‌گوید: پس اگر بگوئی چگونه جایز است خواندن این قرآن با وجود این تغییراتی که در آن بوجود آمده است؟
می‌گویم، بدرستی که در روایات آمده است که ائمه (علیهم السلام) به شیعیان امر نموده‌اند این مقدار موجود از قرآن در نماز و غیره بخوانند و به احکامش عمل نمایند، تا اینکه مولای ما صاحب الزمان ظهور کند و این قرآن از دست مردم گرفته شود و به آسمان برده شود، و قرآنی که امیر المومنین (علیه السلام) جمع‌آوری نموده بیرون آورده شود پس خوانده شود و به احکامش عمل شود[8].
--------------------------------------------------------------------------------

[1]-
یعنی همگی آنها درست بودن روایت تحریف شدن قران را قبول دارند.
[2]-
یعنی انکار تحریف قرآن.
[3]-
مقصد جزایری این است که آنهای که مسئله تحریف شدن قرآن را انکار کرده‌اند از روی اعتقاد نبوده بلکه بخاطر مصلحت بوده است.
[4]-
منظور احادیث و روایاتی است که درباره مناقب و فضائل اصحاب می‌باشد.
[5]-
خوانندة عزیز: همانا مقصود از «نور القرآن»، فصلی از فصلهای کتاب «الانوار النعمانیه» می‌باشد، ولیکن این فصل در چاپهای بعدی حذف گردیده است.
[6]-
مقصودش قرآنی است که نزد مهدی می‌باشد.
[7]-
این سخن از دانشمند شیعه جزایری، پاسخی است برای هر فرد شیعه‌ای که از خودش می‌پرسد چرا علی (رضی الله عنه) هنگام خلافتش قرآن اصل را آشکار ننمود.
[8]-
این جواب دانشمند جزایری است برای هر فردستی یا شیعه که می‌پرسد چرا شیعه این قرآن را تلاوت می‌کند با وجودیکه محرف است؟
3-
فیض کاشانی: (متوفی 1091 هـ)
و از علمایشان کسانی که درباره تحریف با صراحت گفته است، مفسر بزرگشان فیض کاشانی صاحب تفسیر «الصافی» می‌باشد. او در مقدمه تفسیر علت نامگذاری آن چنین بیان می‌کنند:
«
شایسته است که این تفسیر صافی نامیده شود بخاطر پاک و صاف بودن آن از آراء ناصاف و کدر، خسته کننده و سر گردان کننده عامه»[1].‌او برای کتابش دوازده مقدمه نوشته است مقدمة ششم را برای اثبات تحریف قرآن تخصیص داده است، و برای این مقدمه چنین عنوان گذاشته:
«
مقدمه ششم- درباره جمع‌آوری قرآن، و تحریفش، و اضافه و کمی‌اش و تأویل آن»[2].و بعد از ذکر روایاتی که برای تحریف قرآن از آنان استدلال کرده است – و آن هم از موثق‌ترین مصادر نزدشان است – چنین نتیجه می‌گیرد: «آنچه که از این روایت و دیگر از طریق اهل بیت (علیهم السلام) برداشت می‌شود این است که همانا قرآنی که اکنون نزد ماست، تمام آن نیست، چنانکه بر حضرت محمد (صلى الله علیه وسلم) نازل شد. بلکه چیزهایی از آن مخالف است با آنچه خداوند نازل کرده است. و برخی از آن تغییر و تحریف شده است. و همانا چیزهای بسیاری از آن حذف گردیده است، از جمله نام علی (علیه السلام) در جاهای بسیار، و همچنین لفظ «آل محمد» (صلى الله علیه وسلم) بیش از یکبار، و نام منافقین از جاهایش، و چیزهای دیگر از آن، و همچنین این قرآن بر ترتیبی که مورد رضا و پسند خدا و رسول الله (علیه وآله وسلم) باشد نیست[3]. سپس بعد از این ذکر می‌کند که اعتقاد داشتن به تحریف قرآن از اعتقادات بزرگان مشایخ امامیه می‌باشد، می‌گوید: اما اعتقاد مشایخ ما در این باره، پس آنچه از ثقة الاسلام محمد بن یعقوب کلینی ظاهر می‌شود این است که ایشان معتقد به تحریف و کم شدن قرآن هستند زیرا که وی روایاتی در این زمینه در کتابش الکافی ذکر نموده است و هیچ گونه طعنه و عیب بر آن روایات وارد نساخته است، و با وجود این ایشان در اول کتابشان نوشته‌اند که آنچه در این کتاب روایت می‌کند مورد اعتمادش می‌باشد. و همچنین استادش علی بن ابراهیم قمی، که همانا تفسیرش از روایات پر می‌باشد، و در این زمینه زیاده روی و غلو نیز کرده است. و همچنین شیخ احمد بن ابی طالب طبرسی، در کتاب الاحتجاج طبق روش و سبک آنان عمل نموده است[4].
--------------------------------------------------------------------------------
[1]-
تفسیر صافی چاپ کتاب فروشی صدر – تهران (ج، 1، ص، 13). مقصود از عامه اهل سنت می‌باشند، شیعه خود را خاصه می‌نامند و اهل سنت را عامه. (مترجم)
[2]-
تفسیر صافی ج 1، ص، 40.
[3]-
تفسیر صافی (1/49) انتشارات الاعلمی – بیروت. و انتشارات صدر تهران.
[4]-
تفسیر صافی (1/52) انتشارات اعلمی – بیروت و انتشارات صدر تهران.
4-
ابو منصور احمد بن منصور طبرسی: (متوفی: 620هـ)

طبرسی در کتاب الاحتجاج از أبوذر غفاری (رضی الله عنه) روایت می‌کند که فرمود: هنگامی که رسول الله (صلى الله علیه وسلم) وفات نمودند، علی (علیه السلام) قرآن را جمع‌آوری کرد، و آن را نزد مهاجرین و انصار آورد و بر آنان عرضه نمود بخاطر این که رسول الله او را به این کار وصیت نموده بود.
پس هنگامی که ابوبکر آن را باز کرد، در اولین صفحه‌ای که باز کرد زشتی و رسوائی قوم را دید، آنگه عمر پرید و گفت: ای علی، این را برگردان ما به آن هیچ حاجتی نداریم.
پس علی (علیه السلام) آن را گرفت و برگشت، سپس آنان زید بن ثابت را آوردندو ایشان قا‌ری قرآن بود – پس عمر به وی گفت: همانا علی نزد ما قرآنی آورد که در آن رسوائی و زشتی مهاجرین و انصار می‌باشد، و ما آمده ایم که قرآن را جمع‌آوری کنیم، و آنچه که سبب رسوائی و هتک مهاجرین و انصار می‌باشد از آن حذف نمائیم، آنگاه زید این را پذیرفت، سپس هنگامی که عمر به خلافت رسید از علی خواست که آن قرآن را به آنان دهد تا آن را در بین خودشان تحریفش نمایند[1].
‌گمان باطل طبرسی چنین است: که همانا خداوند تبارک و تعالی هنگامی که در قرآن داستان جنایت و جرمها را ذکر نموده، نام مرتکبین آن را نیز ذکر نموده است. ولیکن صحابه این نامها را حذف نموده‌اند، پس این داستانها بصورت کنایه باقی مانده است.
او می‌گوید:
همانا بصورت کنایه ذکر نمودن نام مرتکبین جرایم بزرگ از منافقین در قرآن کریم، کار خداوند نیست بلکه این از کارهای تغییر و تبدیل دهندگان می‌باشد آن کسانی که قرآن را جدا جدا کردند، و دنیا را از دین جدا نمودند[2] و طبرسی‌ بتحریف الفاظ قرآن اکتفا نکرده، بلکه بخاطر پیروی از هوای نفسش معانی آن را نیز تأویل کرده است، پس چنین خیال می‌کند که در قرآن رموز وجود دارد که در آن عیب و رسوائی منافقین می‌باشد، و معنای این رموز را فقط ائمه اهل بیت می‌دانند، و اگر صحابه معنای آن می‌دانستند هر آئینه آنها را حذف می‌کردند همراه با آن چیزهای که از آن حذف نمودند[3].
این است عقیده طبرسی درباره قرآن، و آنچه که آشکار نموده نسبت به آنچه که طبرسی پنهان نموده، چیزی بحساب نمی‌آید، و این هم بخاطر تمسک جستن به اصل تقیه می‌باشد.
می‌گوید:
و اگر هر آنچه حذف و تحریف و تبدیل شده برای تو شرح و بیان کنم، طولانی می‌گردد، و آنچه که تقیه بر حذر دارد آشکار کردن آن از مناقب اولیاء و عیب دشمنان، آشکارمی‌گردد[4].
و در جای دیگر شیعه را از آشکار نمودن تقیه بر حذر می‌‌دارد و می‌گوید:
از لحاظ تقیه روا نیست که اسامی کسانی که قرآن را تبدیل نموده‌اند صراحتاً ذکر شود. و نه زیاد کردن در آیاتش، بر آنچه آنان از طرف خودشان در قرآن نوشته‌اند بخاطر اینکه تقویت شدن حجت و دلیل اهل تعطیل و کفر و ملتهای گمراه و منحرف از قبله روبر می‌گردانند و همچنین از بین بردن آن علم ظاهری است موافق و مخالف آن را پذیرفته‌اند، زیرا که اهل باطل در قدیم و الان بیشتر از آن حق هستند[5].
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- الاحتجاج، طبرسی انتشارات اعلمی – بیروت (ج، 1 ص، 155).
[2]- مأخذ سابق 1/249.
[3]- مأخذ سابق 1/253.
[4]- مأخذ سابق 1/254.
[5]- مرجع سابق 1/249.
5- محمد باقر مجلسی

و نظر مجلسی این است که: روایات درباره تحریف متواتر می‌باشد و هیچ راهی برای انکارش نیست و روایات تحریف، روایات متواتر امامت – بر حسب گمانشان – را ساقط می‌کند.
پس او در کتابش: «مرآة العقول من شرح أخبار آل الرسول» جلد دوازدهم ص 525، در شرح حدیث هشام بن سالم از أبی عبدالله (علیه السلام) فرمود: «همانا قرانی که جبرئیل (علیه السلام) برای حضرت محمد (صلى الله علیه وسلم) آورد هفده هزار آیه بود[1]. درباره این حدیث می‌گوید: موثق است، و در بعضی نسخه‌ها از هشام بن سالم بجای هارون بن سالم آمده است، پس روایت صحیح است، مخفی نیست که این روایت روایات صحیح دیگر، صریح و واضح است در مورد، کم شدن قرآن، و تغییر آن و نزد من روایت در این زمینه از لحاظ معنا متواتر می‌باشد، و کنار گذاشتن همه این روایات موجب سلب اعتماد کمتر از تمام روایت می‌گردد بلکه در گمان من روایت در این زمینه کمتر از روایت درباره امامت نیست، پس چگونه آن را (امامت) با روایت ثابت می‌کنند؟»
یعنی چگونه با خبر و روایت امامت را ثابت می‌کنند اگر که اخبار و روایت تحریف قرآن را کنار گذاشتند و دور ریختند؟
و همچنین مجلسی بعید می‌داند که آن سری آیات اضافی تفسیر قرآن باشد[2].
‌و همچنین در کتابش: «بحار الأنوار» بابی تحت عنوان: «باب التحریف فی الآیات التی هی خلاف ما أنزل الله»[3] ‌نامگذاری کرده است.[4].
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- مرآة العقول، مجلسی (ج، 12 ص، 525) دارالکتب الإسلامیه ایران.
[2]- مرجع سابق.
[3]- باب: تحریف در آیاتی که مخالف است با آنچه خداوند نازل کرده است.
[4]- بحار الانوار ج 89 ص 66 کتاب القرآن ...
. 6- شیخ محمد بن محمد نعمان ملقب به مفید

اما شیخ مفید – آن کسی که از مؤسسین مذهب شمرده می‌شود– اجماع و اتفاقشان بر تحریف قرآن و مخالفتشان با سایر فرقه‌های اسلامی در این عقیده نقل نموده است. در کتاب «أوائل المقالات» می‌گوید: امامیه اتفاق دارند بر وجوب رجعت بسیاری از مردگان بسوی دنیا قبل از روز قیامت، اگر چه در معنای رجعت در بین شان اختلاف وجود دارد.
و اتفاق دارند بر اطلاق لفظ بداء در وصف الله تعالی، و اگر چه این سماعی است نه قیاسی، و اتفاق دارند که پیشوایان گمراه[1] مخالفتهای کرده‌اند در بسیاری از جمع‌آوری قرآن، و در آن بر حسب تنزیل و سنت پیامبر (صلى الله علیه وسلم) روی گردانده‌اند، و معتزله و خوارج و زیدیه و مرجئه و اصحاب حدیث اجماع دارند بر خلاف امامیه در تمام آنچه که بر شمردیم[2].
و همچنین می‌گوید:
همانا روایات و اخبار بطور مستفیض از ائمه‌ هدی از آل محمد (صلى الله علیه وسلم) آمده است درباره اختلاف قرآن، و آنچه که ستمگران در آن انجام داده‌اند از حذف و کم کردن[3].
‌و همچنین هنگامی که در کتابش: «المسائل السروریة»[4] ‌از وی پرسیده شده، گفتار شما درباره قرآن چیست؟ آیا آن چیزی است که اکنون در دست مردم می‌باشد یا اینکه آنچه که خداوند بر پیامبرش نازل نموده، چیزی از آن از بین رفته است؟ و آیا این همان است که امیر المؤمنین علی (علیه السلام) جمع‌آوری نموده یا همچنانکه مخالفین می‌گویند عثمان جمع‌آوری نموده است؟
در پاسخ گفته است:
همانا تمام آنچه که بین این دو جمله قرآن می‌باشد کلام الله تعالی و تنزیل او می‌باشد، و هیچ چیز از سخنان بشر در آن نیست، و این تمام آن چیزی که نازل شده و بقیه آنچه از قرآن که خداوند تعالی نازل نموده است نزد نگهدار شریعت و امانت‌دار احکام می‌باشد[5]، و چیزی از آن ضایع نشده اگر چه آنچه که امروز بین دو جلد جمع‌آوری شده در آن جمع‌آوری نکرده بخاطر اسبابی که اقتضا نموده است، از جمله: عدم شناخت بعضی از آن.
- آنچه در آن شک نموده.
- آنچه خودش عمداً انجام داده.
- آنچه عمداً آن را بیرون نموده.
و بدرستی که امیر المؤمنین (علیه السلام) قرآن نازل شده را از اول تا آخرش جمع‌آوری نمود و همانطوری که جمع‌آوری آن واجب بود بر همان طریقه جمع‌آوری کرد پس آیات مکی را بر مدنی، و ناسخ را بر منسوخ مقدم نمود، و هر چیز از آن را در جای خودش قرار داد. و بدین خاطر جعفر بن محمد الصادق می‌فرماید:
قسم بخدا اگر قرآن همانطوری که نازل شد، خوانده شود هر آینه می‌یافتید که ما در آن نام برده شده‌ایم همچنانکه نام برده کسانی که قبل از ما بودند.
تا آنجایی که می‌گوید: مگر اینکه خبر از ائمه ما (علیهم السلام) صحیح می‌باشد که آنان به خواندن بدون زیاده و نقصان آنچه که بین دو جلد (قرآن) می‌باشد امر نموده‌اند، تا زمانیکه قائم (علیه السلام) قیام کند و همانطور که خدا نازل نموده و امیر المومنین (علیه السلام) جمع‌آوری کرده بر مردم بخواند. و ما را نهی کرده‌اند از خواندن آنچه که در روایات آمده از حروفی که اضافه است بر آنچه در مصحف می‌باشد، زیرا که بصورت تواتر نیامده بلکه بصورت آحاد روایت شده است[6] و چه بسا یک ‌نفر در آنچه که نقل می‌کند اشتباه کند، و همچنین وقتی که انسانی مخالف آنچه در بین دو جلد قرآن می‌باشد بخواند سبب هلاک نمودن خودش می‌شود، پس آنان (علیهم السلام) ما را از قراءت قرآن بخلاف آنچه در بین دو جلد می‌باشد منع نموده‌اند.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- مقصودش صحابه رضی الله عنهم می‌باشد.
[2]- اوائل المقالات ص 48-49 دار الکتاب الاسلامی بیروت.
[3]- مرجع سابق ص 91.
[4]- المسائل السروریة ص 78-81.
[5]- مقصد امام غایب و مهدی موعودشان می‌باشد. (مترجم)

از منشورات – کنفرانس جهانی شیخ مفید، و همچنین این‌ها آیت ‌الله علی فانی اصفهانی در کتابش آرا حول القرآن ص 133 – چاپ دار الهادی – بیروت ذکر نموده است.
[6]- شیعه‌ها نمی‌توانند متواتر بودن قرآن را ثابت کنند، مگر بطریقه و نقل از اهل سنت، پس تمامی قرآن نزدشان آحاد می باشد.
7- ابو الحسن عاملی
در مقدمه دوم تفسیر: مرآة الانوار و مشکاه الاسرار: ص 36[1] می‌گوید:

بدان، آن حقی که هیچ راه گریزی از آن نیست بنا به روایات و اخبار متواتری که خواهد آمد، همانا این قرآنی که اکنون در دست ماست بعد از وفات رسول الله (صلى الله علیه وسلم) در آن دگرگونی و تغییراتی بوجود آمده است، و کسانی که آن را جمع‌آوری نمودند بعد از رسول الله، کلمات و آیاتی بسیاری را ساقط گردانیدند، و همانا آن قرآن که از آنچه ذکر شد محفوظ مصون می‌باشد، و موافق است با آنچه خداوند نازل کرده است، همان قرآنی است که علی (علیه السلام) آن را جمع‌آوری نموده و آن را نگه‌داری کرده تا اینکه به پسرش حسن (علیه السلام) رسید، و همین طور تا اینکه به قائم (علیه السلام) رسید، و اکنون نزد وی می‌باشد.
و لهذا همچنانکه در حدیثی که ذکر خواهیم کرد بطور صریح آمده است، که از آنجایی که در علم کامل خداوند گذشته بود که چنین افعال زشت و شنیعی از این مفسدین در دین[2] سر خواهد زد و آنان بر هر چیزی که آگهی یابند که در آن زیانشان، و رفعت و زیادی شأن علی (علیه السلام) و ذریه طاهرش ‌باشند کوشش می‌کنند آن را ساقط کنند یا اینکه تحریف نموده و تغییرش دهند.
و در مشیت کامل الهی و از الطاف شامل او بود حفظ و نگه‌داری امامت و ولایت، و نگهبانی فضایل نبی (صلى الله علیه وسلم) و ائمه بطوری که از ضایع شدن و تحریف محفوظ بماند و برای اهل حق تا زمانی که تکلیف بر قرار است باقی بماند، و خداوند اکتفا نکردند به آنچه که به طور صریح در کتاب شریفش آمده ست، بلکه بیشتر بیانش را بطور باطن و بر منهج تأویل قرار دادند، و در ضمن آنچه که بیان ظاهر تنزیل بر آن دلالت کند، و بطرف برخی از آن برهان و ادله بطریق تجوز و تعریض اشاره نموده و با رمز و توریه از آن تعبیر نموده است، تا اینکه حجتش بر همه خلایق تمام گردد اگر چه که بعد از اسقاط آنچه که صریح برآن دلالت می‌داد باشد.
و راستی و صدق این مقال با ملاحظه نمودن چهار فصل مشتمل بر این احوال که ذکر می‌کنیم، واضح و روشن می‌گردد.
ابوالحسن عاملی فصل چهارم از مقدمه دوم را برای رد بر کسانی که تحریف را انکار می‌کنند قرار داده و عنوانش است: «بیان خلاصه اقوال علمای ما درباره تغییر قرآن و عدمش. و باطل کردن استدلال کسی که تغییر را انکار کرد» می‌گوید:
بدانکه آنچه که از ثقه الاسلام محمد بن یعقوب کلینی طاب ثراه، ظاهر می‌شود این است که ایشان معتقد به تحریف و کم شدن قرآن هستند. زیرا که وی روایاتی در این زمینه در کتابش الکافی ذکر نموده است، آن کتابی که در اولش تصریح نموده که آنچه که از روایات ذکر می‌کند مورد اعتمادش است و هیچ گونه طعنه و عیب بر این روایات وارد نساخته است و نه روایات معارض آن را ذکر کرده است.
و همچنین شیخش علی بن ابراهیم قمی که تفسیرش پر از این روایات می‌باشد حتی غلو و زیاد روی نیز کرده است، او رضی الله عنه در تفسیرش می‌گوید:
اما آنچه که در قرآن است بر خلاف آنچه خداوند نازل فرموده، پس آن آیه: ﴿کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ﴾[3]. می‌باشد.
زیرا که صادق (علیه السلام) به کسی که این آیه را خواند فرمود: ﴿خَیْرَ أُمَّةٍ﴾ (بهترین امت) علی و حسین بن علی (علیهم السلام) را می‌کشند؟
پس به وی گفته شد، پس چگونه نازل شده؟ آنگاه فرمود: همانا نازل شده است:
(خیر أئمة أخرجت للناس(. آیا نمی‌بینی که خداوند در آخر آیه آنان را ستوده است: ﴿تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ﴾ الآیة.
سپس‌ (رح) آیات بسیاری از این قبیل ذکر نمودند. و سپس می‌گوید: و امّا آنچه که از آن حذف شده پس آیه ﴿لَکِنِ اللَّهُ یَشْهَدُ بِمَا أَنْزَلَ إِلَیْکَ﴾[4]. «فی علی». فرمود: چنین نازل شد، ﴿أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلائِکَةُ یَشْهَدُونَ﴾. سپس آیاتی از این قبیل ذکر نمودند.
سپس می‌گوید: و اما تقدیم آیات همانا آیه عدة زنان 4 ماه که ناسخ است، تقدیم شد بر عدة منسوخی که یکسال می‌باشد. و همچنین فرمان خداوند:
﴿أَفَمَنْ کَانَ عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَیَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَى إِمَاماً وَرَحْمَةً﴾[5].
چنین بوده: «یتلوه شاهد منه إماماً ورحمة ومن قبله کتاب موسی».
سپس بعض از آیات دیگر نیز ذکر نمودند.
آنگاه فرمود: اما آیاتی که بقیه و تمام آن در سورة دیگری می‌باشد:
﴿قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکُمْ مَا سَأَلْتُمْ﴾[6].
و بقیه این آیه در سورة مائده است:
﴿قَالُوا یَا مُوسَى إِنَّ فِیهَا قَوْماً جَبَّارِینَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّى یَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ یَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ﴾[7].
نصف آیه در سورة بقره و نصف دیگر در سوره مائده است، سپس آیاتی دیگر همچنین از این قبیل ذکر نمودند.

و همچنین کسانی دیگر نیز چنین گفته‌اند و جماعتی از یاران مفسر ما با قمی و کلینی موافقت کرده‌اند مانند، عیاشی، و نعمانی، و فرات بن ابراهیم، و دیگران، و این مذهب بیشتر متأخرین از محدثین محقق می‌باشد، و همچنین گفتة شیخ بزرگوار احمد بن أبی طالب طبرسی است چنانکه کتاب الاحتجاج وی فریاد می‌زند. و شیخ ما علامه باقر علوم اهل البیت (علیهم السلام) و خادم روایات شان در کتابش بحار الانوار این گفتار را یاری و نصرت داده و بطور گسترده در این زمینه سخن نموده که مجال زیاده روی بر آن نیست، و نزد من بعد از جستجوی روایات و بررسی آثار، و با وجود واضح و درستی این گفتار می‌توان گفت که این یکی از ضروریات مذهب تشیع می‌باشد[8].
و همانا این از بزرگترین‌ مفاسد غصب خلافت می‌باشد. پس تدبر کن تا اشتباه و وهم صدوق[9] را در این مورد بدانی آنجایی که در اعتقاداتش گفته است: اعتقاد ما این است که قرآنی که خداوند بر پیامبرش نازل کرد، همین است که بین دو جلد می‌باشد که در دست مردم است بیشتر از این نیست، و همانا کسی که قول بطرف ما منسوب کند که ما می‌گوییم بیشتر است پس او دروغگو است.
و توجیه اینکه منظورش علمای قم است نادرست می‌باشد. زیرا که علی بن ابراهیم در این گفتار از غلو کنندگان است و وی از ایشان می‌باشد.
بله، سید مرتضی در انکار این امر در جواب مسائل طرابلیسات مبالغه کرده است، و ابو علی طبرسی در مجمع البیان از وی پیروی نموده است. چنانچه گفته است: اما زیاد در قرآن، پس بر باطل بودن آن اجماع و اتفاق می‌باشد‌. و اما نقصان و کمی در آن، پس گروهی از یاران ما و گروهی از حشویه عامه[10]‌ روایات کرده‌اند که در قرآن دگرگونی و کمی می‌باشد، و صحیح از مذهب یاران ما خلاف آن می‌باشد. و این رأی است که مرتضی قدس روحه آن را یاری و نصرت کرده و شیخ او طوسی در تبیان از وی پیروی نموده است. چنانچه گفته:
و اما سخن در زیاده و کمی قرآن، پس چیزی است که شایسته آن نیست، زیرا که زیاده در قرآن بر بطلان آن اجماع و اتفاق است، و اما کمی از آن پس آنچه از مذهب مسلمانان آشکار است خلاف این می‌باشد، و این شایسته‌تر و صحیح‌تر، از مذهب ما می‌باشد همچنان که مرتضی آن را تأیید کرده است، و این چنین از روایات آشکار می‌شود، مگر اینکه روایات بسیاری از جهت عامه و خاصه روایت شده درباره کم شدن آیات قرآن، و جابجا شدن آیه‌ای از جای به جای دیگر، لیکن همه اینها از طریق آحاد می‌باشد که موجب علم نمی‌شود.
پس اولی این است که از آنها روی گرداند و از مشغول شدن بر آن خودداری نمود و اگر صحیح می‌بود تأویل آن ممکن بود، بخاطر اینکه سبب طعن می‌شود بر آنچه که اکنون ‌بین دو جلد موجود می‌باشد. زیرا که صحیح و درست بودن این معلوم است و هیچ کسی از امت اعتراض ندارد و روایات ما همگی ما را به تلاوت آن و تمسک جستن به آن تشویق می‌کند، و ما را امر می‌کند به اینکه اخبار و روایات مختلفی که در فروع روایت می‌شود بر آن عرضه کنیم پس آنچه با آن موافق بود به آن عمل نمائیم و آنچه مخالفش بود از آن اجتناب و دوری کنیم و به آن اعتنای نکنیم، و از رسول الله (صلى الله علیه وسلم) روایتی آمده است که هیچ کس نمی‌تواند آن را رد کند. که فرمود: من دو چیز گرانبها در بین شما می‌گذارم اگر به آن دو تمسک جستید هرگز گمراه نخواهید شد کتاب الله و اهل بیتم، و این دو از همدیگر جدا نمی‌شوند تا اینکه نزد حوض بر من وارد شوند.
و این دلالت دارد بر اینکه در همه زمان خواهد بود، زیرا که درست نیست که امت را امر نماید به تمسک به چیزی که امکان تمسک جستن به آن نباشد، همچنانکه اهل بیت و کسانی که پیروی از گفتار ایشان واجب می‌باشد، همه اوقات هستند.
پس هرگاه آن چیزی که نزد ما می‌باشد بر صحت و درستی آن اجماع و اتفاق می‌باشد، پس شایسته است که بتفسیر و بیان معانیش پرداخته و چیزهای دیگر را کنار گذاشت.
می‌گویم[11]: اما ادعای[12] ‌آنان بر عدم زیادی، یعنی زیادی آیه یا آیات از آن چیزی که از قرآن نباشد پس حق آنچنان است که گفته‌اند، زیرا که ما در روایات معتبر خود چیزی را نیافتیم که بر خلافش باشد، مگر بعضی از فقرات روایت زندیق در فصل گذشته، و ما توجیه آن را بیان کردیم بطوری که این احتمال از آن بر طرف گردید.
و در فصل اول و در روایت عیاشی گذشت که باقر (علیه السلام) فرمود: همانا قرآن آیات زیادی از آن انداخته شده است و چیزی در آن اضافه نشده، مگر بعضی حروف که نویسندگان در نوشتن غلط نوشته‌اند.
و اما کلامشان در تغییر و کمی مطلق، پس باطل بودنش بعد آن از اینکه گوش زد نمودیم واضح‌تر از این است که به دلیل و بیان احتیاج داشته باشد. ای کاش می‌دانستم چگونه برای امثال شیخ[13] رواست که ادعا کند ظاهر روایات، عدم نقصان، می‌باشد، با وجود اینکه ما بر یک روایت دست نیافتیم که بر آن دلالت کند. بله، دلالتش بر اینکه تغییری ‌‌‌که واقع شد مخل نیست بسیار می‌باشد: مانند: حذف اسم علی و آل محمد، و حذف اسامی منافقین، و حذف بعضی از آیات و کتمانش و امثال اینها.
و همانا آنچه که بدست ما می‌باشد کلام خدا و حجت بر ما است همچنانکه از خبر طلحه، از فصل اول آشکار شد مسلم می‌باشد ولیکن بین این و بین آنچه ادعا نموده است فرق بسیار می‌باشد همچنین گفتارش (رح) همانا روایاتی که دلالت بر تغییر و کمی دارد از آحاد است که موجب علم نیست».
از امثال شیخ بعید بنظر می‌رسد، بخاطر اینکه روایاتی آحادی که شیخ در کتابهایش از آن استدلال نموده، و براساس آن عمل کردن بر آن واجب گردانیده، در مسائل خلافی بسیار، از نظر سند و دلالت قویتر از این روایات و اخبار نیست، و این از چیزهای واضح و روشن است که این روایات از نظر معنا متواتر می‌باشد و همراه است با قرائن قوی که موجب علم می‌شود، به واقع شدن تغییر.
و همچنین از امور تعجب‌آور این است که شیخ ادعا کرده است که تأویل نمودن این اخبار ممکن می‌باشد، و شما خواننده محترم دانستید که بیشتر اینها قابل توجیه نیستند.
و اما قولش: اگر صحیح شود .... تا آخر.
پس شامل اموری است که زیانی به ما نمی‌رساند، بلکه بعضی از آنها بنفع ماست نه بر علیه ما:
از جمله آنها عدم لازم بودن، درستی روایات تغییر و نقص، و طعنه زدن بر آنچه که در این مصحفها می‌باشد بمعنای نداشتن منافات بین واقع شدن این نوع تغییر و بین مکلف بودن به تمسک جستن به آن چیزی که تغییر داده شده، و عمل کردن به آنچه که در آن می‌باشد، بعلتهای گوناگون، مانند برداشتن سختی و حرج و جلوگیری از مترتب شدن فساد.
و این امری مسلم در نزد ما و در آن هیچ زیانی بر ما نیست، بلکه ما بین روایت تغییر و آنچه که درباره اختلاف روایت از عرضه کردن آن بر کتاب خدا و گرفتن آنچه که موافق آن است، جمع می‌کنیم. و پوشیده نماند که آن نیز ضرر برای ما ندارد بلکه بنفع ما می‌باشد، زیرا که کافی است برای وجودش در هر زمانه، بودنش همراه همدیگر، همچنانکه خداوند آن را مخصوصاً در نزد اهل آن یعنی امامی که همراه و قرین آن است و از آن جدا نمی‌شود، نازل نموده است.
و وجود داشتن آنچه که ما به آن نیاز داریم اگر چه بر بقیه آن قادر نباشیم همچنانکه امامی که ثقل دیگر آن است چنین می‌باشد، بخصوص در زمان غیبت، زیرا آنچه اکنون نزد ماست اخبار و روایتش و علما و دانشمندانی که قائم مقام آن هستند، و از بدیهیات است که همانا ثقلین در این مسئله یکسان می‌باشد.
سپس آنچه که سید مرتضی ذکر نموده برای یاری و نصرت نظریه‌اش، که همانا علم بصحت نقل قرآن، مانند علم به سرزمینها، و حادثه‌های بزرگ و کتابهای مشهور، و اشعار نوشتة عرب می‌باشد.
زیرا که عنایت شدید بود و اسباب متوفر بود بر نقلش و حفظ و نگه‌داریش، و به حدی رسید که آنچه که ما ذکر نمودیم به پای آن نرسید.
زیرا که قرآن معجزه نبوت و منبع و ماخذ علوم شرعی و احکام دین می‌باشد، و علمای مسلمین در حفظ و حمایتش به غایت و منتهی رسیدند به حدی که شناختند هر چیزی از آن که در آن اختلاف نمودن از اعرابش و قراءتش و حروف و آیاتش، پس چگونه رواست که تغییر داده شده باشد یا کم باشد، با وجود چنین اهتمام درست و راستی و ضبط و مراعات شدید.
و همچنین ذکر نموده است که: همانا علم به تفصیل قرآن و ابعاض آن، در درست بودن نقل آن مانند علم به تمام و جملگی آن می‌باشد، و این در زمره کتابها نوشته که ضرورتاً دانسته می‌شود می‌باشد، بطور مثال مانند:
کتاب سیبویه و مازنی، زیرا که کسانی که اهل این شأن می‌باشد از تفصیل آن همانطور آگاهی دارند که از جملگی و تمام آن دارند بطوری که اگر شخصی مثلاً در کتاب سیبویه بابی در نحو وارد سازد، که از کتاب نباشد، شناخته می‌شود و مشخص می‌گردد، و دانسته می‌شود که از کتاب نیست، بلکه به آن ملحق و اضافه شده است.
و پر واضح است که اهتمام به نقل و ضبط قرآن جدی‌تر و بیشتر بوده از اهتمام به کتاب سیبویه و دیوان شعراء. جوابش این است[14] ما نمی‌پذیریم که ‌اسباب و وسائل ضبط و نگه‌داری آن در صدر اول و قبل از جمع‌آوری مهیا بوده، همچنان که غفلت و بی‌توجهی آنان را در کارهای زیادی متعلق به دین است دیده می‌شود، آیا اختلاف شان[15] ‌در افعال نمازی که پیامبر پنج بار در شبانه روز با آنان تکرار می‌کرد؟ آیا به مسئله ولایت و امثال آن نمی‌نگری؟
و بعد از پذیرفتن می‌گوییم: همچنان اسباب و وسایل برای نقل قرآن و پاسبانی آن برای مومنین مهیا بود، همچنان اسباب تغییر و دگرگونی برای منافقین[16] ‌که وصیت را تبدیل کردند و خلافت دگرگون نمودند مهیا و فراهم بود، بخاطر اینکه شامل اموری بود که با آرایشان تضاد داشت و آن مهمتر بود، و تغییر و دگرگونی در قرآن قبل از انتشار و پخش آن در سرزمینها در آن واقع گردیده است. اما ضبط و نگه‌داری شدید و محکم بعد از آن صورت گرفته و در بین این دو هیچ گونه منافاتی وجود ندارد.
و همچنین همانا قرآن که موافق است با آن اصلی که خدای پاک نازل نموده است نه تغییر داده شده و نه تحریف گردیده است، بلکه همانطوری که بوده نزد اهلش محفوظ می‌باشد، و ایشان به آن آگاهی دارند[17] ‌پس تحریف وجود ندارد همچنانکه امام بطور صریح در حدیث سلیم فرموده است، و آن حدیث در کتاب الاحتجاج در فصل اول از مقدمة ما گذشت. و همانا تغییر و دگرگونی در نوشتن تغییر دهندگانش و تلفظ نمودنشان واقع گردیده است، زیرا که آنان تغییر ندادند مگر هنگام نسخ نمودن قرآن، پس‌ تحریف شده، همانا آن چیزی می‌باشد که برای پیروان خودشان آشکار نمودند، و از کسانی مانند سید[18] ‌تعجب‌آور است به چیزهای از این قبیل تمسک بجوید، که فقط تخیلاتی است در مقابل روایات متواتر، پس اندیشه کن.
و همچنین از آنچه که برای یاری و نصرت نظریه و رأیش ذکر نموده و آن اینکه قرآن در زمان رسول الله جمع‌آوری شده بود به همین صورت که الان می‌باشد، و استدلال نموده بر اینکه در آن زمان قرآن تلاوت می‌شد، و حفظ می‌‌شد، بطوری که گروهی از صحابه آن را حفظ می‌کردند، و بر پیامبر خوانده و عرضه می‌شد.
و همانا گروهی از صحابه مانند عبدالله بن مسعود و ابی بن کعب و غیره قرآن را چندین بار بر پیامبر ختم نمودند با کمترین اندیشه و تفکر، همه اینها دلالت دارند بر اینکه قرآن جمع‌آوری شده بوده و جدا و پراکنده نبوده، و همچنین ذکر نموده است که کسانی که در این زمینه مخالفت نموده‌اند از امامیه و حشویه مخالفت آنان اعتباری ندارد.
زیرا که اختلاف در این مورد منسوب است به گروهی از اصحاب حدیث که روایات ضعیفی نقل کرده‌اند بگمان اینکه صحیح می‌باشد، پس بخاطر این روایت نمی‌توان دست از چیزی برداشت که صحیح بودن آن مقطوع و معلوم می‌باشد.
جواب آن:[19]
اینکه قرآن در زمان پیامبر جمع‌آوری شده بود به نحوه‌ای که الان می‌باشد، ثابت نیست، بلکه درست نیست چگونه جمع‌آوری شده بود در حالی جدا جدا و مرحله مرحله نازل می‌شد، و تمام نمی‌شد مگر به پایان رسیدن عمر رسول الله، و بدرستی که همه جا پخش و نشر شده و در تمام سرزمین به گوشها رسیده که علی (علیه السلام) بعد از وفات پیامبر (صلى الله علیه وسلم) مدتی وقت در خانه نشستند و مشغول جمع‌آوری قرآن شدند، و اما خواندن و ختم کردن آن، همانا آنان[20]، آن چیزی از آن می‌خواندند و ختم می‌کردند که در نزد آنان بود نه همه آن.
و از امور تعجب‌آور و غریب این است که سید درباره این خیالات ضعیف که ظاهر حال خلاف آن است حکم نموده که قطعاً صحیح می‌باشد، زیرا که موافق با خواسته وی بوده، و روایات دیگری که به ما رسیده و نزد ما و مخالفین ما فوق استفاضه و شهرت می‌باشد. آنها را ضعیف قرار داده است و این روایات این قدر زیاد می‌باشد که از صدها گذشته است، با وجود اینکه موافق هست با آیات قرآن و روایاتی که در مقاله گذشته ذکر نمودیم چنانکه ما در آخر فصل اول از این مقدمه ‌مان بیان کردیم، و با وجود اینکه در کتابهای معتبر و معتمد مانند کافی با اسناد معتبر ذکر شده. و همچنین نزدشان در صحاح ایشان مانند صحیح بخاری و مسلم آن دو کتابی که همچنان خودشان تصریح کرده‌اند در صحیح بودن و اعتماد بعد از قرآن می‌باشد، فقط بمجرد اینکه خلاف مقصود می‌باشد، و وی داناتر است به آنچه گفته است.
سپس آنچه که منکرین تحریف به آن استدلال می‌کند از فرموده خداوند:
﴿لا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ﴾[21].
و فرموده خداوند:  
﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾[22].
‌سپس جوابش[23] بعد از پذیرفتن ‌اینکه بر مقصود آن دلالت دارد، ظاهر و آشکار است از آنچه که ما بیان نمودیم که همانا اصل قرآن بطور کامل و تمام همچنانکه نازل شده است نزد امام و میراث برای آن از علی (علیه السلام) می‌باشد پس اندیشه کن، و خداوند هدایت  می‌دهد[24].
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- این تفسیر مقدمة تفسیر «البرهان» بحرانی می‌باشد، چاپ ‌دار الکتب العلمیه – قمایران.
ملاحظه: دارالهادی بیروت تفسیر البرهان را مجدداً به چاپ رسانده ولی این مقدمه ابوالحسن العاملی بخاطر اینکه در آن صراحتاً تحریف قرآن ذکر شده حذف نموده است.
[2]- مقصودش صحابه (رضی الله عنهم) می‌باشد.

[3]- سوره آل عمران آیه 110.
[4]-
سوره نساء آیه 166 یعنی خداوند گواهی می‌دهد به آنچه که تو نازل کرده است. در باره علی از روی عملش نازل کرده و فرشتگان گواهی می‌دهند.
[5]-
سوره هود آیه 17، آیا آن کسی که دلیل آشکاری از پروردگار خویش دارد، و به دنبال آن شاهدی او سوی او می‌باشد، و پیش از آن کتاب موسی که پیشوا و رحمت بود....
[6]-
سوره بقره آیه 61: «(موسی) گفت: آیا غذای پست‌تر را به جای غذای بهتر انتخاب می‌کنید، در شهری فرود آیید، زیرا که هر چه خواستید در آنجا برای شما هست».
[7]-
سوره مائده آیه 22، «گفتند: ای موسی، در آن سرزمین گروهی ستمگرند، و ما هرگز وارد آن نمی‌شویم، تا آنها از آن خارج شوند، اگر آنها از آن خارج شوند ما وارد خواهیم شد.
[8]-
ابن اعتراف یک عالم بزرگ شیعه است که قول به تحریف قرآن از ضروریات مذهب تشیع است.
[9]-
مقصودش ابو جعفر محمد بن بابویه قمی ملقب بصدوق می‌باشد و او را به وهم و اشتباه متهم می‌کند هنگامی که تحریف قرآن را انکار نموده است.
[10]-
هدف وی اهل سنت می‌باشد، و آنان از طعن و عیبجوی در قرآن کریم، بری می‌باشند.
[11]-
از اینجا ابوالحسن عاملی عالم شیعه شروع می‌کند بر رد نمودن بر صدوق، و عذرهای که صدوق برای عدم تحریف قرآن آورده است باطل می‌سازد.
[12]-
ادعای کسانی که تحریف را انکار می‌کند.
[13]-
مقصود وی طوسی است، که نزد شیعه ملقب به شیخ الطایفه می‌باشد.
[14]-
در اینجا ابوالحسن عاملی استدلالات مرتضی که برای رد تحریف قرآن آورده بود رد می‌کند.
[15]-
هدفش صحابه (رضی الله عنهم) می‌باشد.
[16]-
هدفش صحابه (رضی الله عنهم) می‌باشد.
[17]-
هدفش ائمه دوازده‌گانه می‌باشد.
[18]-
سید مرتضی «علم الهدی».
[19]-
در اینجا ابوالحسن عاملی رد می‌کند بر سید مرتضی بخاطر انکار تحریف.
[20]-
یعنی صحابه (رضی الله عنهم).
[21]-
سوره فصلت آیه 42.
[22]-
سوره حجر آیه 9.
[23]-
در اینجا ابوالحسن عاملی بر هر کسی که تحریف قرآن را انکار می‌کند رد می‌کند، و هدفش این است که این دو آیه دلالت بر حفظ قرآن تحریف ندارد.
[24]-
تفسیر مرآة الانوار ومشکاة الاسرار، ابوالحسن عاملی ص، 51،50،49.

8-
سلطان محمد بن حیدر خراسانی
می‌گوید: بدان که روایت و اخبار بسیاری از ائمه اطهار درباره واقع شدن زیاده و نقص و تغییر و تحریف در قرآن وارد شده است، بطوری که جای شکی درباره صادر شدن چنین سخن از آنان باقی نمی‌گذارد، و تأویل اینکه زیاده و نقص و تغییر در آنچه که از قرآن برداشت نموده‌اند واقع گردیده نه در الفاظ قرآن، این شایسته بزرگان و عاملان نیست در مخاطب قرار دادن عامه مردم زیرا که شخص کامل چنان مردم را مخاطب قرار می‌دهد که در آن فایده عام و خاص باشد. و همچنین دور کردن و کنار زدن لفظ از معنای ظاهر آن بدون اینکه صارفی وجود داشته باشد، و آنچه که گمان کرده‌اند صارف می‌باشد، و آن اینکه در زمان پیامبر جمع‌آوری شده بوده و اصحاب آن را حفظ می‌کردند و می‌خواندند، و اصحاب اهتمام به حفظ و نگه‌داری آن داشتند از تغییر و تبدیل تا این حدی که قرائت قرآن و چگونگی قرائت شان را ضبط نموده‌اند، پس جواب آن[1]: اینکه یکجا و جمع‌آوری شده بود، مسلم نیست زیرا که قرآن در مدت رسالت پیامبر تا آخر عمر ایشان بطور متفرق و جدا نازل شده است، و روایات بسیاری آمده است که بعضی از سوره‌ها و بعضی از آیات در سال آخر نازل شده است، و آنچه روایت شده که آنان بعد از وفات پیامبر آن را جمع‌آوری نموده‌اند، و همانا علی در منزلش نشست ومشغول جمع‌آوری قرآن بود، بیشتر از آن است که بتوان انکارش نمود. و اینکه آنان قرآن را حفظ کردند و می‌خواندند مسلم است، ولکن حفظ و خواندن آنچه که در دستشان بود، و اهتمام اصحاب بحفظش و حفظ قرائت قرآن و چگونگی قرائتشان، بعد از جمع‌آوری و ترتیبش بود، و همچنان که اسباب حفظ و نگهداریش بسیار بود، همچنین برای منافقین[2] جهت تغییر دادنش فراوان و بسیار بود. و اما آنچه گفته می‌شود که در این صورت جای اعتمادی برای ما باقی نمی‌ماند، در حالتی که به ما امر شده به اعتماد کردن بر آن، و پیروی از احکامش و تدبر در آیاتش، و پذیرفتن اوامر و نواهی آن، و بر پا داشتن حدودش و عرضه نمودن روایت بر آن، اعتماد بر آن نمی‌شود با وجود این همه روایتی که دلالت می‌کند بر تغییر و تحریف، زیرا اعتماد بر این نوشته، و واجب بودن پیروی از آن و پذیرفتن اوامر و نواهی آن و بر پاداشتن حدود و احکامش، بخاطر روایات بسیاری است که بطور قطعی دلالت می‌کند بر اینکه آنچه بین دو برگ (جلد) می‌باشد همان کتابی است که بر محمد (صلى الله علیه وسلم) نازل شده است، بدون کمی و زیاده و بدون اینکه در آن تحریف شده باشد. و از این روایت برداشت می‌شود که همانا زیاده و کمی و تغییر اگر در قرآن واقع گردیده باشد مخل به مقصود و باقی آن نمی‌باشد، بلکه می‌گوئیم مقصود مهم از کتاب، دلالت بر عترت و توسل به آنان بوده، و در باقی از آن دلیل و حجتشان اهل بیت می‌باشد، و بعد از توسل به اهل بیت، اگر آنان امر به پیروی از آن نموده برای ما حجت قطعی می‌گردد اگر چه که تغییر داده شده باشد و مخل به مقصودش باشد، و اگر به ایشان متوسل نشویم و یا اینکه امر به پیروی آن نکنند در این صورت توسل به آن و پیروی احکامش و استنباط اوامر و نواهیش، و حدود و احکامش، از طرف خودمان باشد، این کار از جمله تفسیر بالرأی که از آن نهی شده‌ایم شمرده می‌شود اگر چه که تغییر نداده شده باشد[3].
--------------------------------------------------------------------------------
[1]-
در اینجا خراسانی بر کسانی که تحریف را انکار می‌کنند رد می‌کند، و رد وی شبیه به رد عالم شیعی ابوالحسن عاملی می‌باشد.
[2]-
هدفش صحابه می‌باشد.
[3]-
تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة، مجلد اول، ص 19-20 موسسه اعلمیبیروت.

9- علامة حجت سید عدنان بحرانی
بعد از ذکر کردن روایاتی که بنظر وی بر تحریف دلالت دارد می‌‌گوید: روایاتی که شمارش نمی‌شود بسیار است و از حد تواتر گذشته است و در نقل نمودن آنها فایده زیادی نمی‌باشد بعد از اینکه قول به تحریف و تغییر بین فریقین[1] شایع می‌باشد، و از جمله مسلمات نزد صحابه و تابعین می‌باشد، بلکه فرقه محقه اجماع[2] دارد و از ضروریات[3] مذهبشان می‌باشد در این مورد روایتشان بسیار می‌باشد[4].
-------------------------------

سه شنبه 27 فروردین ماه سال 1387 ساعت 5:36 PM

سنی

فصل اول
اهل سنت و قرآن کریم
اهل سنت و همگی مسلمانان اجماع دارند بر اینکه کتاب خداوند از تحریف و زیاده و نقص مصون می‌باشد. ‌و با حفظ و نگه‌داری خداوند محفوظ می‌باشد.
خداوند می‌فرماید:
﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾[1].
یعنی: «ما قرآن را نازل کردیم و همانا ما نگهدار آنیم».
در کتابهای معتمد اهل سنت یک روایت صحیح هم وجود ندارد که مخالف با این باشد، و مفسرین اهل سنت در نزد فرمودة خداوند:
﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾. نوشته اند:
یعنی: «همانا قرآن کریم از هر گونه دگرگونی، و یا تبدیل و یا تحریف مصون و محفوظ می‌باشد».
رجوع کنید به: جامع احکام القرآن قرطبی، و مدارک التنزیل نسفی، و تفسیر الخازن، تفسیر ابن کثیر، انوار التنزیل بیضاوی، و روح المعانی آلوسی و فتح البیان صدیق حسن خان و أضواء البیان شنقیطی و دیگر تفاسیر.
و علمای بزرگ اهل سنت با صراحت گفته‌اند که اگر کسی اعتقاد داشته باشد که در قرآن زیاده نقص وجود دارد بدون شک از دین اسلام خارج می‌گردد.
و این عقیده در نزد اهل سنت بحد شهرت و تواتر رسیده که برای اثبات آن احتیاج به بیان ادله نمی‌باشد.
بلکه این اعتقاد نزد مسلمانان از امور متواتر بحساب می‌آید.
قاضی عیاض (رحمه الله) می‌گوید[2]: و بتحقیق که مسلمانان اتفاق کرده‌اند که همانا قرآنی که در تمام گوشه و کنار زمین خوانده می‌شود، و در کاغذها نوشته شده است، و در دست مسلمانان می‌باشد و آنچه دو جلد آن را در بر گرفته ازاول ﴿الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ تا آخر ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ﴾ همانا کلام خداوند، و وحی منزلش است که بر پیامبرش محمد (صلى الله علیه وسلم) نازل نموده است. و آنچه که در آن می‌باشد حق است، و اگر شخص حرفی از آن از روی قصد کم کند، یا جابجا کند، یا در آن حرفی بیافزاید در حالی که شامل آن مصحفی که اجماع بر آن واقع شده نباشد، و اتفاق بر این باشد آن از جمله قرآن نیست، و از روی قصد و عمد این کار را بکند او کافر می‌گردد[3].
و قاضی عیاض از ابو عثمان حداد نقل می‌کند که او گفته است: تمام کسانی که پیروان توحید هستند بر این اتفاق دارند که انکار یک حرف از قرآن کفر می‌باشد[4].
ابن قدامه می‌گوید[5]:
اگر شخصی سوره‌ای از قرآن یا آیه‌ای یا کلمه‌ای و یا حرفی از آن انکار کند، در بین مسلمانان خلافی وجود ندارد بر اینکه او کافر می‌باشد[6].
بغدادی می‌گوید:
اهل سنت تکفیر نموده آن گروه از رافضه را که چنین می‌پندارند که امروزه قرآن و سنت قابل حجیت نیست بخاطر اینکه - طبق گفتار آنها- صحابه بعضی از قرآن را تغییر داده و برخی دیگر را تحریف نموده‌اند[7].
و قاضی ابو یعلی می‌گوید[8]: و قرآن تغییر داده نشده، و نه در آن تبدیلی ایجاد شده و نه از آن کاسته و یا نه به آن اضافه شده است، بر خلاف آنچه که رافضه می‌گویند که قرآن تغییر، و تبدیل داده ‌شده و ترتیب و نظمش دگرگون شده است.
سپس می‌گوید:
همانا قرآن در حضور صحابه جمع‌آوری شده و بر آن اجماع نموده‌اند، و هیچ انکار کننده‌ای آن را انکار نکرده و هیچ یک از اصحاب آن را رد ننمود و نه کسی در آن طعنه زد. پس اگر تغییر و تبدیل در آن وجود داشت لازم بود که از یکی از اصحاب نقل شده باشد که در آن طعنه زده و عیب گرفته باشد، زیرا که مانند این چیزی نبود که کتمان بشود.
و اگر در آن تغییر و تبدیل بود بر علی (رضی الله عنه) واجب بود که آن را بیان نموده و اصلاح کند، و برای عموم مردم آشکار سازد که وی آن چه تغییر داده شده درست ننموده است، پس هرگاه چنین کاری انجام نداده است، بلکه آن را می‌خوانده و بکار می‌گرفته دلالت بر این دارد که نه تغییر داده شده و نه تبدیل شده است[9].

ابن حزم ‌می‌گوید:
اینکه گفته شود که بین دو لوحه (دو برگ) تبدیل ایجاد شده کفر صریح و تکذیب نمودن رسول الله (صلى الله علیه وسلم) می‌باشد[10].
فخر رازی در تفسیر آیه ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾ می‌نویسد: و همانا ما قرآن را نگه می‌داریم از تحریف و زیاده و کمی. پس می‌نویسد: اگر شخصی کوشش کند که حرفی یا نقطه‌ای از آن تغییر دهد، تمام اهل دنیا به او خواهند گفت این دروغ، و تغییر و دگرگونی کلام خداوند می‌باشد، حتی اگر شیخ بزرگواری در خواندن حرفی از قرآن اشتباه کنند کودکان خردسال به او خواهند گفت ای شیخ شما اشتباه کردی و درست آن این چنین و این چنین می‌باشد. باید دانست که چنین حفظ و نگه‌داری برای هیچ کدام از کتابهای آسمانی نبوده، زیرا که هر کدام از آنها دستخوش تصحیف و تحریف و دگرگونی بسیار و یا کم گردیده است و محفوظ و مصون مانند قرآن از تمامی انواع تحریف و دگرگونی با وجود اینکه ملحدین و یهود و نصاری می‌خواهند چنین بکنند از بزرگترین معجزات شمرده می‌شود[11].
ابن حزم در جواب احتجاج نصاری به ادعای روافض درباره تحریف قرآن چنین می‌گوید:
و اما گفتارشان درباره ادعای روافض در مورد دگرگونی قرآن، باید گفت که روافض از مسلمان بشمار نمی‌آیند[12].
و شیخ الاسلام ‌ابن تیمیه می‌گوید: ‌و همچنین یعنی درباره حکم به تکفیر کسانی که گمان می‌نمایند که بعضی از آیات قرآن کم و کتمان شده، یا گمان اینکه قرآن تاویل باطنی دارد و اعمالی که شریعت مقرر داشته از انسان ساقط می‌شود، اینها قرامطه و باطنیه نامیده، می‌شوند. و از اینها تناسخیه نیز می‌باشد، پس درباره کفر اینها هیچ اختلافی وجود ندارد[13].
در این‌ زمینه در کتابهای تفسیر و علوم قرآن و حدیث و عقیده و اصول و غیره، سخنان بسیاری وجود دارد.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- سوره حجر آیه 9.
[2]- عیاض بن موسی بن عمران الیحصبی ابو الفضل، دانشمند سرزمین مغرب، و امام اهل حدیث در زمان خودش، از تصنیفات وی: الشفاء، مشارق الانوار، الإلماع و غیره می‌باشد. در سال 476 هجری متولد، و در سال 544 هجری در مراکش در گذشت.
رجوع شود به: بقیه الملتمس (ص، 437) و تاریخ قضاه الأندلس (ص، 101).
[3]- الشفاء (ص، 1102-1103).
[4]- الشفاء (ص، 1102-1103).
[5]- ابو عبدالله موفق الدین عبدالله بن احمد بن محمد بن قدامه مقدسی دمشقی، از بزرگان ائمه سنت و از فقهای امت می‌باشد، دارای تصانیف بسیاری است، از جمله: المغنی، و فضائل الصحابة، و القدر و غیره، در جماعیل از روستاهای نابلس در فلسطین متولد شد، و در سال 620 هجری در دمشق درگذشت. رجوع شود به: مختصر طبقات الحنابلة (ص، 45-47) والأعلام (4/191-192).
[6]- لمعة الاعتقاد ص 19.
[7]- الفرق بین الفرق ص، 315 چاپ دار الآفاق، بیروت.
[8]- محمد بن حسین بن محمد بن خلف بن فراء ابو یعلی، دانشمند اصول و فروع در عصر خودش، از تصانیف وی: الاحکام السلطانیه می‌باشد، در سال 380 هجری متولد و در سال 458 هجری وفات کرده است. طبقات الحنابله (2/193-230)، الأعلام (6/331).
[9]- المعتمد فی أصول الدین ص 258.
[10]- الفصل فی الملل و النحل 40.
[11]- مفاتیح الغیب 19/160-161.
[12]- الفصل 2/80.
[13]- الصارم المسلول ص 586 چاپ دار الکتب العلمیه، بیروت.
سنی
نظرات 8 + ارسال نظر
مهدی چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 05:40 ب.ظ

من خودم یک شیعه هستم و اینرو میدونم که راههای رسیدن به خدا متفاوته شیعه و سنی نداره اگر انسانهای احمقی مثل امثال شما نباشه هر دوشون باعث پیشرفت مملکت میشن برو تاریخ ایران و زندگی نامه کوروش رو بخون اون موقع می فهمی تو چه کسی هستی.و خیلی شیعه هستن که سنی شدن.

ممنون از اظهار وجودت!!!!! فهمیدیم تو هم هستی!!!!!! عزیز من تو که سنی هستی چرا خودت رو شیعه معرفی می کنی. زشته آدم عقیده خودش رو پنهان کنه. تو با این حرفت ما رو نصیحت نمی کنی بلکه ...

سنی چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 05:46 ب.ظ http://www.sunnijam.blogfa.com

ادعای‌ تحریف‌ قرآن‌
ویژگی‌ اهل‌ سنت‌ از سایر فرق و مذاهب‌ این‌ است‌ که‌ اهل‌ سنت‌ دارای‌ عقیده‌ای‌ میانه‌ و بدور از غلو و زیاده‌ روی‌ وانحراف‌ می‌باشند. زیرا عقیده‌ اهل‌ سنت‌ از کتاب‌ خدا (قرآن‌ مجید) و سنت‌ پیامبر (ص‌) سرچشمه‌ می‌گیرد. قرآن‌ کتابی‌است‌ خالی‌ از نقص‌ و خطا، که‌ سراسر آن‌ نور و هدایت‌ و همچنین‌ حجتی‌ است‌ از جانب‌ پروردگار برای‌ بندگان‌. قرآن‌مجید شامل‌ آیات‌ وحی‌ شده‌ بر پیامبر (ص‌) بدون‌ هیچگونه‌ کم‌ و زیاد و یا تحریف‌ می‌باشد.
نکته‌ قابل‌ توجه‌ این است‌ که‌ دشمنان‌ خداوند دیگر همچن گذشته‌ سعی‌ در جهت‌ تحریف‌ قرآن‌ و پراکندن‌ شبهات‌ پیرامون‌ آن‌نداشته‌ و صد البته‌ که‌ خداوند هرگز خلاف‌ وعده‌ خود عمل‌ نمی‌کند، چرا که‌ خداوند فرموده‌ است‌: «اِنَّا نَحْن‌ُ نَزَّلْنَاالذِّکْرَ وَ اِنَّا لَه‌ُ لَحَافِظُون‌» ما ذکر (قرآن‌) را نازل‌ کردیم‌ و همانا خود حافظ‌ آن‌ می‌باشیم‌ (سوره‌‌حجر آیه‌ 29)
اما آنچه‌ در کتب‌ شیعیان‌ آمده‌، کاملاً مغایر نص‌ صریح‌ قرآن‌ در آیه‌ای‌ است‌ که‌ ذکر گردید. از آن‌ جمله‌ می‌توان‌ کتاب‌ مرأة ‌العقول‌ نوشته‌ محدث‌ شیعه‌ ملا باقر مجلسی‌، و کتاب‌ البرهان‌ فی‌ التفسیر القرآن‌ نوشته‌ سید هاشم‌ بحرانی‌ مفسر مشهورشیعه‌ ص‌49، و کتاب‌ فصل‌ الخطاب‌ فی‌ اثبات‌ تحریف‌ قرآن‌ رب‌ الارباب‌ (سخنی‌ قاطع‌ در اثبات‌ تحریف‌ قرآن‌) نوشته‌نور طبرسی‌ و همینطور کتاب‌ الانوار النعمانیة‌ نوشته‌ نعمت‌ الله الجزائری‌ ج‌2 ص‌357 را نام‌ برد. لاوه‌ بر اینها بسیاری‌ از علماء شیعه‌ تأکید می‌کنند که‌ به‌ قرآن‌ مطالبی‌ اضافه‌ و مطالبی‌ از آن‌ کاسته‌ شده‌ است‌، و اصحاب‌گرامی‌ پیامبر (ص‌) تغییراتی‌ در آن‌ داده‌اند.
طبرسی‌ در کتاب‌ فصل‌ الخطاب‌ فی‌ اثبات‌ تحریف‌ کتاب‌ رب‌ الارباب‌ ص‌30 به‌ نقل‌ از نعمت‌ الله الجزائری‌ می‌گوید:اصحاب‌ (اهل‌ تشیع‌) بر صحت‌ احادیث‌ متواتر در مورد تحریف‌ قرآن‌ اجماع‌ و اتفاق نموده‌اند.
همچنین‌ کلینی‌ که‌ یکی از بزرگترین و معروفترین مراجع شیعه است, در کتابش"الکافی", که نزد ایشان اعتباری بیش از صحیح بخاری نزد اهل سنت دارد, در جلد2 صفحة 734مینویسد: مجموع آیات نازل شده بر پیامبر اکرم(ص) 17000(هفده هزار) بوده است (در حالی که ‌میدانیم آیات قرآن‌ تقریباً 6000 می‌باشد). وی‌ ادامه‌ می‌دهد که‌ قرآن‌ کامل‌ را جزائمه‌ (علیهم‌ السلام‌) کسی‌ جمع‌ آوری‌ نکرده‌ است‌. (الکافی‌، الحجة‌، ج‌1 ص‌428)
همچنین‌ نگارنده‌ کافی‌ در الکافی‌ فی‌ الاصول‌ ج‌اول ص‌240 از امام‌ جعفر صادق (علیه‌ السلام‌) روایت‌ می‌کند: انه‌ قال‌ وان‌ عندنا لمصحف‌ فاطمة‌ والله ما فیه‌ من‌ قرآنکم‌ حرف‌ واحد. یعنی‌: همانا مصحف‌ فاطمه‌ نزد ما است‌ و قسم‌به‌ خدا که‌ از قرآن‌ شما در آن‌ یک‌ حرف‌ هم‌ وجود ندارد.
نگارنده‌ تفسیر الصافی‌ در مقدمه‌ تفسیرش‌ می‌گوید: قرآنی‌ که‌ اینک‌ در اختیار ما است‌ آن‌چنانکه‌ بر محمد (ص‌) نازل‌گردیده‌ نیست‌ بلکه‌ در این‌ قرآن‌ خلاف‌ آن‌چه‌ خداوند نازل‌ فرموده‌ یافت‌ می‌شود و بعضاً قرآن‌ موجود مورد تحریف‌ وتغییر قرار گرفته‌ و در بسیاری‌ از موارد کلماتی‌ چون‌ «علی‌» و «آل‌ محمد» و همچنین‌ اسامی‌ بعضی‌ از منافقین‌ حذف‌گردیده‌ است‌. صاحب‌ تفسیر الصافی‌ اضافه‌ می‌نماید: بنابر اعتقاد مراجع‌ و بزرگان‌ ما پیرامون‌ قرآن‌ از جمله‌ کلینی‌ چنین‌به‌ نظر می‌رسد که‌ آنها معتقد به‌ تحریف‌ و نقصان‌ در قرآن‌ بوده‌اند. (مقدمه‌ تفسیر صافی‌ ص‌14)
نور طبرسی‌ در کتاب‌ فصل‌ الخطاب فی إثبات تحریف کتاب رب الأرباب دو هزار روایت از مجموعة روایات شیعیان را جمع آوری کرده تا تحریف قرآن را ثابت کند.
نور طبرسی از علماء مشهور شیعه است و شیعیان در تقدیر و تجلیل از وی, او را در حجرة مرتضویه واقع در نجف اشرف که از مقدسترین‌ گورستانهای‌ شیعیان‌ است‌ به‌ خاک‌ سپرده‌اند. این‌ کتاب‌ در ایران‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌.
کمال‌ میثم‌ بحرانی‌ در شرح‌ نهج‌ البلاغه‌ ذکر کرده‌ است‌ که‌ عثمان‌ بن‌ عفان‌ (رض‌) مردم‌ را بر قرائت‌ زید بن‌ ثابت‌ متفق‌ کردو قرآنهای‌ دیگر را سوزاند و بی‌ شک‌ بسیاری‌ از آنچه‌ را که‌ از طرف‌ خداوند نازل‌ شده‌ بود باطل‌ گردانید. (شرح‌ نهج‌البلاغه‌ ص‌11 ج‌1)
علاوه‌ بر این‌ آقایان‌ کلینی‌ و قمی‌ که‌ از مراجع‌ و شخصیتهای‌ بزرگ‌ شیعه‌ بشمار می‌روند آیاتی‌ را ذکر کرده‌ و ادعا نموده‌اندکه‌ این‌ آیات‌ در قرآن‌ موجود بوده‌، سپس‌ حذف‌ گردیده‌اند. برای‌ نمونه‌ چند مورد از این‌ آیات‌ خیالی‌ را متذکر می‌شویم‌.ابتدا آیه‌ را به‌ همان‌ صورتی‌ که‌ آنان‌ مدعی‌ شده‌اند می‌آوریم‌، سپس‌ آنرا آنچنانکه‌ در قرآن‌ موجود است‌ ذکر می‌نماییم‌:
1ـ «و من‌ْ یُطِع‌ِ الله و رسولَه‌ُ فی‌ وِلَایة‌ِ علِی‌ والائِمة‌ فَقَد فَازَ فَوزاً عظِیماً» (الکافی‌، الحجه‌، ج‌1 ص‌414 چاپ‌ایران‌)
اصل‌ این‌ آیه‌ بدین‌ گونه‌ است‌: «و من‌ْ یُطِع‌ِ الله و رسُولَه‌ُ فَقَد فَازَ فَوزاً عظِیماً» سوره‌ احزاب‌ آیه‌ 71)
2ـ «سأل‌َ سائِل‌ٌ بِعذَاب‌ٍ واقِع‌ٍ لِلکَافِرین‌َ بِولَایة‌ِ علِی‌ٍ لیس‌َ لَه‌ُ دافع‌ٌ» (الکافی‌، الحجه‌، ج‌1 ص‌422)
اصل‌ این‌ آیه‌ در قرآن‌ چنین‌ است‌: «سأل‌َ سائِل‌ٌ بِعذَاب‌ٍ واقِع‌ٍ لِلْکَافِرین‌َ لیس‌ لَه‌ُ دافِع‌ٌ» (سوره‌ معارج‌ آیه‌ 1 و 2)
3ـ «و ان‌ کنتم‌ فی‌ ریب‌ مما نزلنا علی‌ عبدنا فی‌ ولایة‌ علی‌» (الکافی‌، الحجه‌، ص‌414)
این‌ آیه‌ در قرآن‌ بدین‌ صورت‌ است‌: «و ان‌ کنتم‌ فی‌ ریب‌ مما نزلنا علی‌ عبدنا فأتوا بسورة‌ من‌ مثله‌» (سوره‌ بقره ‌آیه‌ 23)
4ـ «و سیعلم‌ الذین‌ ظلموا آل‌ محمد ای‌ منقلب‌ ینقلبون‌» (تفسیر قمی‌، ج‌2 ص‌125)
آیه‌ واقعی‌ در قرآن‌ چنین‌ است‌: «و سیعلم‌ الذین‌ ظلموا ای‌ منقلب‌ ینقلبون‌» (سوره‌ شعراء آیه‌ 227)
5ـ «و لو انم‌ فعلوا ما یوعظون‌ به‌ فی‌ علی‌» (الکافی‌، الحجه‌، ج‌1 ص‌224)
اصل‌ آیه‌ مورد ادعا در قرآن‌ به‌ این‌ شکل‌ است‌: «و لو انهم‌ فعلوا ما یوعظون‌ به‌ لکان‌ خیراً لهم‌ و اشد تثبیتاً»(سوره‌ نساء آیه‌ 44)
6ـ «یا ایها الرسول‌ بلغ‌ ما انزل‌ الیک‌ من‌ ربک‌ فی‌ علی‌ و ان‌ لم‌ تفعل‌ فما بلغت‌ رسالته‌» (تفسیر نورالثقلین‌، ج‌1ص‌454)
آیه‌ در اصل‌ اینگونه‌ است‌: «یا ایها الرسول‌ بلغ‌ ما انزل‌ الیک‌ من‌ ربک‌ و ان‌ لم‌ تفعل‌ فما بلغت‌ رسالته‌» (سوره‌مائده‌ آیه‌ 47)
نگارنده‌ تفسیر نور الثقلین‌ می‌نویسد وقتی‌ این‌ آیه‌ بر پیامبر (ص‌) نازل‌ شد، آن‌ حضرت‌ به‌ علی‌ (رض‌) گفتند: اگر آنچه‌ به ‌من‌ در مورد ابلاغ‌ ولایت‌ شما دستور داده‌ شده‌ بود اعلام‌ نمی‌کردم‌، همه‌ اعمال‌ من‌ باطل‌ میشد.
آنچه‌ ملاحظه‌ می‌کنید برخی‌ از آیاتی‌ هستند که‌ شیعیان‌ مدعی‌ وجود تحریف‌ در آنها می‌باشند که‌ اصحاب‌ گرامی‌ پیامبر اسلام‌(ص‌) را متهم‌ به‌ آن‌ می‌کنند.
سلطان‌ محمد شاه‌ قاجار از مرجع‌ شیعه‌ علی‌ اصغر بروجردی‌ درخواست‌ کرده‌ بود که‌ کتابی‌ در توضیح‌ و بیان‌ عقایدشیعه‌ بنویسد. بروجردی‌ به‌ همین‌ منظور کتابی‌ بنام‌ عقاید الشیعة‌ تألیف‌ کرد. او در این‌ کتاب‌ در مورد تحریف‌ قرآن‌ چنین‌اظهار نظر می‌کند: بر ما واجب‌ است‌ معتقد باشیم‌ که‌ قرآن‌ اصلی‌ خالی‌ از تحریف‌ و تغییر است‌. اما قرآنی‌ را که‌ گروهی‌ ازمنافقین‌ جمع‌ آوری‌ کردند دستخوش‌ تحریف‌ و تغییر گردیده‌ و قرآن‌ اصلی‌ نزد معدی‌ موعود می‌باشد. (کتاب‌ عقایدالشیعة‌ ص‌27 چاپ‌ ایران‌)
تردیدی‌ نیست‌ که‌ شیعیان‌ مخلص‌ و آگاه‌ تحریف‌ قرآن‌ را باور نمی‌دارند. اما به‌ نظر ما تا زمانیکه‌ آنان‌ صراحتاً از کتاب‌کافی‌ و دیگر مراجع شیعه که مدعی تحریف قرآن هستند، تبری نجویند قابل نکوهش و ملامت هستند. با وجود زشت پنداشتن عقیدة باطل تحریف قرآن پافشاری بر اثبات تحریف قرآن عملی ناروا است.
بسیاری از مسیحیان عقیدة تثلیث (پدر، پسر، روح القدس) که کلیسا مبلغ آن است‌، را رد و تقبیح‌ نموده‌ و صرفاً معتقد به‌ نبوت‌ حضرت‌ مسیح‌ (ع‌)می‌باشند. اما علیرغم‌ این‌ حقیقت‌، آنان‌ همچنان‌ بر مسیحیتی‌ باقی‌ مانده‌اند که‌ خود مبادی‌ آن‌ را باور ندارند.
همین‌ حقایق‌ رهبران‌ مذهبی‌ شیعه‌ را وادار کرده‌ است‌ تا علیرغم‌ میل‌ باطنیشان‌ تحریف‌ قرآن‌ را انکار کنند. اگر آنها در انکارخود صادق هستند باید به‌ این‌ نکته‌ اعتراف‌ کنند که‌ رهبران‌ مذهبی‌ شیعه‌ بر اساس‌ نوشته‌ هایشان‌ در گذشته‌، معتقد به‌تحریف‌ قرآن‌ بوده‌اند شاهد این‌ مطلب‌ کتبی‌ است‌ که‌ در دسترس‌ عموم‌ قرار دارد. مثلاً کافی‌ که‌ مشتمل‌ بر روایاتی‌ساختگی‌ است‌ که‌ تحریف‌ قرآن‌ کریم‌ را ادعا می‌کند.
گروهی‌ دیگر از اهل‌ تشیع‌ بنا به‌ دلایل‌ دیگری‌ تحریف‌ قرآن‌ را انکار و مخالفت‌ خود را با ادعاهای‌ علماء پیشین‌ ابرازنموده‌اند.
اولین‌ موردی‌ که‌ این‌ گروه‌ از شیعیان‌ را مجبور به‌ انکار تحریف‌ قرآن‌ کرد این‌ بود که‌، از آنان‌ قرآن‌ مورد ادعایشان‌ خواسته‌شد تا بتوان‌ آنرا با قرآن‌ موجود مطابقت‌ داد و صحت‌ مدعایشان‌ را به‌ اثبات‌ رساند. زیرا فایده‌ قرآنی‌ که‌ به‌ زعم‌ ایشان‌ از1300 سال‌ قبل‌ در سرابی‌ نزد امام‌ مهدی‌ است‌، چیست‌؟ آیا نه‌ اینکه‌ قرآن‌ رهنمای‌ انسانها و مایه‌ هدایت‌ مردم‌ است‌؟اصولاً هدف‌ باریتعالی‌ از نزول‌ قرآن‌ چه‌ بوده‌ است‌؟ آیا با افسانه‌ سازیها می‌توان‌ ره‌ به‌ جایی‌ برد و آیا زیانی‌ بزرگتر از این‌برای‌ مردم‌ می‌توان‌ تصور نمود که‌ خداوند کتاب‌ خود را برای‌ مدتی‌ طویل‌ از امت‌ اسلامی‌ پوشیده‌ نگه‌ دارد؟!
دومین‌ موردی‌ که‌ موجب‌ شده‌ شیعیان‌ دست‌ از ادعای‌ تحریف‌ قرآن‌ بردارند این‌ حقیقت‌ است‌ که‌ خلفاء ثلاثه‌ (ابوبکر،عمر، عثمان‌ (رضی‌ الله عنهم‌)) پیوسته‌ در کلیه‌ امور با حضرت‌ علی‌ (رض‌) مشورت‌ می‌کردند و ایشان‌ هرگز از راهنمایی‌و ارشاد دریغ‌ نداشته‌ و تا لحظه‌ وفات‌ مشاور و راهنمای‌ آنان‌ بوده‌اند. کما اینکه‌ به‌ گواهی‌ تاریخ‌ حضرت‌ عمر (رض‌) باکمال‌ افتخار این‌ حقیقت‌ را عنوان‌ نموده‌اند که‌: لولا علی‌ لهلک‌ عمر. بنابراین‌ اگر قرار بود که‌ تحریفی‌ در قرآن‌ صورت‌گیرد، علی‌ (رض‌) اولین‌ شخصی‌ بودند که‌ از آن‌ مطلع‌ شده‌ و به‌ شدت‌ از آن‌ جلوگیری‌ می‌نمودند. با توجه‌ به‌ اینکه‌حضرت‌ علی‌ (رض‌) نسبت‌ به‌ هیچ‌ آیه‌ای‌ از قرآن‌ اظهار شک‌ و تردید ننموده‌اند، پس‌ قرآن‌ موجود همان‌ قرآن‌ موردتایید ایشان‌ می‌باشد.
سومین‌ موردی‌ که‌ باعث‌ انکار تحریف‌ قرآن‌ توسط‌ این‌ گروه‌ از شیعیان‌ شده‌ این‌ است‌ که‌ اصولاً عقیده‌ تحریف‌ کتاب‌خدا برای‌ پیروان‌ تشیع‌ زشت‌ و غیر قابل‌ قبول‌ است‌.
همین‌ موارد و دلایل‌ است‌ که‌ باعث‌ شده‌ تا برخی‌ از شیعیان‌ و زعمای‌ ایشان‌ با توسل‌ به‌ تقیه‌ تحریف‌ قرآن‌ را انکار کنند.تقیه‌ای‌ که‌ شیعیان‌ به‌ آن‌ معتقدند، اظهار ظاهری‌ مطلبی‌ است‌ که‌ قلباً به‌ آن‌ معتقد نمی‌باشند.
مراجع‌ مخالف‌ شیعی‌ که‌ معتبرترین‌ آنها همان‌ کافی‌ می‌باشد، با توسل‌ به‌ روایات‌ واهی‌ و خیالپردازیها سعی‌ در اثبات‌تحریف‌ قرآن‌ داشته‌، مداوماً و علناً به‌ چاپ‌ رسیده‌ و بین‌ مردم‌ توزیع‌ می‌شوند. تا کنون‌ هیچ‌ یک‌ از سردمداران‌ مذهی‌تشیع‌ که‌ داعیه‌ اسلام‌ ناب‌ محمدی‌ را دارند کوچکترین‌ مخالفت‌ و اقدامی‌ جهت‌ جلوگیری‌ از چاپ‌ و نشر این‌ کتب‌بعمل‌ نیاورده‌اند. کما اینکه‌ مردم‌ را نسبت‌ به‌ آنچه‌ در این‌ کتب‌ پیرامون‌ تحریف‌ قرآن‌ آمده‌ آگاه‌ نکرده‌ و آنان‌ را از این‌معضل‌ خطیر بر حذر نمی‌دارند.
بنابراین‌ در حالیکه‌ کتابهای‌ مرجع‌ شیعی‌ سعی‌ در القاء عقیده‌ تحریف‌ قرآن‌ دارند و پیوسته‌ چاپ‌ شده‌ و در دسترس‌عموم‌ قرار می‌گیرند و در حوزه‌های‌ علمیه‌ به‌ آخوندها آموزش‌ داده‌ می‌شوند، آیا شیعیان‌ نباید اندکی‌ در فکر بازنگری‌آنچه‌ به‌ ایشان‌ مقدس‌ نمایانده‌ شده‌ است‌ باشند؟

ابتهاج چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 06:29 ب.ظ http://imaan.blogsky.com

السلام علی من التبع الهدی.

بخشی از پاسختان...
در وبلاگم...
ولی هنوز برای پاسخ بهتر و مطمئن تر باید صبر کنی...
..
چون مصروفم.

جناب ابتهاج
مطلبتون رو خوندم/ جوابی در خور ندیدم. امیدوارم که همونطور فرمودید پاسخ درستی بدهید. ضمناْ حرفهای رکیک به کسی نزدم که در وبلاگتون مظلوم نمایی فرمودید.

کیوان چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 10:36 ب.ظ http://aglodin.blogfa.com

سلام بر همگی.جناب سنی عزیز!شما با همین قرآنی که در دسترس تان است مذهب تان را اثبات کنید و از طفره رفتن و عدم پاسخگوئی بپرهیزید.مسئلهء تحریف یا عدم تحریف بهانه ای برای فرار از بحث نباشد.البته با عرض پوزش...منتظر جواب تان به کامنت خودم هستم.

عادل فریحی پنج‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:11 ق.ظ http://www.shiairan.blogfa.com

بسم الله الرحمن الرحیم
قبل از ورود به بحث یک نکته عرض می کنم و آن اینست که شیعه اثنی عشری به دو گروه تقسیم می شوند یکی اصولی و دیگری اخباری .
اینجانب و مدیریت وبلاگ از شیعیان اصولی دوازده امامی هستیم . لذا برادران توجه داشته باشند احتجاج کردن بر ما بوسیله آراء اخباریان غیر ممکن است . همانطور که نمی توان معتزلی را با آراء اشاعره محکوم کرد .
با توجه به نکته فوق عرض می کنم که : سید نعمت الله جزایری و فیض کاشانی با آنکه بزرگوار هستند ولی از شیوخ اخباریها هستند (مراجعه کنید به التحقیق فی نفی التحریف عن القرآن الشریف نوشته محقق بزرگوار آیت الله میلانی ) لذا احتجاج کردن به رأی ایشان برما صحیح نیست .
اما در مورد شیخ طبرسی با آنکه ایشان از بزرگان است اما اکثر اخبار کتاب احتجاج ایشان از مراسیل می باشد چنانکه علامه مجلسی در مقدمه بحار و شیخ طهرانی در الذریعه إلی تصانیف الشیعه به آن اشاره کرده اند .
توضیح بیشتر : طبق آنچه از شیعه و سنی نقل شده است حضرت علی علیه السلام مدتی بعد از فوت پیامبر صلی الله علیه و اله خانه نشین شدند و شروع به جمع آوری قرآن کردند چنانکه کعبی می گوید : هنگامی که رسول خدا وفات نمود ، علی بن ابی طالب در منزل خود نشست ، پس قرآن را بر آن ترتیبی که نازل شده جمع نمود و اگر مصحف علی یافت شود هر آینه در آن علم بزرگی می باشد ( التسهیل لعلوم التنزیل ج 1 ص 4 به نقل از القرآن و روایات المدرستین ج 2 ص 398 )
در مورد این مصحف علما اتفاق دارند که قرآن موجود نزد حضرت با رآنی که در دست ماست فقط از لحاظ ترتیبی فرق می کند و بس و نه اضافه دارد و نه کاستی .
علاوه شامل تأویلات و شأن نزول می باشد .
من هر چقدر گشتم آدرس سخنانی که دوست ما در مورد طبرسی دادند را نیافتم . برفرض بودن کلام ایشان . نظر ایشان در مقابل انبوه کلام علما که قرآن را تحریف شده نمی داند هیچ است .
شیخ در مجمع البیان ج 1 ص 15 صراحت به صحیح بودن قرآن دارد .
اما علامه مجلسی : ایشان در بحار می فرماید : إنّ الأخبار التی جاءت بذلک أخبار آحاد لایقطع علی الله تعالی بصحتها ؛ یعنی ایشان روایاتی که در مورد تحریف قرآن است را قبول ندارد .
اما کلام ایشان که دوست ما بیان فرمود غریب است ؛ سید مرتضی می گوید : نقلوا أخبارا ضعیفه ظنّوا صحتها لایرجع بمثلها عن المعلوم المقطوع علی صحته یعنی اخبار ضیف نقل کرده اند و خیال کرده اد که صحیح است
علامه مجلسی در شرح اصول کافی تمام روایاتی که در تحریف قرآن است را ضعیف می داند .
شیخ المحدثین می گوید : اعتقاد ما شیعه بر این است که قرآنی که بر رسول (ص) نازل شد همین قرآنی است که در بین دست مردم است و زیاد بر این نیست و هرکس به ما غیر از این را نسبت داد دروغ است »
اما شیخ مفید ؛
در کلام ایشان اثری از ادعای تحریف مشاهده نکردم فقط فرمود که قرآن بر ترتیب نزول نیست که این هم دلالت بر تحریف نمی کند برادر محترم کلام شیخ را تحریف کرده است و اینک ما کلام صحیح را نقل میکنیم
شیخ مفید در پاسخ به سئوال ذکر شده می گوید : اخباری که از ائمه نقل شده ( که دلالت بر تحریف می کند ) همه انها اخبار آحاد است و نمی توان به صحت آنها قطع و یقین حاصل کرد و برای همین ، ما در این گونه مسائل توقف می کنیم و از دستوری که به ما داده شده مبنی بر اینکه از همین قرآنی که در بین مردم است پیروی کنید ، عدول نمی کنیم ( چون خود معصومین امر فرمودند هر روایتی که با قرآن و عقل ، مطابق نبود ، علم آن را به خود ما واگذار کنید ) افزون براین کسی منکر این معنا نیست که قرآن ممکن است در قرآن کریم دو جور قرائت شده باشد که یکی از آنها در قرآن و دیگری در روایت آمده باشد . همانطور که مخالفان ما نیز صریحا اعتراف می کنند که نزول قرآن کریم بر وجوه متعدد بوده است .
کجای کلام ایشان دلالت بر تحریف می کند .؟؟؟
اما جناب آقای عاملی این بزرگوار اخباری است ( مراجعه کنید به لؤلؤه البحرین ص 76 ؛ روضات الجنات ص 466 ؛ مقباس الهدایه ص 120 )
اما با آنکه ایشان روایاتی در مورد تحریف ذکر می کند اما نظر خودش بر تحریف نیست ایشان می فرماید : « از تتبع اخبار و تفحص تواریخ و آثار ، علم قطعی حاصل می شود که قرآن کریم به حد عالی ترین درجه تواتر رسیده و هزاران صحابه پیامبر ، حافظ و قاری قرآن بودند . هم چنین قرآن کریم در عصر پیامبر تدوین و تألیف شده بود . ( الفصول المهمه ص 168 )
البته دوست ما نام کتابی که به ایشان استدلال کردند را ذکر نکردند .
اما فراموش نکنید که ایشان اخباری است و آرائ ایشان حجت بر ما نیست .
اما سلطان محمد بن حیدر خراسانی و سید عدنان بحرانی را نشناختم .
به هر حال ما شیعیان اجماع بر صحت قرآن داریم
اما خواهشی می کنم و التماس دارم روایات کثیری که در کتب شما وجود دارد و دلالت بر تحریف دارند را جواب دهید




عادل فریحی پنج‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:13 ق.ظ http://www.shiairan.blogfa.com

اما درمورد اینکه دوستمان فرمود اما شیخ مفید – آن کسی که از مؤسسین مذهب شمرده می‌شود– این تهمتی است از طرف ایشان چون مؤسس شیعه شخص رسول الله است . وجود روایات مختلفی که از پیامبر در منابع اهل سنت که نام شیعیان را بر پیروان علی دلالت بر صحت ادعای ما دارد .
در ابتدا مناسب می بینم یک تعریفی از شیعه بیان کنم بعد به تفسیر آیه مذکور بپردازم. . شیعه در لغت ، به معنی تابع و پیرو است و لذا قرآن ابراهیم (ع) را شیعه نوح (ع) معرفی می کند و می فرماید : « و إنّ من شیعته لإبراهیم »(صافات / 83) . و در محاورات عرفی ، پیروان و یاران شخص را شیعه می گویند .
در تعریف اصطلاحی شیعه، شهرستانی از کبار اهل سنت در کتاب الملل و النحل ج1 ص 47 می گوید : « به کسانی که فقط از علی پیروی نموده و امامت و خلافت او را به سبب نصّ و وصیت پذیرفته اند ، شیعه اطلاق می شود »

* حافظ ابونعیم اصفهانی احمد بن عبدالله که از اجله علماء عظام و محدثین بزرگ و محققین اهل سنت می باشد . که ابن خلکان در وفیات الاعیان تعریف او را کرده است که از اکابر حفاظ ثقات و اعلم محدثین است و مجلدات عشره کتاب حلیه الأولیاء او از احسن کتب است . و صلاح الدین ایبک الصّفدی در وافی بالوفیات درباره او می گوید تاج المحدثین حافظ ابونعیم که امام در علم و زهد و دیانت بوده و در نقل و فهم روایات و قوة حفظ و درایت مقام عالی اعلا را داشته و از مصنفات بسیار زیبایی او ده جلد حلیه الاولیاء می باشد که مستخرج از صحیحین است که علاوه براحادیث بخاری و مسلم احادیث بسیار نقل نموده کأنه بگوش خود شنیده است .
وایضاً محمد بن عبدالله الخطیب در رجال مشکوه المصابیح در تعریف او می گوید : هو من مشایخ الحدیث الثقاه المعمول بحدیثهم المرجوع الی قولهم کبیر القدر و له من العمر ست و تسعون سنه .
چنین شخصیتی در کتاب حلیه الأولیاء خود آورده است : چون آیه «إن الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیرالبریه » نازل شد ، رسول اکرم صلی الله علیه و اله خطاب کرد به علی بن ابی طالب علیه السلام و فرمود : « هو انت و شیعتک ، تأتی انت و شیعتک یوم القیامه راضیین مرضیین »
* در کتاب غایه المرام از طرق عامه یازده حدیث و از طرق خاصه هفت حدیث به مضامین مختلف راجع به شأن نزول این آیه درباره علی بن ابی طالب علیه السلام و شیعیان آن حضرت با سلسله سندهای متصل خود روایت کرده است ( غایه المرام ص 326 الی 328 )
جابر بن عبدالله انصاری روایت کرده است که قال : کنا عند النبی فأقبل علی بن ابی طالب علیه السلام ، فقال النبیّ : قد أتاکم اخی ، ثم التفت إلی الکعبه فضربها بیده فقال : والذی نفسی بیده إنَّ هذا و شیعته هم الفائزون یوم القیامه ، ثم قال : إنّه اولکم ایمانا معی ، و اوفاکم بعهد الله ، و اقومکم بامرالله ، واعدلکم فی الرعیه ، و اقسمکم بالسّویّه ، واعظمکم عندالله مزیّه . قال : ونزلت « إن الذین آمنوا و ... » قال : وکان اصحاب محمد صلی الله علیه و اله إذا اقبل علیّ قالوا جآء خیرالبریه . * این حدیث را به عین همین عبارات گنجی شافعی در « کفایه الطالب » باب 62 ص 244 از طبع ثانی نحف آورده است و سپس گوید : محدّث شام ابن عساکر به طرق مختلف این حدیث را در تاریخ خود آورده است . و دیگر عین این حدیث را طبری در تفسیر خود در جزء 30 ص 164 آورده است .
* امام خوارزمی در مناقب فصل نهم ص 62 .
* حموینی در فرائد السّمطین
* سیوطی در درالمنثور ج 6 ص 379
* ابن صباغ المالکی در فصول المهمه ص 121
* ابن حجر در الصواعق المحرقه ص 161 باب 11
* حافظ جمال الدین الزرندی در نظم درر السمطین ص 92
* شبلنجی در نورالأبصار ص 159 ، 226
* شواهد التنزیل ج 2 ص 360 ط بیروت
* القندوزی در ینابیع الموده ص 270 ط اسلامبول
این احادیث نشان دهنده حقاقنیت تشیع است . این احادیث را که شاه عباس نگفته خودتان نقل می کنید پس پیامبر (ص) به ما یاد داد از علی پیروی کنیم .
این توصیه ها و سفارش های پیامبر (ص) سبب شد که در عصر رسول خدا (ص) گروهی گرد علی را بگیرند و به پیروی از او مشهور شوند ، محقق معروف آقای محمد کرد علی در کتاب « خطط الشام ج5 ، ص 251 » می نویسد : در زمان خود پیامبر (ص) گروهی از بزرگان صحابه به دوستی و موالات علی (ع) معروف بودند ، مانند : سلمان فارسی که می گفت ما با پیامبر بیعت کردیم بر دو اصل :خیر خواهی برای مسلمانان و اقتدا به علی بن ابی طالب و ولایت وی . ابوسعید خدری می گوید : مردم به پنج چیز دعوت شدند ولی چهارتا گرفتند و یکی را رها کردند . سؤال شد آن چهارتا را که گرفتند چیست ؟ گفت : نماز ، زکات ، روزه ماه رمضان و زیارت خانه خدا . گفته شد آن یکی که رها کردند کدام است ؟ گفت : ولایت علی بن ابی طالب از وی سؤال شد آیا ولایت علی همانند آن چهار مورد ، لازم و واجب است ؟ گفت : بلی به سان آنها لازم و واجب است . و از همین افرادند : ابوذرغفاری ، عمار یاسر ف حذیفه بن یمان ، ذوالشهادتین خزیمه بن ثابت ، ابو ایوب انصاری ، خالد بن سعید و قیس بن سعد بن عباده .
مرحوم علامه طهرانی در کتاب امام شناسی می فرماید : من به تنهایی از سه کتاب رجالی اهل سنت نزدیک به هشصد تن از صحابه را یافتم که در برابر نامشان نوشته بودند از شیعیان علی .
همچنین مرحوم خطیب بزرگوار دکتر وائلی در کتاب هویه التشیع قریب به سی تن از صحابه را نام می برد . و ایضا علامه سبحانی خداوند حفظش بفرماید در این مورد دو جلد کتاب نوشته است و همچنین مرحوم شرف الدین در کتاب الفصول المهمه هم چند تن از صحابه را به عنوان شیعه معرفی می کند .
آیا شاه عباس در زمان رسول الله بوده است ؟ آیا او صحابه را منحرف کرده است ؟!!!
شما به پیامبر(ص) نسبت داده اید که فرموده : اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم . یاران من مانند ستارگانند به هرکدام اقتدا کردید هدایت شدید . بگذریم از سند ضعیف این حدیث ، بنابر فرض صحت ، شما که هر جا رسیدید این حدیث را خواندید به شما می گویم خوب ما هم از سلمان تبعیت کردیم . او علی را امام می دانست نه فلانی و فلانی را . پس ماهم هدایت شده ایم دیگر دلیلی برای امثال براک باقی نمی ماند که فتوا دهند شیعه کافر است یا آقای جبرین بیاید و فتوای تخریب حرم ها را بدهد . ما شیعیان داریم از صحابه تبعیت می کنیم همانطور که مشاهده کردید خود علمای اهل سنت نقل کرده اند که در بین صحابه رسول خدا (ص) شیعه وجود داشته است . من از شما سئوال می کنم یک حدث بیاورید که پیامبر لفظ اهل سنت و جماعت را ذکر کرده باشد ؟ یکی از صحابه را معرفی کنید که بر این نام معروف بوده است ؟

تاریخ حصر مذاهب اربعه
حصر مذاهب فقهی به چهار مذهب در قرن پنجم و در دوران حکومت القادر بالله عباسی و به انگیزه مالی و اقتصادی صورت گرفت ، زیرا که حکومت به مقداری مال نیاز پیدا کرد . و به پیروان مذاهب ابلاغ کرد که در برابر پرداخت فلان مقدار پول ، مذهب شما را به عنوان مذهب رسمی حکومت اعلام می کنیم . پیروان این چهار مذهب آن مقدار درخواستی را فراهم کرده ولی سید مرتضی رحمه الله علیه که از ایشان هم درخواست همین مبلغ را کرده بودند نتوانست تهیه کند . لذا فقط چهار مذهب بعنوان مذاهب رسمی حکومت معرفی گرید .
و حال آنکه تا قبل از این جریان تقلید منحصر به مذهب خاصی نبود . چنانکه دهلوی به آن اشاره کرده است ( ادوار اجتهاد ص 204 ؛ الخطط المقریزیه ج 2 ص 344 )


عادل فریحی پنج‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:14 ق.ظ http://www.shiairan.blogfa.com

سلام دوست سنی
عزیزم شما ادعا کردی که علمای اهل سنت تحریف قرآن را قبول ندارند لطفا احادیث زیر را خوب بخوان بعد خواهشاً به جواب بده :
1- از ابن عباس نقل شده است که عمربن خطاب در خطبه ای که می خواندگفت : خداوند ، محمد را به حق مبعوث و کتاب را بر او نازل نمود ، پس در آنچه بر او نازل گردید ، آیه رجم بود و ما آن را قرائت می کردیم و حفظ می نمودیم و رسول خدا رجم می فرمود و ما هم بعد از او رجم کردیم و من می ترسم از این که اگر زمان بر مردم طول بکشد گوینده ای بگوید : ما نیافتیم آیه رجم را در کتاب خدا پس گمراه گردند به ترک فریضه ای که خداوند آن را نازل فرموده است ، پس رجم حق است بر کسی که زنا می نماید از مردان و زنان هرگاه محصن باشند هنگامی که بینه قیم شود یا زن باردار شود یا اعتراف نماید ، قسم به خداوند ! اگر نمی گفتند که عمر در کتاب خدا زیاد نمود ، هر آینه آن را در قرآن می نوشتم » (سنن ابی داوود ، کتاب حدود ج 4 ص 144 -145 ؛ سنن ترمذی ج 4 ص 38 ح 1432کتاب الحدود باب ما جاء فی تحقیق الرجم ؛ صحیح مسلم بشرح النووی ج 11 ص 191 کتاب الحدود باب حد الزنا ؛ موطأ ج 2 ص 824 کتاب الحدود باب ما جاء فی الرجم ؛ صحیح بخاری ج 8 ص 208 ؛ سنن ابن ماجه ج 2 ص 853 ح 2553 کتاب الحدود باب الرجم )
2- از عمر بن خطاب نقل شده است که می گوید : « إنّا کنّا نقرأ فیما نقرأ من کتاب الله ، أن لاترغبوا عن ابائکم فإنه کفر بکم أن ترغبوا عن ابائکم أو انّ کفرا ، بکم أن ترغبوا عن ابائکم » ما می خواندیم از کتاب خدا این آیه را : ، أن لاترغبوا عن ابائکم فإنه کفر بکم أن ترغبوا عن ابائکم أو انّ کفرا ، بکم أن ترغبوا عن ابائکم .
اما در حال حاضر این آیه در قرآن نیست . برادر سنی ما در یکی از پست های خود از ابن حزم این چنین نقل کرد که : ابن حزم ‌می‌گوید: اینکه گفته شود که بین دو لوحه (دو برگ) تبدیل ایجاد شده کفر صریح و تکذیب نمودن رسول الله (صلى الله علیه وسلم) می‌باشد .
پس طبق این قول و عقیده اهل سنت شخص خلیفه دوم کافر است چون قائل به تبدیل در قرآن می باشد .
3- - عایشه می گوید : کانت سوره نقرأ فی زمن النبی مأتی آیه فلما کتب عثمان المصاحف لم نقدر منها الا ما هو الان ( الاتقان ج 2 ص 40 ) یعنی دو سوم سوره مورد نظر ایشان در حال حاضر موجود نیست .
4- سیوطی از طرق متعدد از خذیفه بن یمان نقل می کند : از سوره توبه قرائت نمی کنید مگر یک چهارم از آچه را که ما قرائت می کردیم (الدر المنثور ج 3 ص 208 ؛ مسترک حاکم ج 2 ص 331
5- ایضا سیوطی می گوید طبرانی از عمر نقل کرده است که قرآن یک میلیون و 27 هزار حرف است ( الدر المنثور ج 5 ص 179)
6- در سنن ابن ماجه و مسلم ودارمی نقل شده است که : عایشه گفته : آیه رجم و رضاعه به کبیر ده بار نازل شده و این دو آیه در برگی زیر سریر من بود وقتی رسول خدا رحلت فرمود و ما به مصیبت آن بزرگوار سرگرم شدیم حیوانی خانگی داخل شد و آن را خورد (سنن ابن ماجه ج 1 ص 625 ح 1944 کتاب نکاح ؛ صحیح مسلم بشرح نووی ج 10 ص 29 کتاب الرضاع ؛ سنن دارم ج 2 ص 157 کتاب الرضاع )
7- از طریق های زیادی نقل شده است که دو سوره به نام «خلع و حفد» در مصحف ابن عباس و ابی بن کعب بوده است که اکنون در قرآن موجود بین مسلمین آن دو سوره نیست خذف شده است ( البیان ص 223 ؛ الاتقان ج 1 ص 65 )
8- ابوموسی اشعری به اهل بصره گفته در زمان پیامبر (ص) سوره ای را می خواندیم که به اندازه سوره برائت بوده ولی الان آنرا از یاد برده ایم و فقط یک آیه از آنرا یاد دارم : لو کان لابن ادم وادیان من نال لابتغی وادیاً ثالثا و لایملا جوف ابن آدم الاالتراب .
9- همو می گوید سوره دیگری نیز همانند سوره سبح بود که آنرا از یاد برده ام و فقط یک آیه از آن را یاد دارم : یا أیهاالذین آمنوا لم تقولون مالاتفعلون فتکتب شهاده فی أعناقکم فتسالون عنها یوم القیامه ( صحیح مسلم ج 3 ص 100 کتاب الزکاه باب بو أن لابن ادم و ادیین )

این نمونه ای از روایات شماست برای اطلاع بیشتر به کتابهای علوم قرآنی رجوع کنید .
اینک پرسش ما اینست که برادران اهل سنت در برابر این همه اسناد و مدارک محکم چه می گویند ؟ چرا فقط امامیه و شیعه را متهم می کنند که قائل به تحریف قرآنند ؟
اگر جوابی دارید بدهید ؟ وگر نه اعلام کنید وارد موضوع جدیدی بشویم ؟

ممنون از پاسخ کاملتان

رقیه نادری پنج‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:04 ق.ظ http://mypoem.blogsky.com

سلام.

متشکرم برای نظر کوتاهتون.

راستش یه نگاهی به وبلاگ انداختم دیدم اینجا هم باز دعوای شیعه و سنی هستش!

عجیبه همه فرع رو گرفتن و اصل رو رها کردن(اصل: خداوند)

راستش به یه نتیجه ای توی زندگیم رسیدم که دوست دارم برای همه ی بچه هابگم : اگه توی ارتباط با خدواند دچار مشکل نبودی - بدون نه با قرآن و نه با اهل بیت علیه السلام دچار مشکل نیستی!

بعد اون موقع واقعیت ها رو خیلی واضح می بینید.

دیگه نیازی به این جدل ها یی که سا ل هاست تکرار می شه و هیچ نفعی برای هیچکدوم از طرفین نداره ادامه نمی دین.

چون خداوند هستش که سمیع علیم هستش: پس بچه ها حواستون باشه چی می گین- حتما می دونید وقتی شیطان مییاد- باعث می شه که افترا بستن به خداوند هم بیاد.

بییاین هر کدوممون خودمون رو بسازیم(مطمئنن اون موقع هستش که جهان پاک می شه)

خداوند رو خالصانه دوست بدارید تا ایشونم دوستتون بداره.

انشاالله که عاقبت به خیر بشین در پناه خداوند بسیار آمرزنده.




برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد