فریاد علی(ع)

فریاد علی(ع)

صدای تو پس از ۱۴۰۰ سال هنوز می آید
فریاد علی(ع)

فریاد علی(ع)

صدای تو پس از ۱۴۰۰ سال هنوز می آید

مناظره با سنی۱

دوست گرامی

جناب سنی با سلام!

16 سؤال پرسیده بودید که فرمودید پاسخ دهم. اطاعت امر کردم و امیدوارم که همه ی مطالب را با دقت خوانده و در مورد آن اندیشه کرده و پاسخی مناسب به بنده ارائه فرمایید. پاسخ شما را بدین گونه اعلام می نمایم:

ابتدا نظر شما را به کتب صحاح سته جلب می کنم. برای کسانیکه از این کتاب شناختی ندارند، عرض می کنم که صحاح سته شش کتابی است که از نظر اهل سنت کاملاً صحیح است و مراجع و مولوی های این مکتب، فتاوا و دستورات خود را از آن اقتباس می کنند. در این کتاب اشاراتی به سؤالات شما شده است که لازم می دانم توصیه کنم حتماً آنان را مطالعه فرمایید.

چند سؤال اول شما را که به یکدیگر ربط دارند با هم پاسخ خواهم داد.

پرسیده بودید: 1.آیا حضرت علی شجاع بوده.. 2. آیا حضرت علی قدرت داشته.. 16. آیا اگر من بیام ناموس شما رو بزنم و شما هیچ عملی انجام ندی به شما چه می گویند.

شما در اینجا اشاره به ماجرای بین در و دیوار ماندن حضرت فاطمه(س) دارید و می خواهید نتیجه بگیرید که این مطالب دروغ است و حضرت سیلی نخورده و بین در و دیوار هم نمانده و عمر هم با غلاف شمشیر او را نزده است. برای اثبات حرفتان گفته اید که آیا حضرت علی شجاع بوده و قدرت (احتمالاً زور و بازو را فرموده اید) داشته یا نه؟ و اگر شجاع و پر قدرت بوده، پس چرا حقش را بازپس نگرفته است؟ و در آخر سؤال کاملاً اشتباهی را پرسیده اید. زیرا متأسفانه برخی از ناآگاهان نظر شیعه را به شما اشتباهی انتقال داده اند.

در مورد اینکه علی(ع) شجاع بوده و قدرت کافی را هم به دنبال داشته است، باید عرض کنم که خودتان بهتر از من جواب آن را می دانید. می دانید که حضرت، چگونه در جنگهای صدر اسلام جنگیده و چگونه تمام توانشان را به خرج داده اند. امّا جواب من به منظور شما که می خواهید این موضوع را به چالش بکشانید تا از آن نتیجه بگیرید که چنین چیزی نبوده است اینچنین است:

با نگاهی به کتب تاریخی مانند تاریخ طبری و بیهقی که نویسندگانش سنی مسلک بوده اند و کتاب اسرار آل محمد(ص) که نویسنده اش شیعه مسلک بوده، متوجه خواهید شد که این ماجرا راست است و آنچه که شما شنیده اید ناقص بوده و بنابراین نمی توان از آن نتیجه گرفت. آنچه نقل می کنم از اسرار آل محمد(ص) است.

ماجرا از آن قرار است که:

عمر به ابوبکر گفت: چرا کسی را سراغ علی نمی فرستی تا او هم بیعت کند؟ غیر از علی و آن چهار نفر (مقصود سلمان، ابوذر، مقداد و زبیر هستند) همه بیعت کردند!

البته ابوبکر نرمتر، سازش پذیرتر، عاقلتر و دوراندیشتر از عمر بود.

ابوبکر پرسید: چه کسی را بفرستیم؟ عمر گفت: قنفذ را می فرستیم، او مردی خشن و سخت و ستمگر است. او از آزادشدگان و یکی از افراد قبیله ی بنی عدی بن کعب است.

قنفذ به همراهی عده ای بسوی خانه ی امیرالمؤمنین(ع) به راه افتادند... و اجازه خواستند. ولی علی(ع) به آنها اجازه نداد!

قنفذ و همراهانش نزد ابوبکر و عمر بازگشتند و گفتند: به ما اجازه داده نشد. در این حال ابوبکر و عمر هر دو در مسجد نشسته بودند و مردم اطرافشان را گرفته بودند. عمر گفت: برگردید! اگر اجازه داد داخل شوید، وگرنه بدون اجازه داخل شوید!

دوباره به راه افتادند و در خانه علی(ع) اجازه خواستند. فاطمه(س) جواب داد: نمی گذارم بدون اجازه وارد خانه ی من شوید. بار دیگر بازگشتند، ولی قنفذ ملعون آنجا ماند.

آنها به ابوبکر و عمر گفتند: فاطمه(س)چنین گفت و نگذاشت بدون اجازه وارد خانه شویم. عمر خشمگین شد و گفت: ما با زنها کار نداریم؟!

سپس عمر با عده ای که در اطرافش بودند دستور داد تا هیزم آوردند: و عمر به کمک آنها هیزم را اطراف منزل علی و فاطمه و فرزندانش(ع) قرار دادند. سپس عمر با صدای بلند بطوریکه علی و فاطمه بشنوند فریاد زد: قسم بخدا یا علی، باید خارج شوی و با خلیفه ی رسول خدا(ص) بیعت کنی، وگرنه شما را با آتش می سوزانم! فاطمه(س) فرمود: ای عمر! ما را با تو کاری نیست! عمر گفت: در را باز کن، وگرنه خانه را با خودتان آتش می زنم. فاطمه(س)فرمود: آیا از خدا نمی ترسی و به خانه ام وارد می شوی؟! کلمات مستدل و در عین حال سوزناک فاطمه(س) در عمر تأثیری نکرد و عمر از کار خود منصرف نشد و آتشی خواست و با آن در خانه را به آتش کشید، و با فشار به در خانه، داخل شد.

فاطمه(س) جلو آمد و فریاد زد: «یا ابتا یا رسول الله!» عمر شمشیرش را که در غلاف بود بلند کرد و به بازوی فاطمه زد. فاطمه فریاد زد: یا رسول الله، ابوبکر و عمر بعد از تو چه بدرفتاری کردند.

اما دوست گرامی تا اینجای ماجرا را خوب یا بد شنیده اید و از این ماجرا ایراد می گیرید. اگر ادامه ماجرا را بشنوید کمتر می توانید از آن ایراد بگیرید. باقی ماجرا را هم از زبان سلیم در اسرار آل محمد که ادامه همین مطلب است، بشنوید:

با مشاهده ی این جریان، ناگهان علی(ع) از جا بلند شد و یقه ی عمر را گرفت و او را محکم کشید و بر زمین زد و به بینی و گردنش کوبید و خواست او را بُکشد....، که فرمایش پیامبر و وصیت او را به یاد آورد و فرمود: قسم به خدائی که محمّد را به پیامبری ارج نهاده است، ای پسر صهاک (منظور عمر است) اگر نبود کتابی از طرف خدا و نیز عهدی که با رسول الله(ص) کرده، می فهمیدی که نمی توانی داخل خانه ی من شوی!

در اینجا، عمر از دست علی آزاد شد و از مردم کمک خواست. مردم رو به خانه ی علی(ع) آوردند و داخل خانه شدند.

امیرالمؤمنین دست به شمشیر برد! قنفذ از ترس اینکه مبادا علی(ع) با شمشیر خارج شود، برگشت؛ چون صلابت و شدت عمل علی را می دانست.

ابوبکر به قنفذ دستور داد تا برگردد و گفت: اگر علی حمله کرد کنار بیائید والا سرسختانه داخل شوید، و اگر مانع شد خانه اش را آتش بزنید.

قنفذ ملعون راهی خانه ی علی(ع) شد و با همراهانش با شدت وارد خانه شدند. علی دست به طرف شمشیر برد، ولی آنها زودتر به شمشیر حمله ور شدند و چون عده شان زیاد بود غالب شدند.

دوست گرامی فکر می کنم جوابتان را گرفته باشید. تاریخ طبری و بیهقی نیز چنین مطالبی را دارند. متأسفانه بدون اینکه ادامه ماجرا را بدانید، سعی دارید که این موضوع را به چالش بکشانید. علی(ع)، هم غیرت و شجاعت خود را نشان داد و هم در برابر آنان ایستاد. منتها شما و حتی برخی دیگر از دوستان از ادامه ماجرا خبر ندارید و فقط قسمت اوّل آن را گرفته اید و از آن ایراد می گیرید. در اینجا نظرتان را به تاریخ زندگی پیامبر جلب می کنم و مایلم از آن نتیجه بگیرید. آیا رسول الله(ص) که فرستاده ی خدا بودند، قدرت داشتند و می توانستند دشمنان اسلام را با یک نفرین نابود کنند؟ پس چرا خداوند با دشمنان اسلام با متانت رفتار کرد و این در حالی بود که برخی منافقین هم در میان آنان بودند و تعدادی پس از دستگیری به اعدام محکوم شدند؟ چرا خدا قبل از انجام آزار و اذیت دشمنان، نسبت به پیامبرش، آنان را نابود نکرد؟ مثلاً چرا خداوند ابولهب را قبل از آن همه آزاری که به فرستاده اش برساند، نابود نساخت؟ پس باید منتظر ماند و به جرم کرده، آنان را مجازات کرد، نه جرم نکرده؛ یعنی کسی را قبل از جنایت نمی توان قصاص کرد. اصلاً نگاهی دیگر بکنیم. چرا در شب «لیله المبیت» پیامبر اصلاً هجرت نمودند؟ مگر قدرت آن را نداشتند که در برابر مشرکان بمانند؟ مگر خداوند زورش به مشرکان نمی رسید؟ پس چرا رسول خدا(ص) هجرت را برگزیدند؟ یار غار پیامبر را شما بهتر از من می شناسید! چرا ابوبکر این شجاعت را به خرج نداد و به جای رسول خدا(ص) نخوابید؟ چگونه علی این شجاعت را داشت که در بستری بخوابد که احتمال مرگش بوده است؟ شاید در اینجا بگویید که پیامبر به علی(ع) خبر داده بود که مشرکین با تو کاری ندارند، پس هنری نکرده بود. در پاسخ خواهیم گفت که علی(ع) همین قدر که به پیامبر اعتقاد داشت و در برابر شمشیرهای برهنه خوابید، خود هنری بسیار بزرگ است که ابوبکر از آن طفره رفت. حتی ابوبکر شمشیر خود را نکشید تا در بیابان در برابر مشرکین بماند و در مقابل آنان ایستادگی کند تا در حین سرگرم کردن مشرکین، پیامبر به یثرب هجرت کند. پس چگونه منتظرید که علی(ع) بخاطر مطاعی بی ارزش که خود در نهج البلاغه می فرمود از لنگه کفشی پاره برایش بی ارزش تر است، شمشیر بکشد. شما در داستان پیامبر متوجه می شوید که همه چیز جنگ نیست! پس در دوران خلافت هم همه چیز جنگ نبود. باز هم در این داستان متوجه خواهید شد که باید در برخی مواقع بخاطر اسلام جانتان را حفظ کنید. همیشه شهادت جوابگو نیست. پس علی(ع) هم چنین کرد که باید می کرد. همان شیوه ای که زمانی رسول خدا اجرا کرده بود.

پرسیده بودید: 3. آیا رسول الله از طرف خدا به پیامبری ناعل شد...

منظور شما را از این سؤال نفهمیدم. ارتباط آن به جانشینی پیامبر چیست؟

پرسیده بودید: 4. ایا کتاب خدا همان کتاب است که در زمان رسول خدا بوده است..

پاسخ این سؤالتان را هم بر مبنای تاریخی دارم. اتفاقاً از زبان عمربن خطاب خلیفه دوم اهل سنت. امّا به نظر من بماند برای زمانی بهتر. زیرا در این برهه زمانی مناظره را به بیراهه خواهد کشاند. اگر هم مایل بودید در مورد آن گفتگو خواهیم کرد. فقط امیدوارم که منظور شما مصحف فاطمه(س) نباشد. زیرا ما دسترسی به آن نداریم و در مورد آن هم اظهار نظر نمی کنیم. اگر شما دارید لطفاً برای ما هم بفرستید تا بدانیم که این مصحف چیست؟ وگرنه در مورد آن بحثی نفرمایید.

پرسیده بودید: 5. آیا الله قدرت دارد تا فرموده خود را ثابت کنند..

سؤال فوق العاده خوبی پرسیدید. چرا خداوند وقتی دستور داده که علی(ع) جانشین پیامبر(ص) است، خود از آن حمایت نکرده است؟

در اینجا من سؤالی می پرسم. اگر شما نماز خودتان را برپا ندارید و یا روزه نگیرید و یا زکات خود را ندهید، در حالیکه فرمان خداوند هم هست، آیا خدا از زورش برای انجام این فرائض استفاده می کند تا شما اعمال واجبتان را انجام دهید؟ مسلماً پاسختان «خیر» خواهد بود! چگونه انتظار دارید که خداوند برای یک فرمان از زور استفاده کند و برای دیگری نه؟ شاید شما بگویید که این مسئله بسیار مهم تر از انجام واجبات است! درست است، امّا من می گویم؛ من و شمایی که به قیامت اعتقاد داریم، همین موضوع را در قیامت دستاویز می کردیم و در مقابل گناهانی که انجام داده ایم، به خداوند می گفتیم «برای فلانی (حالا برای هر کاری که باشد) چطور از قدرتت استفاده کردی و برای من نه؟ پس من مجرم نیستم» و این جمله کاملاً صحیح خواهد بود. و اگر خداوند برای این کار از قدرتش استفاده می کرد، آن وقت به دانایی مطلقش شک می رفت. از طرف دیگر شاید بگویید که چرا پس آنانی را که خلافت را غصب کردند، به بلا گرفتار نکرد؟ در اینجا پاسخ خواهیم داد که در این مقوله فقط ابوبکر و عمر و عثمان نیستند که مورد امتحان الهی قرار گرفتند. بلکه تمام مردم آن زمان هم در این امتحان قرار گرفته بودند. خداوند بیست و سه سال به مردم فرصت داد تا از اشتباهشان بازگردند و برای آنانی که بازنگشتند، مجازات اخروی در نظر می گرفته است. این مطلب بیانگر آن است که انسان دارای عقل و منطق و اختیار است. یعنی باید از عقل و منطق و اختیار خود استفاده کند و سپس در آخرت جوابگوی اعمال خود باشد. توجه کنید که خداوند هیچگاه سگ هاری را بخاطر گاز گرفتن حیوان دیگر و یا انسان مؤاخذه نخواهد کرد. زیرا سگ اصلاً عقل و منطقی ندارد و نباید پاسخگو باشد. امّا انسان چه؟ آیا انسان دارای عقل و منطق است؟ شاید شما دوباره سؤال بپرسید که چطور برای پیامبران معجزه کرده و یا از قدرتش استفاده نموده است، امّا برای جانشینی که خود تعیین نموده، چنین نکرده است؟ پاسخ می دهیم که برای پیامبران می خواسته حجت را بر مردم تمام کند، امّا در اینجا حجت بر مردم تمام شده بود و نیازی به معجزه ای دیگر نبود و فقط بحث امتحان الهی در اینجا مطرح بوده است. چه بخواهیم و چه نخواهیم، همه ـ چه خوب و چه بد ـ مسلمان بودند. یعنی خدا و رسولش و کتاب قرآن را قبول داشتند و پذیرفته بودند که اسلام کاملترین و آخرین دین خداوند است، همانطور که علی(ع) در جنگ نهروان آب را بر سپاه دشمن نبست و وقتی که یارانش از او ایراد گرفتند که رسول خدا در احد آب را بر دشمنانش بست، حضرت فرمود که پیامبر آب را بر مشرکین بست نه بر مسلمانان گمراه؛ پس در اینجا مشاهده می کنیم همه مسلمان بودند. پس، از این پس نیاز به آزمایش است، نه معجزه؛ تا به همه ثابت گردد که چقدر در راه رضای خدا گام بر می دارند.

پرسیده بودید: 6. آیا رسول خدا دین را کامل به مسلمانان رساند...

بله! و بر همین اساس آیه «الیوم اکملت لکم....» نازل گردید. احتمال می دهم که منظور شما این باشد که اگر دین کامل است، پس چه نیازی به جانشین وجود دارد؟ پاسخ خواهیم داد که دین کامل نازل شده است، ولی کاملاً تفسیر نشده است. شما هم اکنون وقتی می خواهید اشعار حافظ را بخوانید نیاز به تفسیر دارد و هر چه بهتر و بیشتر متخصص باشید، بهتر می توانید آن را درک کنید؛ در غیر اینصورت بهتر است متخصصی شما را یاری کند. خودتان به قرآن نگاهی بیاندازید. قرآن 114 سوره کوتاه و بلند دارد. آیا در مدت زمانی که حضرت رسول(ص) به انجام رسالت پرداختند، وقت کافی را داشتند که همه ی آیات را تفسیر کنند؟ نیمی از وقت مبارکشان که به دعوت سپری شد، نیمی به دفاع از حریم مسلمین در جنگ های مختلف و نیمی دیگر به تفسیر و توضیح آیات. امّا در برخی آیات هم، شرایط زمانی ایجاد نشده بود که آنان را تفسیر نمایند. آیا در این 23 سال ایشان وقت آن را داشتند که همه سوره ها را به طور کامل تفسیر نمایند؟ مسلماً با این شرایط خیر! پس نیاز است که بعد از ایشان کسی باشد که بتواند این آیات را تفسیر نماید و در شرایط مهم آنان را بازگو کند. به همین خاطر خود حضرت می فرمایند: «انا مدینه العلم و علی بابها». در اینجا شیعه ادعا می کند که نیاز به مفسّر است و علی(ع) بهترین تفسیر کننده. بنابراین کسی لایق جانشینی است که بتواند دستورات الهی را درست و صحیح به مردم برساند.

پرسیده بودید: 7. آیا حضرت علی می توانست بنویسد..

احتمالاً منظور شما این بوده است که چرا حضرت، این مطالب را، که حقش را در مورد خلافت خورده اند، ننوشته است. توجه شما را به خطبه های سوم(شقشقیه)، پانزدهم و سی ام و... نهج البلاغه جلب می کنم.

پرسیده بودید: 8. آیا حضرت علی وشما از الله بیشتر می دانید..

این نظر شما و اهل سنت است که اعتقاد دارید که خداوند باریتعالی جانشینی برای رسول الله انتخاب ننموده است. ما بر پایه دلایل و مستندات قوی ادعا داریم که خداوند علی را جانشین قرار داد.

پرسیده بودید: 9. آیا الله از آینده خبر دارد...

پاسخ این سؤالتان را در سؤالات قبل داده ام. اگر نیاز می بینید مجدداً عرض کنم. آنچه در اینجا گفته نشده، سخن حضرت علی(ع) در اسرار آل محمد(ص) است.

«حمد خدائی را که اگر می خواست مابین امّت اختلاف بروز نمی کرد و متفرق نمی شدند. سپاس خدائی را که مرا فراموش نکرده، لکن یاد شیطان و حزبش را خاموش کرده است.

پرسیده بودید: 10. آیا امامان از اینده خبر دارند..

دقیقاً منظورتان را از این سؤال درک نکردم. امّا جواب کلی شما این است: به اندازه ای که خداوند متعال به آنان علم داده است، از آینده خبر داشته اند. فکر می کنم که می خواهید با پاسخ من به این سؤال، آن را به سفسطه بکشانید. امیدوارم اینگونه نباشد که میاندیشم. اگر بگویم آری ـ که اینچنین هم هست ـ می گویید که مثلاً چرا ائمه جلوی شهادت خودشان را نگرفتند، و اگر بگویم نه ـ که مسلماً اینچنین نیست ـ می گویید پس چرا آنان را معصوم می دانید. کسی که از چیزی خبر ندارد، معصوم نیست. بنابراین توصیه می کنم که سؤالتان را باز کنید و کمی در این مورد تحقیق کنید.

پرسیده بودید: 11. آیا معصوم بودن یعنی گناه نکردن..

می توان گفت معصوم بودن یعنی انجام ندادن هرگونه خطا و اشتباهی که منجر به گناه شود. امّا در اصل گناه نکردن به علّت معصوم بودن است. یعنی این دو، علّت و معلول هستند.

پرسیده بودید: 12. آیا در زمان پیامبر (ص) اسلام در دیگر کشور ها راه یافته بود..

منظور شما را به خوبی درک کردم. منظورتان حملات بی برنامه و فقط به قصد غنیمت مسلمین در زمان عمر به سرزمین های غیر اسلامی است. امّا پاسختان واضح و روشن است. زیرا شما اصلاً به تاریخ اسلام در زندگی رسول الله(ص) توجهی نکردید. حبشه تنها موردی است که با سفر جعفر بن ابیطالب آرام آرام به اسلام روی آورد؛ پیامبر به سران ایران، مصر و روم نامه نوشت و اگر نبودند رهبران مسیحی در روم، پادشاه روم هم به اسلام روی می آورد. پس نیازی به جنگاوری و خون و خونریزی نبود. اگر هم جنگ صورت نمی گرفت با اعزام مبلغین می توانستیم اسلام را به جهان بشناسانیم. پس این نشاندهنده ی ثروت اندوزی برخی از کسانیست که خواسته اند کشورگشائی کنند. شما نگاهی به اندلس(اسپانیای کنونی) کنید. آیا آنجا مسلمانی باقی ماند؟ نه! همه به مسیحیت بازگشتند. این بدان دلیل بود که کشورگشائی همیشه جواب مناسبی نمی دهد. در اینجا که اصلاً جواب درستی نداد. زیرا اکنون و پس از گذشت 1400 سال از عمر اسلام، اروپائیان و کلاً غربیها به دلیل حملات بی مورد در زمان عمر، مسلمانان را وحشی و آماده جنگ می شناسند. اگر به غیرتتان بر نمی خورد باید بگویم که حمله ی اعراب مسلمان به ایران باعث گشته که ایرانیان غیر مسلمان هم از اعراب مسلمان به بدی یاد کنند و آنان را وحشی قلمداد می کنند و جنایاتی را بازگو می کنند که ممکن است به مذاق شما خوش نیاید. خوب است در این مورد کمی تحقیق هم بفرمایید تا بیشتر متوجه منظور بنده گردید.

پرسیده بودید: 13. حضرت عمر (رضه الله عنه) و حضرت ابوبکر (رضه الله عنه) از خلافت چه انگیزه داشتن..

نفرمودید منظورتان از نظر شیعه بود یا سنی؟ اگر منظورتان از نظر شیعه است، شیعه اعتقاد دارد که بر پایه تاریخ، این دو تن، بخصوص عمر، تشنه ی قدرت بودند، نه ثروت اندوزی. این دو با سه نفر دیگر بنامهای معاذ بن جبل، ابوعبیده و سالم در حجه الوداع در کنار خانه کعبه با هم بیعت کردند که اجازه ندهند کسی از بنی هاشم به خلافت برسد.

پرسیده بودید: 14. آن دو خلیفه گرام چرا پسران خود را به جانشینی قرار ندادند..

آن دو با سه تن دیگر پیمان بسته بودند و در نزد اعراب پیمان بالاتر از همه چیز است. آنان به پیمان وفادار ماندند تا لحظه ی مرگ. اگر هر کدامشان برخلاف پیمان عمل می کردند، بر طبق سنت اعراب ـ که حتی هم اکنون نیز به آن وفادار مانده اند ـ یعنی شرف و اعتبار خود را زیر پا نهاده اند.

و در آخر پرسیده بودید: 15. چرا علی (رضه الله عنه) اسم فرزندان خود را عمر..ابوبکر.. قرار داده..

دوست من با عرض پوزش فراوان و شرمندگی جواب این سؤال شما را میدهم. زیرا سؤال بسیار مضحک و خنده داری پرسیدید و می خواهید از آن نتیجه بگیرید که علی با ابوبکر و عمر بسیار دوست بوده است. اگر چنین نتیجه ی بچه گانه ای بگیرید برای شما متأسف می شوم. زیرا انتخاب نام برای فرزند، حتماً دلیلی بر علاقه به شخص خاصی نیست. مثلاً چرا در بین ما ایرانیان برخی نام چنگیز و یا آتیلا را بر فرزندان خود می گذارند. آیا دلیل بر علاقه آنها به این دو نفر خونخوار تاریخ است؟ مسلماً نه! فقط برخی این نامها را زیبا می بینند. بنابراین این موضوع دلیل بر دوستی آنان نمی شود. نام های عمر و ابوبکر، از اسامی عربی هستند و هر کسی که بگذارد، می تواند علّتش را در فرهنگ اعراب جستجو کند. نظر من این است که سؤالات مهمتر و اساسی تری بپرسید و مسائل مهمتری را عنوان کنیم. نه این سؤالات بچه گانه را! البته باز هم در مورد توضیحاتم در مورد این سؤال عذرخواهی می کنم.

و امّا چند سؤال من می پرسم:

1- آیا سقیفه بنی ساعده بر پایه ی آیه شورا برگزار شد؟

2- چرا حضرت علی(ع) در خطبه ی سوّم نهج البلاغه که مشهور به خطبه ی شقشقیه است، خود را برتر از ابوبکر و عمر و عثمان می داند و خلافت را از آن خود می داند نه آن سه تن؟

3- نظر شما در مورد ماجرای عشیره اقربین در آغازین سالهای رسالت، توسط پیامبر مکرم اسلام چیست؟

4- شاخصه های یک رهبر چیست؟ و چگونه باید انتخاب شود؟

5- چرا دخت نبی مکرم اسلام 95 روز پس از رحلت پدر بزرگوارشان از دنیا رفتند؟ و اصلاً چرا قبر این عزیز بزرگوار ناپیداست؟

مایلم که ضمن پاسخگوئی به این سؤالات در مورد مسائل بالا، باز هم گفتگو کنیم.

نظرات 7 + ارسال نظر
مسعود سه‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 12:15 ب.ظ http://pasookh.blogfa.com

سلام آقا محمد رضاجون
در مورد جواد جون فکر نکنم. ایشون کارشو بلده در ضمن من هم همچین بلد نیستم اما چون شما فرمودید چشم یه کاریش میکنیم. ان شاء الله
مطالبتم دانلود کردم می خونمش البته مطلب قبلیاتو خونده بودم قشنگ و جالب بود در مورد لینک کردن هم تا بعد الظهر ان شاء الله لینکت میکنم. خوبه؟
یا علی

مسعود عزیز
از حضورت و نظرت و همچنین تبادل لینکت ممنون.

مهدی جمعه 23 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 12:23 ق.ظ

سلام

چرا علی (رضه الله عنه) اسم فرزندان خود را عمر..ابوبکر.. قرار داده؟

یه جواب کوتاه :
چون تو ایران یه دیکتاتور بنام رضا شاه داشتیم دیگه کسی اسم بچشو رضا نمیزاره!

واقعا شبهات اهل تسنن همینه ؟

ممنون از پاسخ زیبای شما.

سنی شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 03:53 ب.ظ http://www.sunnijam.blogfa.com

دوست مهدی

اگر رضا شاه مادر شما را شهید می کرد و خواهر شما را که جای خواهر من است به زور به همسری خود در می اورد آیا شما اسم او را بر فرزند تان می گذاشتین..

@Yahoo.comtara24_42 جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:39 ب.ظ

متوجه نشدم بیشتر توضیح بدید.

علی چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 05:49 ب.ظ

اصلا ما (شیعه ها)دراین حد نیستیم که با سنی ها رودرو بشیم.
من به کل سنیّان گویم جلی کی شودمقبول نمازٍبی علی

عمر شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 09:17 ب.ظ

سلام من میخواهم به دوستان شیعه خود بگویم که تورو خدا خودرا خسته نکنید من هرچه در مورد شیع مطالعه کردم نتونستم خودرا قانع کنم که شیعه مسلمان است یعنی وقتی شمارا با مسیحیان مقایسه کردم دیدم در عقیده به خدا همه تون مانند مسیحیان هستید
..................................

ما هم به تو پاسخ ندادیم. به تشنگان حقیقت مطلب رسوندیم.

پیمان پنج‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 12:40 ق.ظ

بنام خدا
الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین(ع)
ببخشید شما میخواهید با کتاب سلیم بن قیس یک سنی را متقاعد کنید؟؟؟؟؟
لطفا این کار را به عهده متخصصین بگذارید.
و من الله التوفیق

اولاً دوست گرامی بهتر بود بیشتر مطالب رو می خوندی تا متوجه می شدی که همه از کتاب اسرار آل محمد بوده یا نه! ثانیاً منظورت از متخصص چیه؟!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد